در حال تایپ دلنوشته زنجیر به احساس|MAHSA و PardisHP

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع PardisHP
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
نام دلنوشته: زنجیر به احساس
دل‌نویس: MAHSA، PardisHP (F_PARDIS)

مقدمه:
برای داشتنش به آب و آتش هم بزنی
یک روز میان تمام عاشقانه‌هایتان
بی سرو صدا می‌گذارد و می‌رود!
و تو مجبوری بدون او ادامه بدهی! زندگی لعنتی‌ات را، این روزها همه یک نفر را
از دست داده اند!
هیچکس به سهم خودش نرسیده... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
•○°●‌| به نام خالق واژگان ‌|●°○•°



do.php




نویسندگان گرامی صمیمانه از انتخاب انجمن کافه نویسندگان برای ارائه آثار ارزشمندتان متشکریم!
‌‌


پیش از شروع تایپ آثار ادبی خود، قوانین و نحوه ی تایپ آثار ادبی در"انجمن کافه نویسندگان" با دقت مطالعه کنید.
‌‌

قوانین تایپ دلنوشته


شما می‌توانید پس از 10 پست درخواست جلد بدهید.


درخواست جلد برای آثار

‌‌
پس از گذشت حداقل 15 پست از دل‌نوشته، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد دل‌نوشته بدهید. توجه داشته باشید که دل‌نوشته‌های تگ‌دار نقد نخواهند شد و در صورت تمایل به درخواست نقد، قبل از درخواست تگ این کار را انجام بدهید.


درخواست نقد دلنوشته

‌‌
پس از 15 پست میتوانید برای تعیین سطح اثر ادبی خود درخواست تگ بدهید.


درخواست تگ برای دلنوشته


همچنین پس از ارسال 20 پست پایان اثر ادبی خود را اعلام کنید تا رسیدگی های لازم نیز انجام شود..


اعلام اتمام آثار ادبی

‌‌
اگر بنا به هر دلیلی قصد ادامه دادن اثر ادبی خود را ندارید می توانید درخواست انتقال به متروکه بدهید تا منتقل شود..


درخواست انتقال به متروکه

‌‌‌

○● قلمتان سبز و ماندگار●○

«مدیریت تالار ادبیات»
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Saya
بی تو، با مهتاب شبی باز هم از آن کوچه عبور کردم اِی محبوب من!
تو دیگر در کنارم نبودی و در مغزم صدایت می‌پیچید، صدایت به اَبرهایی رفته بود که بارانی بودند پر از آشوب و هیاهو!
هر چه می‌گفتی قلبم می‌لرزید.
آسمانِ شب دیگر ستاره‌ای در دل خود نداشت؛ اَبر هایی آسمان را پوشانده بودند.
می‌دانی تشابه به چه داشت؟!
به من! اَبرها همان بغضی در گلویِ من هستند و قطره هایی که به زمین خشک و سرسبز می‌خورد اشک هایِ نریخته‌ام هستند... .
به خودم می‌آیم! در سیاه‌چاله‌ای خوفناک‌گیر کرده‌ام. هر چه عربده می‌زنم باز هم کسی پاسخ‌گویِ این حال من نیست. همواره فقط می‌گویم:
کمک صدایم در نمی‌آید! فهمیده‌ام در روز‌هایِ دشوار فقط خودم هستم که ندا‌هایِ تراژدی‌ام را می‌شنوم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین