مشاعره | مشاعره با اشعار شهریار |

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع m.amir
  • تاریخ شروع تاریخ شروع

ای غنچه خندان چرا خون در دل ما میکنی
خاری به خود می بندی و ما را ز سر وا میکنی


شهریار
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

ای غنچه خندان چرا خون در دل ما میکنی
خاری به خود می بندی و ما را ز سر وا میکنی


شهریار
یـکـی شـکـسـتـه نـوازی کـن ای نسیم عنایت
کــه در هــوای تـو لـرزنـده تـر ز شـاخـه بـیـدم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
یـکـی شـکـسـتـه نـوازی کـن ای نسیم عنایت
کــه در هــوای تـو لـرزنـده تـر ز شـاخـه بـیـدم
من دلبخواه خویش نجستم ولی خدا
با هر کس آن دهد که به جان دلبخواهش است

در شهر ما گناه بود عشق و شهریار
زندانی ابد به سزای گناهش است
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

من دلبخواه خویش نجستم ولی خدا
با هر کس آن دهد که به جان دلبخواهش است

در شهر ما گناه بود عشق و شهریار
زندانی ابد به سزای گناهش است
تـا کـه نـامـی شدم از نام نبردم سودی
گـر نـمـردم مـن و ایـن گـوشـه گـمـنامیها
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:


تـا کـه نـامـی شدم از نام نبردم سودی
گـر نـمـردم مـن و ایـن گـوشـه گـمـنامیها
از شکار دگران چشم و دلی دارم سیر
شیرم و جوی شغالان نبود آبخورم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

m.amir

کاربر خودمانی
کاربر انجمن
نوشته‌ها
نوشته‌ها
360
پسندها
پسندها
149
امتیازها
امتیازها
43
سکه
12
مگر ره گم کند کو را گذار افتد به ما یارب
فراوان کن گذار آن مه گم کرده راه اینجا

کله جا ماندش این جا و نیامد دیگرش از پی
نیاید فی المثل آری گرش افتد کلاه اینجا
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا؟
 
آخرین ویرایش:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 3)
عقب
بالا پایین