شعر اشعار دو بیتی

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع m.amir
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
مرگ یک روز و یا یک شب سرد
چشم غمگین مرا می بندد
شاید آنجا پس از این رنج و عذاب
سردی گور به رویم خندد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دلم گرفت از آسمون، هم از زمین هم از زمون
تو زندگیم چقدر غمه، دلم گرفته از همه
ای روزگار لعنتی، تلخه بهت هر چی بگم
من به زمین و آسمون دست رفاقت نمی دم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
غریبی بس مرا دلگیر دارد
فلک بر گردنم زنجیر دارد
فلک از گردنم زنجیر بر دار
که غربت خاک دامنگیر دارد'
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وای ان روزی که قاضی مان خدا بی
به میزان و صراطم ماجرا بی
به نوبت میروند پیر و جوانان
وای انساعت که نوبت زان ما بی'
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ﻛﺴﻲ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺳﻦ ﻭ ﺳﺎﻟﻢ
ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻢ ﻛﻪ ﻛﺎﻏﺬ ﻳﻚ ﺳﻨﺪ ﻧﻴﺴﺖ
ﻫﻤﺎﻥ ﺟﻮﻫﺮ ﻛﻪ ﺩﺭ ﭼﺸﻤﺎﻥِ ﻳﺎﺭﺳﺖ
ﺗﻤﺎﻡ ﻋﻤﺮ ﻣﻦ ﻳﻜﺠﺎ ﻣﮕﺮ ﻧﻴﺴﺖ ؟
.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
چون قهوه بدست گیرد آن حب نبات
از عکس رُخش قهوه شود آب حیات
عکس رُخ او به قهوه دیدم گفتم
خورشید برون آمده است از ظلمات
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
** شوق می نوشم به گرد یار می گردم
سخن مستانه می گویم ولی هوشیار می گردم
گهی خندم گهی گریم گهی افتم گهی خیزم
مسیحا در دلم پیدا و من بیمار می گردم
(مولانا)
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
.
ﺧﻮﺵ ﺧﺮﺍﻣﺎﻥ ﻣﯿﺮﻭﯼ ، ﺍﯼ ﺟﺎﻥ ﺟﺎﻥ ، ﺑﯽ ﻣﻦ ﻣﺮﻭ
ﺍﯼ ﺣﯿﺎﺕ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ، ﺩﺭ ﺑﻮﺳﺘﺎﻥ ﺑﯽ ﻣﻦ ﻣﺮﻭ
ﺍﯼ ﻓﻠﮏ ﺑﯽ ﻣﻦ ﻣﮕﺮﺩ ﻭ ﺍﯼ ﻗﻤﺮ ﺑﯽ ﻣﻦ ﻣﺘﺎﺏ
ﺍﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺑﯽ ﻣﻦ ﻣﺮﻭﯼ ﻭ ﺍﯼ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﯽ ﻣﻦ ﻣﺮﻭ
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ناگهان در کوچه دیدم بی وفای خویش را
باز گم کردم ز شادی دست و پای خویش را
گفته بودم بعد ازین باید فراموشش کنم
دیدمش وز یاد بردم گفته های خویش را
(مهدی اخوان ثالث)
.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کفر و دین در بر عشاق نکوکار یکیست
کعبه و بتکده و سبحه و زنار یکیست
اگر از دیده ی تحقیق به عالم نگری
عشق و معشوقه و عاشق، دل و دلداده یکیست
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین