پایان نقدوبررسی دلنوشته اصطبار | ح_وفا کاربر انجمن نویسندگان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بسم الله الرحمن الرحیم
با عرض سلام
باتشکر از نقد پذیری شما نویسنده عزیز.

لازم به ذکر است که:
✔ پس از نقد، بر روی دلنوشته شما نظارت خواهر شد و در صورت عدم توجه به حرف‌ها و راهنمایی‌های منتقد، با درخواست‌های نقد بعدی شما‌، موافقت نخواهد شد!
✔ نقد‌ها در کمال انصاف بوده و منتقد فرد وارد به مباحث ادبی‌ست؛ و از بابت صحت نقد و راهنمایی‌ِ منتقد، نگرانی نداشته باشید.
✔ نقدپذیر باشید و در برابر نقد خود، جبهه نگیرید. چرا که تمام تلاش ما در جهت پیشرفت نویسنده‌هاست.
✔ از ارسال پست اسپم، تشکر و... خودداری فرمائید.
لینک دلنوشته:
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

نارسیســآ

کاربر ویژه
کاربر انجمن
نوشته‌ها
نوشته‌ها
2,358
پسندها
پسندها
1,182
امتیازها
امتیازها
223
سکه
41
نقد دلنوشته‌ی اصطبار
نقد کلی دلنوشته:
مفاهیم عشق، صبر، فراق و... باپردازش‌های قویتری میتونستن ظاهر شن؛ اما از زیبایی فعلی اونها نمیگذریم. به علاوه استفاده از واژه‌های ناآشنا صرفا مبنی بر قدرت قلم نیست و زیبایی متن نیست. ترکیبات با واژه‌های ساده‌ای داشتید که امتیاز برتری نسبت به انواع دیگر خود داشتن، چه بسا انتظار میره اونارو تو کل مجموعتون بسط بدید. در ضمن تو نقدی که صورت گرفته، بنا بر اعتماد به روحیه نقدپذیری شما تمام نکاتی که علم بنده اجازه میداد ذکر شده. امیدواریم سازنده باشه.

نقد نام دلنوشته:
ارتباط عنوان با محتوا، به تکرار آن در بین پست‌ها محدود شده بود. لزوما تکرار عنوان به معنای هماهنگی نیست. نکته‌ای که در بخش واژه بیشتر بهش میپردازیم این بود که از واژه‌های به جایی استفاده نشده بود. انتقال مفهوم صبر با خود کلمه، بیان زیباتری نسبت به اصطبار و ترکیبات خامی که ازش داشتیم خواهد داشت.
نام هماهنگ‌تر یعنی چطور؟ "دوری از مع*شوق ولی شکیبا بودن برای برگشت اون" چطور میشه این عبارت رو نشون داد؟ با جمله یا ترکیب. دلیلش چیه؟ که بتونید از آرایه‌های مورد نیاز برای انتقال احساسات و ملموس کردن عنوان استفاده کنید. اصطبار به خودی خود در حد متوسطی قرار داره. برای کسی که با اوزان و.. آشناست، میتونه بگه مصدری از صبر و شکیبایی کردنه. اما یک خواننده نیاز به یه آشنایی قبلی، خوش‌آوایی، مفهوم و.. داره تا ترغیب بشه به خوندش.
اما برای ترکیب استفاده از نمادها یه پیش‌زمینه‌ی ثبت شده در ذهن خواننده داره و میشه در بیان کوتاه‌تر مفاهیم بیشتری انتقال داد. در ضمن نمادها خودشون آرایه‌های استعاره، مجاز، تشبیه و اشارات رو بسته به موقعیت پوشش میدن. یکی از نمادهایی که برای صبر در ادبیات استفاده میشه، "صخره" هست و..

نقد مقدمه:
حبیب قلب بی‌پناهم
وقتی بی‌پناه آورده، پس باید پناه بودن معشوق رو نشون بده. حبیب به معنی یار ودوست هست، اولا استفاده از واژه حبیب چه از نظر آوایی و چه انتقال مفهوم و زیبایی متن، انتخاب چندان درستی نبوده. برای قلب بی‌پناه چه برداشت‌هایی میشه داشت : 1- از ترس دوست داشتن دوباره 2-از دست دادن پناه و کوهش 3- ضعف/ مثلا میشد از سرخی و زیبایی گل سرخ استفاده کرد. قلب به گل سرخ زرد‌شده‌ای تشبیه شده باشه که زیبایی و طرافتش بسته به سرخی و
لطافتشه و این سرخی و زیبایی همون معشوقه. تو همچین ترکیب ساده‌ای هم آرایه‌ها استفاده شده و هم احساسات رو بیان میکنه.
این عبارت یک شبه جمله‌ی عاطفیه پس از نظر نگارشی هم علامت "!" واجبه.

چگونه می‌توان هضم کرد نبودنت را؟
این جمله رو اگه بخوایم با عبارت قبل مرتبط کنیم، پرپر شدن گل رو میشه گفت

آفاق شقی، آخر سر فواد‌های بی‌ثبات‌مان را از یک‌دیگر گسیخته کرد؛
(آفاق شقی بیانگر ظلم دنیاست به شیوه‌ای که میتونه استفاده از کلمات مناسب‌تربا آرایه‌های زیبای داشته باشه، برای مثال دنیای ظالم رو به دستی تشبیه کنیم که گل رو میچینه و در آخر موجب خشک شدن و جدا شدن گلبرگ‌هاش میشه که با تمامی جملات قبلی همراه باشه)
فوادها؟ وقتی میایم از یه کلمه دیگه استفاده کنیم، دیگه نمیایم جمع فارسی ببندیم به ریشش. جمع فواد، افئده هست نه فوادها.

جز اصطبار تدبیر چیست مرا نگارا؟
"جز اصطبارِ تدبیر" یا "جز اصطبار، تدبیر چیست؟"
هردو مفهوم درست هستن و به جای خود زیبا. به نظر هم منظور نویسنده مورد دوم هست که استفاده از علائم نگارشی ضروریه.
و اما در مورد اول، خوش‌آواست و این تو دلنوشته یه پوئن مثبته. صبوری در تدابیر درست برای به حق پیوستنش از زیبایی‌هاست. برای یک عاشق. و اما خود عبارت اگه این باشه، "چیست" وزن رو به هم میزنه. دستور میتونه قبل فعل بیاد(و "مرا" حذف) که انگار مع*شوق یک والا مقامی هست و..
و برای مثال جایگذاری "نگارم" برای اینکه آخر این جمله رو از باقی دوجمله متمایز کنه بهتره

تیره روزهای تنگ‌دلی قصد گریز ندارند چرا؟
تیره‌روز کلمه زیبایی هست که نویسنده از خلاقیت توش بهره برده و جزو سبک چندین نویسنده و شاعر برجستمونه.
برای نگارش درست باید "تیره‌روزهای" جایگزین بشه.
پای فرار، ریشه کردن تو دل عاشق و.. ترکیباتی هستن که میشه برا قصد گریز استفاده کرد.

تو رفته‌ای، و این را حتی حافظ هم می‌داند که دیگر باز‌نخواهی گشت
تو رفته‌ای جمله ساده‌ای هست و بیان کلیشه. پردازش قوی‌تری نیاز داره. مثل این جمله که بداهه اومد تو ذهنم ولی میتونه زیباترش رو استفاده کنید: زیبای فروزنده‌ام(زیبا: اشاره به همون دلیل زیبایی گل سرخ/ زیبای فروزنده: استعاره از خورشید)غروبی(مرگ خورشید: نمار مرگ) به وسعت غرق شدن در دریای عشق(دریا: نشان از عظمت و بخشندگی/ دریای عشق: به جا اینکه بگیم منو تنها گذاشتی رفتی. مع*شوق رو فداکاری نشون میدیم که خودش رو در دریای عشق غرق کرد و غروبی در این عرصه داشت برای عاشق(یعنی برنمیگرده و..)) داشتی.
حالت کلی مثالمون شد: زیبای فروزنده‌ام! غروبی به وسعت غرق شدن در دریای عشق داشتی.

همچو حافظ همه شب ناله و زاری کردیم، کای دریغا به وداعش نرسیدیم و برفت
خیلی زیباتر میشد اگه تو یه پاورقی از نقل قولی که داشتیم حرفی به میون میومد:
غزلیات حافظ:
-غزل شماره 85

یا میتونستید برا نشون دادن مفهوم بیشتر با جملات کمتر، فقط بیت رو بیارید، به این صورت:
ما که "همچو حافظ همه شب ناله و زاری کردیم، کای دریغا به وداعش نرسیدیم و برفت"
و در آخر پست یه پاورقی هم بذارید و تمام.
مقدمه اساسش دوری از اضافات و بیان کلی برای آگاه کردن خواننده و جذب اون با جذابیت متنه. پس اینسری نکات رو از یاد نمیبریم.
اینکه چطور میتونه جملات با هم ارتباط داشته باشه، یکی از
راه‌ها استفاده از یک مثال واحد و تشریح جزئیات اون برای قسمت‌های مختلف متنه. مثل همینی که گفتم. گل سرخ که نماد عشق، زیبایی، طراوت، عمر کوتاه و.. هست و میشه از پرپر شدن، زیبایی، لطافت، خشک شدن و باقی برای بیان هر قسمت استفاده کرد.
اما هم‌آوا بودن آخر جملات زیبایی‌هایی رو به متنتون داده بودن.

خلاصه نکات مقدمه:
باید از واژه‌ها به‌جا و درست استفاده کنیم. صرفا استفاده از کلمات قلبمه سلبمه مبنی بر کیفیت و قدرت قلم نیست.نویسنده آرایه‌هارو میتونست و توانایی استفاده درست‌تر از اونها رو هم برای داشتن پردازش درست داشت اما استفاده نکرده بود ازین استعداد.متن انسجام کافی رو نداشت و هرسطر هردم یه ساز بود و خواننده نمیتونست همراه با نویسنده غرق بشه و احساسات رو درک کنه و پابه پای نویسنده باشه.بعضا تو رعایت نکات نگارشی سهل‌انگاری شده بود.ترکیبات زیبایی در متن وجود داشت که شایسته تقدیرهمزین کردن متن به بیتی از غزل حافظ روحمونو صاف کرد و زیباییش که نگم براتون، اما میتونست تو شاخه‌سار متن نویسنده گیر بیافته و بیشتر خودشو به رخ بکشهخوش‌آوایی و موزون بدن جملاتی رو داشتیم که هرچند میشد روشون بیشتر کار کرد، اما به خودی خود زیبا بود

نقد جلد:
جلد اثر دخترکی را به تصویر کشیده بود که انگار در انتظار شخصی است. این جلد با موضوع دلنوشته مطابقت دارد اما فونت مناسبتری میشد برای جلد انتخاب کرد به جای فانتزی. از سیمبل‌های گلپر و.. هم میشد استفاده کرد. چینش زیباتری مورد انتظار بود.

نقد از نظر ساختمان نوشته:
یکسری نکات در ساختمان رعایت نشده بود برای مثال جملاتی که با نگارش غلط اشتباه خونده میشد. یا زاویه روایتی که میتونست جدید باشه و جملاتی قدرتمند که پردازش رو بکشه بالا.

ترتیب جملاتی که اگه رعایت میشد، به قولی "میآورد رو متن". مثلا اینجا:
دست من نیست جانانم... گاه‌ و بی‌گاه ضمیرم همچو پرنده‌ای اندرون قفس پر می‌کشد به سوی تو؛
تعشقت هنوز اندرون دل نهفته‌است، زمزمه‌ای جان‌سوز به سراغم می‌آید و شیره‌ی جانم را می‌مکد حسرت نبودنت؛
همان اصرار همیشگی:« جانانم برگرد...»
درستش:
دست من نیست جانانم... گاه‌ و بی‌گاه ضمیرم همچو پرنده‌ای اندرون قفس پر می‌کشد به سوی تو؛
تعشقت هنوز اندرون دل نهفته‌است، شیره‌ی جانم را می‌مکد حسرت نبودنت.
زمزمه‌ای جان‌سوز به سراغم می‌آید و
همان اصرار همیشگی:« جانانم برگرد...»

بعد زمزمه جانسوز باید زمزمه هه باشه، این یک. عشقی که تو دل مونده ولی حسرت نداشتنش باعث نابودی میشه هم باید متوالی پشت هم باشن و..
ایراد آرایه‌ای داره سطر اول که تو ادامه گفتم. زیبایی متن میتونه بیشتر بشه با ویرایش که نمونه‌ش رو یه دونه تو آرایه گفتم.

اینا به کنار، مثلا جمله پایینو نمیفهمم یعنی چی اصن:
"می‌بینی جانا! اما روی بر نمی‌گردانی!"
حالا یا مشکل نگارششه، یا چیزیه که نویسنده گفته فقط چینش یه چن تا کلمه پشت سر همه. یه مفهوم درست رو نمیرسونه

نقد از نظر آرایه :
ارایه ی دنیاییه ک تمومی نداره. پس هی میشه رفت توش و چیزای قشنگتر درآورد. وقتی میشه از کلیشه‌های ثبت شده دوری کرد و خواننده رو به سمت نوآفرین‌هایی که سرشار از خلاقیته برد، چرا نه؟
مثلا جمله‌ای که می‌تونستید قویتر بگید:
"تار و پودم، خاطراتت خنجری‌ست بر قلبم."
به جا اینکه مع*شوق رو بگه تار و پود، میتونست بگه وجودش با خنجر خاطرات (بیرحم بودنش رو هم نشون میده) به تار و پودهایی از هم گسیخته بدل شده. خاطراتی که تو این میدان جنازه‌ها گم شدن و دیگه مثل قبل نمیشه اونارو با هم داشت و..

یا مثلا اونی که خوب گفته بودید:
"در دالان انتظار قدم می‌گذارم"
انقد جمله قشنگی بود که سکوت میکنم اصن.
با اینکه میتونه بهتر بشه کاری ندارم، اما خود این قشنگه

اونی که اشتباه بود:
"گاه‌ و بی‌گاه ضمیرم همچو پرنده‌ای اندرون قفس پر می‌کشد به سوی تو؛"
ضمیر خودش قفسه
درستش اینه که بگید پرنده بیقرار دلم در قفس معبودگاهت، خودش را به در و دیوار ضمیر وجودم میکوبد و یه همچین چیزی حالا این بداهه بود.

نقد از نظر نگارشی:
بین کلمات باید فاصله گذاشته شود.
مثال:
-برقلبم بر قلبم
-نهفته‌است نهفته است

جمع واژه‌ها بعضا اشتباه صورت گرفته بود:
-واژه‌گان‌هم واژگان هم
-دیده‌گانت دیدگانت

رعایت نیم‌فاصله:
-خنجریست خنجری‌ست
-بی‌اندازم بیاندازم

غلط املایی:
هذر حذر

دلنگار در انتهای برخی جمله‌ها "؛" گذاشته بود، در صورتی که می‌بایست به‌جای آن نقطه بگذارد.(از علائم نگارشی دیگری استفاده کند.)
مثال:
-بی‌آنکه بدانی چه برسر درخت سرسبز صیف آورده‌ای؛
-بی‌آنکه بدانی چه برسر درخت سرسبز صیف آورده‌ای.
_
-بخوان التماس اندرون چشملانم را؛
-التماس اندرون چشملانم را...!

اکثرا علائم نگارشی درستی استفاده نشده بود:
-تار و پودم، خاطراتت خنجریست برقلبم.
-تار و پودم! خاطراتت خنجری‌ست بر قلبم

نکات کلیدی برای دلنگار:
اشکالات نگارشی دلنوشته را تصحیح کنید که خواننده موقع خوندن با سختی مواجه نباشهدر شناخت و استفاده از آرایه‌ها مشکلی ندارین، پس چه بهتر که از بیانی نو در آرایه‌ها برای پردازش قوی‌تر استفاده کنید تا نیازی به واژه‌های ثقیل و ناآشناتر نباشه.
استفاده از واژه‌های خوددرست‌کن(مثل همین) ایده خیلی خوبی برای بیان زیبا و راحت‌تر موضوعه، همین فرمونو بگیرین برین جلووقتی از واژه جدیدی استفاده میکنین، کاربردش تو جمله بسته به نوع کلمه، جمع و مفردش و غیره رو هم در نظر داشته باشید.

@نیـاز
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین