فی البداهه/ چالش

[شآهین]

دوستان، با یه تاپیک تقریبا چالشی اومدم سراغتون... .
فی البداهه، حالا این چی هست؟
فی البداهه یعنی " خیلی فوری"
هر چی تو دلت هست رو خیلی فوری ولی به صورت ادبی بگو!
مثلا من... .
تعداد دقیق مژه‌هایت را می‌دانم
تعجب نکن!
مگر زندانی کاری جز شمردن میله‌های زندانش دارد؟

 

[آناشید]

صفحات هدف در طاقچه‌ی مغزم خاک می‌خورد؛ شاید اکنون برای ورق زدند زود است!
اوراق‌اش از جنس افکار و عمل به آن از جنس امید است..‌. .

 

[Birdy]

به دنبال باران نشسته‌ایم و
آب خیرات می‌کنیم.
خوشا به حال بی بی
قالیچه می بافد و
به مرگ فکر می‌کند...

 

[TELMATELMA عضو تأیید شده است.]

اوم من ادبی اهلش نیستم زیاد
ولی حالا بخاطر شما عامیانه نمی‌نویسم??
- ما آدم‌های به تعویق انداختنِ یأس‌ها و دِلخوش کردن به امیدهای کوچکیم...
-سردردهای بی‌امان، تنها بودنمان را یادآوری می‌کند...

 

[TELMATELMA عضو تأیید شده است.]

اتاق من آسایشگاهِ کنجِ دیوانه خانه ایست که تیمارش جز آرامش نخواست و آرامش نداشت

 

[Birdy]

نبض پاک حقیقت
و صدای کفش ایمان از دور
و دعا جاری...
همه از دریچه‌ی زیبایی پیدایند...
و آه قلب من زندانی
در قفس پشیمانی... .

 

[FAREWELL]

چشمان اشک الود..
ابروان پیوسته
بینی ها سرخ
دستان یخ زده
و قلبم خسته شده است؛
به خاطر من نه، به خاطر این تن برگرد..!

 

[TELMATELMA عضو تأیید شده است.]

- نه سامان نالیدنِ است؛ نه قوت صبر کردن...