مشاهده فایلپیوست 110422
سلامها به شما??
اهل متن تولد نوشتن و مقدمه چینی و اینا نیستم
میخواستم این متن خوب باشه و من برخلاف بقیه یه نقدی هم از بابایی که تولدشه کنم?
ولی دیدم اون بابا حدیثه. چند روز فکر کردم و واقعاً چیزی پیدا نکردم، هیچ نکته منفی چشمم رو نگرفت
حدیث برای من فقط یه چیزه! خواهر بزرگتر. صحبت کردن رو بهم یاد داد چطور رفتار کنم رو یاد داد چطور از حق خودم دفاع کنم رو یاد داد چطور حتی شده یکم برای خودم ارزش قائل باشم رو یاد داد
همین هفته بود که استادم گفت فاطیما طرز نگاه کردنت رو عوض کن چون داره نشون میده از همه چی خوشت میاد و انقد ملایمه که آدم مطمعنه هر حرفی بزنه دربارت تو هیچ جوابی نداری. اونجا بود که با تلمای مجازی خودمو مقایسه کردم و یاد حدیث افتادم.
واقعاً از ته قلبم، دلم خواست حدیث پیشم باشه و تو این مورد هم کمک کنه
هرچند که این روز رو زیاد هم دور نمیبینم?
همیشه دفاع کرد، کارم رفتارم اشتباه بود بهم گفت ولی پشتم ازم دفاع کرد برعکس همه! و خیلی از دوستنماها
دلم میخواست متن تولدش بهترین متن تولد دنیا باشه ولی بیشتر از اینا از دستم برنمیاد
هیچ تکستی، هیچ متنی، هیچ عکسی نمیتونه حس من رو منتقل کنه
?علیرضا آذر میگه:
"به خودم آمدم انگار تویی در من بود این کمی بیشتر از دل به کسی بستن بود"
این دقیقاً حس و حال من به حدیثه البته دوستانه و به قول شاهین عمقی نه??
?قشنگ ترین توصیفی که راجع بهت میتونه باشه، اینه که تو برام مثلِ آهنگی هستی که هر وقت بهش گوش میدم حالم خوب میشه، مثل زلف نامجو یا پادکستهای چهرازی، مثلِ میوههای خوشمزهی تابستون، مثلِ شب بیداری از ذوق اردوی فردا، مثلِ هیجانِ اولین قرار با یه آدم مهم، مثلِ یه نوشیدنی داغ وسط سرمای زمستون.
?تولدت پرتکرار دوستداشتنی ترین. امیدوارم این دوستی انقدر بمونه که یک روز کنارت تولدت رو جشن بگیریم?
و برای بقیه آرزو میکنم همتون یکی مثل حدیث داشته باشین:)
کادومم که دستت رسیده ? ? بیشتر از این حرفها قابل داری ولی الان وسط برج تولدته ??
?و در آخر به قول جمال ثریا:
«اگر دیداری هم نباشد، حتی اگر لمسی هم نباشد، بیدلیل برای بعضیها، همیشه جایی در دلهایمان هست!»
مشاهده فایلپیوست 110411مشاهده فایلپیوست 110412
مشاهده فایلپیوست 110413
مشاهده فایلپیوست 110415
مشاهده فایلپیوست 110420
???
محدثهی زیبا ?
@Mohadeseh.jh
حدیثی از دور به گوش ها میرسد
دختری پا به این جهان میگذارد
دنیایی که لایق اوست ?
برای زندگی و فرشته ای که در آسمان تمام خستگی را به جان میخرد تا مسافران زمان کوچکترین حس بدی نداشته باشند.
او یکی دیگر از فرشته هایی است که بال ندارد اما حواسش به تمام مهمانانِ است
که برای بودن با او نه حدیثی لازم است نه کلامی?
همین که حس خوبِ کنارش بودن را داشته باشی کافیست که بفهمی چقدر شیرین، مهربان و عزیز است.
آرزوی بهترینها و موفقیتهای روز افزون رو برات دارم عزیزم
تولدت مبارک دلبرجان??
محدثهی زیبا ?
@Mohadeseh.jh
حدیثی از دور به گوش ها میرسد
دختری پا به این جهان میگذارد
دنیایی که لایق اوست ?
برای زندگی و فرشته ای که در آسمان تمام خستگی را به جان میخرد تا مسافران زمان کوچکترین حس بدی نداشته باشند.
او یکی دیگر از فرشته هایی است که بال ندارد اما حواسش به تمام مهمانانِ است
که برای بودن با او نه حدیثی لازم است نه کلامی?
همین که حس خوبِ کنارش بودن را داشته باشی کافیست که بفهمی چقدر شیرین، مهربان و عزیز است.
آرزوی بهترینها و موفقیتهای روز افزون رو برات دارم عزیزم

تولدت مبارک دلبرجان??
???
هیلدای برگ? (چرا آخه?)
امروز آسمان درخشانتر از همیشه است...
خورشید زیباترین آئورای وجود خود را بر زمین میتاباند...
نسیمی خوش، نوای زندگی را در موهای آدمیان پیچ و تاب میدهد...
امروز، روز دیگری است برای تولد...
امروز روزی است برای پشت سر گذاشتن تلخیهای گذشته...
امروز روزی است که باید به سوی آیندهای نامشخص اما سرسبز گام برداشت...
امروز، روز تولد توست حدیث جانم.
از صمیم قلبم برات بهترینها رو میخوام.♥
هیلدای برگ? (چرا آخه?)
امروز آسمان درخشانتر از همیشه است...
خورشید زیباترین آئورای وجود خود را بر زمین میتاباند...
نسیمی خوش، نوای زندگی را در موهای آدمیان پیچ و تاب میدهد...
امروز، روز دیگری است برای تولد...
امروز روزی است برای پشت سر گذاشتن تلخیهای گذشته...
امروز روزی است که باید به سوی آیندهای نامشخص اما سرسبز گام برداشت...
امروز، روز تولد توست حدیث جانم.
از صمیم قلبم برات بهترینها رو میخوام.♥
???
فرشتهی... لقب کم آوردم?
@آراه
طلوع آن روز، بچهای در دومین ماه بهار گوشها را نوازش داد.
در پشت چشمهای بستهاش، خود را در آغوش ابرها که در حال پرواز است دید، خود را در فراز آسمانها دید، از آن بالا نمای زیبایی از زمین دید. لبخندی بر روی لبهایش شکوفه زد. او همراه با رویاهایش زندگی میکرد؛ کمکم به رویاهایش بال داد دختری شد که همیشه در بچگی آرزوی پرواز داشت، اکنون خود را در فراز ابرها میبیند.
او طلوعی دوباره دارد و رویایی دیگر، شکوفهها گل شدند و لبخندش دوباره جوانه زد.
فرشتهی... لقب کم آوردم?
@آراه
طلوع آن روز، بچهای در دومین ماه بهار گوشها را نوازش داد.
در پشت چشمهای بستهاش، خود را در آغوش ابرها که در حال پرواز است دید، خود را در فراز آسمانها دید، از آن بالا نمای زیبایی از زمین دید. لبخندی بر روی لبهایش شکوفه زد. او همراه با رویاهایش زندگی میکرد؛ کمکم به رویاهایش بال داد دختری شد که همیشه در بچگی آرزوی پرواز داشت، اکنون خود را در فراز ابرها میبیند.
او طلوعی دوباره دارد و رویایی دیگر، شکوفهها گل شدند و لبخندش دوباره جوانه زد.
آخرین ویرایش توسط مدیر: