در حال تایپ داستانک سلول قدرت | تینا اسعدی

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع تینـا
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
نام اثر: سلول قدرت
به قلمِ: تینا اسعدی
ژانر: عاشقانه، معمایی
خلاصه:
روز عروسیم توسط باند مافیا دزدیده شدم و صیغه رئیسش شدم عاشقش بودم ولی اون... .

بیاین ببینین دختر داستان چه بلایی سر رئیس مغرور و از خود راضی میاره!
 
آخرین ویرایش:
مشاهده فایل‌پیوست 105224
نویسندگان گرامی صمیمانه از انتخاب "انجمن کافه نویسندگان" برای ارائه آثار ارزشمندتان متشکریم!


پیش از شروع تایپ آثار ادبی خود، قوانین و نحوه ی تایپ آثار ادبی در"انجمن کافه نویسندگان" با دقت مطالعه کنید.


قوانین تایپ داستانک


شما می‌توانید پس از ۵ پست درخواست جلد بدهید.

درخواست جلد برای آثار

همچنین شما می‌توانید پس از ۶ پست درخواست کاور تبلیغاتی بدهید.

درخواست کاور تبلیغاتی

پس از گذشت حداقل ۷ پست از داستانک، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد داستانک بدهید. توجه داشته باشید که داستانک های تگ‌دار نقد نخواهند شد و در صورت تمایل به درخواست نقد، قبل از درخواست تگ این کار را انجام بدهید.

درخواست نقد داستانک

پس از ۷ پست میتوانید برای تعیین سطح اثر ادبی خود درخواست تگ بدهید.

درخواست تگ برای داستانک


همچنین پس از ارسال ۱۰ پست پایان اثر ادبی خود را اعلام کنید تا رسیدگی های لازم نیز انجام شود...

اعلام اتمام اثر


اگر بنا به هر دلیلی قصد ادامه دادن اثر ادبی خود را ندارید می توانید درخواست انتقال به متروکه بدهید تا منتقل شود...

درخواست انتقال به متروکه


مشاهده فایل‌پیوست 105225
|کادر مدیریت ادبیات انجمن کافه نویسندگان|
 
آخرین ویرایش:
از پله‌ها پایین اومدم و نگاهی به کاخی که دیگر ملکه‌اش من نبودم انداختم همه این مبل‌ها و میز و تابلوها حتی کوسن‌ها به انتخاب و سلیقه من بود!
حالا قرار است ملکه جدید وارد قصرش بشه ولی هنوز دلیل ورودش هم‌مانند راز است؛ پس باید از زیر زبان کیاراد بکشم ببینم اونی که ادعای عاشقیش دنیا رو پر کرده حالا چه اتفاقی افتاده داره هو سرم میاره؟
نفس عمیقی کشیدم و چشم به در دوختم تا ببینم زن دوم شوهرم کی هست؟ چه شکلی‌ست؟
مطمئنم زیباست چون کیاراد هیچ وقت دست روی چیزای بد نمی‌زاره!
بالاخره در باز شد و ورودشون رو اعلام کردند:
_ کیاراد خان و بانو همتا وارد می‌شوند.

کیارادم مانند همیشه خوشتیپ و جذاب بود؛ ولی امروز کسی که کاملش می‌کرد در کنارش نیست.
دختری با چشمان سیاه رنگ که زیادی شبیه چشمای کیاراد بود دماغی کوچک با لبای کوچک موهای سیاه فر که بهش خیلی می‌اومد قدش از من کوتاه‌تر بود؛ باز هم کیاراد نتونست خوشگل‌تر از من رو پیدا کنه و شکستی دوباره!
 
آخرین ویرایش:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:

تینـا

کاربر خودمانی
کاربر انجمن
نوشته‌ها
نوشته‌ها
370
پسندها
پسندها
38
امتیازها
امتیازها
18
سکه
36
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین