سم الله الرحمن الرحیم
با عرض سلام
باتشکر از نقد پذیری شما نویسنده عزیز.
لازم به ذکر است که:
✔ پس از نقد، بر روی دلنوشته شما نظارت خواهر شد و در صورت عدم توجه به حرفها و راهنماییهای منتقد، با درخواستهای نقد بعدی شما، موافقت نخواهد شد!
✔ نقدها در کمال انصاف بوده و منتقد فرد وارد به مباحث ادبیست؛ و از بابت صحت نقد و راهنماییِ منتقد، نگرانی نداشته باشید.
✔ نقدپذیر باشید و در برابر نقد خود، جبهه نگیرید. چرا که تمام تلاش ما در جهت پیشرفت نویسندههاست.
✔ از ارسال پست اسپم، تشکر و... خودداری فرمائید.
لینک دلنوشته:
بسم تعالی
نقد دلنوشته تابوت تنهایی
نقد کلی دلنوشته: دلنوشته تابوت تنهایی دلنوشتهای زیبا و غم انگیز است که در تنهایی، بی وفایی دوستان و ناامیدی پرداخته شده و از همه مهم تر به شیوهای نگاشته شده که خواننده پا به پای دلنگار اتفاقات را حس میکند و احساس خواننده برانگیخته میشود
نقد نام دلنوشته: نام دلنوشته از اهمیت بسیاری برخوردار است زیرا نخستین چیزی است که به چشم خواننده میآید و یکی از عوامل جذب مخاطب است نام دلنوشته از ترکیب دو کلمه تابوت و تنهایی ساخته شده که به خوبی فضای تراژدی اثر را به خواننده منتقل میکند و با ژانر مطابقت میکند اما به دلیل استفاده از کلماتی که مکرر استفاده میشوند مانند تنهایی، به چشم خواننده تکراری می آید و مانع از جذب او به سمت دلنوشته می شود.
نقد مقدمه: مقدمه از اهمیت زیادی برخوردار است و بعد از نام دومین چیزی است که به چشم مخاطب میآوردی از عوامل جذب مخاطب برای خواندن و آماده کردن وی برای اتفاقات پیش روی اثر است مقدمه بسیار دلنشین و غم انگیز بود که دلنگار در آن به تنهایی خویش پرداخته و با ژانر اثر مطابقت داشت
نویسنده به خوبی توانسته توصیفات را شرح دهد و منظور خود را دقیق در هر یک از جملات به خواننده القا کند. به جرئت میتوان گفت ساختار مفهومی دلنوشته کامل بنا شده است و تصویرسازی در پس آن به خوبی در ذهن شکل میگیرد. اما نکته ی ریزی که باید به آن توجه کرد این است که در برخی قسمت ها پردازش نویسنده ضعیف می شود و قلم نویسنده پتانسیل این را دارد که با اندکی تامل به ویرایش انها بپردازد.
تخیلهایم مانند مروارید در صدف زندانی هستند و بدین گونه در این چهار دیواری، خیالم حبس و مبهم است.
تشبیه اسیر بودن به مرواریدی مثل صدف میتواند تغییر کند و از عناصر دیگری بهره گیرد.
ما مثلا خیلی رواج هست تشبیه به پیله ی کرم ابریشم
یا قفس پرنده
اینها دیگر برای ارتقا متن ما چاره ساز نیستند ذهن ما می بایست دنبال عناصر تشبیهی نو و خلاقانه باشد.
یک مسئله ی دیگر که می بایست به آن اشاره کرد دو واژه فام و صبغه هستند.
عموما واژه ی فام بیشتر برای پسوند رنگ ها قرار میگیرد مثل سبزفام، فیروزه فام و غیره...
و نویسنده میتواند از واژه ی ساده ی رنگ استفاده کند بی آن که به متن لطمه ای وارد کند.
شاید نویسنده بگوید جمله ی بعدی باز هم تکرار رنگ؟
شاید مصالح تابوت تنهایی هم صبغهای ندارد.
اینجا برای جلوگیری از این اتفاق میتوانید اینگونه بیان کنید:
شاید مصالح تابوت تنهایی هم، بی رنگ و رو شده اند.
یا
شاید مصالح تابوت تنهایی هم، رنگ خود را از یاد برده اند... .
این تغییر نگارش و متفاوت بودن از جمله ی قبلی باعث میشه تکرار کلمه ی رنگ به هیچ عنوان به چشم نیاد و حتی زیبا تر هم دیده بشه نسبت به استفاده از کلمات سخت.
نقد جلد: در تصویر تابوتی تنها میبینیم که یک شاخه گل رویش قرار دارد که نشانهی تنهایی و فراموش شدن میباشد و تم تیره با ژانر همخوانی دارد. برای اینکه نشان بدهند که یادت هستند شاخه گلی روی تابوت میگذارند و این تصویر با ژانر و محتوای اثر مطابقت میکند
نقد از نظر ساختمان نوشته: جملات تقریبا سادهاند و برای زیبایی جملات از کلمات قدیمی استفاده شده که این خیلی خوب است اما استفاده زیادی از آن ممکن است باعث گیجی خواننده بشود همان طور که در قسمت مقدمه ذکر شد و این امکان هم وجود دارد که در طول زمان معنای فرق کند و یا علاوه بر معنی که در زمان قدیم داشته معنی جدید گرفته باشد و یا کلا منسوخ شده باشد
چرا من باید عدالت را درخواست کنم؟
اما ترازوی خوشیها در این دنیا ویران شده است... .
این حرف اضافه اشتباه به کار برده شده احتمالا! چون بعد از سوالی که نویسنده مطرح کرده به دنبال جواب آن هستیم که باید با حرف اضافه ی وقتی بیاید.
کلافگی از عالم دیوانگی نیست!
پریشانی از جهان ظلمت است...
زیستن در آفاق سیاهی هم مسیری بنبست است.
در این متن نکته ی بسیار مهمی هست که باید اشاره کنم، دو ترکیبی که مشخص کرده ام هیچ فرقی با هم ندارند فقط این کلمات متفاوتی استفاده شده است اما سوالم این است چرا متن را با کلمات اضافه خسته کننده کنیم؟!
به راحتی میتوان اینگونه بیان کرد؛
کلافگی از عالم دیوانگی نیست!
بلکه ظلمت است... .
نقد از نظر آرایه:
دوستیهایمان همانند قطرات باران است،
زود بر سرمان فرو میریزند اما طولی نمیکشد که بخار میشوند...
شاید باید در همان تابوت سکوت کرد!
در این متن نویسنده سریعا به گفته های خود پایان داده است این در حالیست که در ذهن نویسنده چراهایی صورت میگیرد که دلیلش برایش واضح نیست، مثلا چرا باید در برابر دوستی هایی که سریعا پایان می یابند سکوت کرد؟ شما در اوج متن خود به متن پایان میدید! متن پتانسیل انتقال یک شوک( مفهوم قوی و متفاوت) رو به خواننده دارد و نویسنده می بایست دلیل را جمله بندی قوی بیان کند و توصیفات خود را کامل کرده تا خواننده دچار ابهام نشود.
نقد از نظر نگارشی: در بعضی از پارتها اشکال نگارشی دیده میشود
به طور مثال:
زیباترین تالم مجره فقط اندکی تالو بود،
زیباترین تالم مجره فقط اندکی تالو بود.
نکات کلیدی برای دلنگار:
۱. اثر خود را از نظر نگارشی ویرایش کنید.