پایان نقدوبررسی داستانک گورستان گرونوبل| منتقد: Sweet

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع ILLUSION
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
«بسم الله الرحمن الرحیم»
با عرض سلام
باتشکر از نقد پذیری شما نویسنده عزیز.
نویسنده: @M²HP
منتقد شما: @Sweet
لازم به ذکر است که:
✔ پس از نقد، بر روی دلنوشته شما نظارت خواهر شد و در صورت عدم توجه به حرف‌ها و راهنمایی‌های منتقد، با درخواست‌های نقد بعدی شما‌، موافقت نخواهد شد!
✔ نقد‌ها در کمال انصاف بوده و منتقد فرد وارد به مباحث ادبی‌ست؛ و از بابت صحت نقد و راهنمایی‌ِ منتقد، نگرانی نداشته باشید.
✔ نقدپذیر باشید و در برابر نقد خود، جبهه نگیرید. چرا که تمام تلاش ما در جهت پیشرفت نویسنده‌هاست.
✔ از ارسال پست اسپم، تشکر و... خودداری فرمائید.
* می‌توانید دفاعیه‌های خود را در همین تاپیک ارائه دهید.
لینک داستانک:

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نقد داستانک گورستان گرونوبل

نقد نام داستانک :
اولین چیزی که خواننده آن را می‌بیند نام اثر است، بنابراین تاثیر زیادی بر جذب کردن مخاطب دارد. نام این داستانک از دو بخش گورستان و گرونوبل تشکیل شده است. نام با محتوای دلنوشته هم‌خوانی دارد. استفاده از کلمه گرونوبل ( که شهری در فرانسه است) در کنار گورستان موجب شده، فضاسازی بهتری در ذهن خواننده ایجاد شود و نام را از کلیشه دور کند. نام بیشتر دارای حس ترسناک و تراژدی است اما ممکن است به ژانر اجتماعی هم مرتبط باشد.
نام را از دو جهت می‌توان بررسی کرد و تصویرهای مختلفی در ذهن مخاطب ایجاد می‌شود :
یک گورستان یا قبرستان که در شهر گرونوبل قرار دارد، که خواننده کنجکاو می‌شود تا بداند چه اتفاقی افتاده است. دومین تصویری که ممکن است ایجاد شود این است که شهر گرونوبل به یک گورستان تشبیه شده؛ که بیشتر آدم‌ها مرده‌اند ( یا شاید مانند یک مرده زندگی می‌کنند) به صورت کلی این منظور را می‌رساند که شهر گرونوبل به یک مکان سرد و بی روح تبدیل شده و همین موجب شده که با ژانر ارتباط داشته باشد. به نظر می‌رسد که نویسنده بیشتر می‌خواهد تصویر دوم را در ذهن خواننده ایجاد کند. در کل نام به خوبی توانسته بود خواننده را جذب کند و با خلاصه و مقدمه ارتباط دارد.


نقد جلد داستانک :
جلد دارای فضای تاریک و مه آلود است. به نظر جلد شهری را نشان می‌دهد که در مه و آلودگی کثیفی فرو رفته است. شخصیت ساردین در داستان، مسئول بهداشت آن شهر بود اما در جلد، کل شهر در آلودگی عمیقی فرو رفته است که تضاد عجیب و جذابی را ایجاد کرده و احساسات خواننده را به بازی در می‌آورد. متن بر روی جلد به سمت و سوی ژانر ترسناک رفته است اما به صورت کلی با داستانک مرتبط است.


ژانر:
ژانرهای داستانک به درستی انتخاب نشده‌ و با محتوای اصلی داستانک هماهنگ نیستند. در ژانر تخیلی ذکر شده اما در متون از این ژانر استفاده نشده است. هم‌چنین ژانر پلیسی هم در پارت‌ها دیده نمی‌شود. البته هنوز داستان به اتمام نرسیده و ممکن است در پارت‌های آینده ارتباط متون با این دو ژانر مشخص شود؛ اما پیشنهاد می‌شود بر روی ژانر فکر شود و ژانر مشخصی برای این داستانک انتخاب و نوشته شود؛ هم‌چنین نویسنده باید سعی کند متون را طبق ژانر مورد نظر پیش ببرد.


مقدمه:
می‌توان گفت خلاصه اثر با داستانک مطابقت دارد.
پشیمانی و اجساد چه ساختند؟ نیش عقرب توانست این آشوب را به اعتراف بکشاند؟
اما در این قسمت، خواننده متوجه منظور اصلی نویسنده نمی‌شود و کاملا برایش نامفهوم است اگر ویرایش شود، بهتر است. خلاصه جذابیت کافی را ندارد و خواننده زیاد مشتاق به خواندن نمی‌شود اگر ویرایشی در توصیفاتی که در متن شده، انجام شود؛ فضاسازی و آن تصویر مورد نظر بهتر در ذهن مخاطب ایجاد می‌شود. اگر مقدمه و خلاصه یکی شود و در پارت اول تاپیک، در کنار ژانر نوشته شود؛ مناسب‌تر است. مقدمه‌ای که نوشته شده بسیار جذاب است و مخاطبان را مشتاق به ادامه خواندن می‌کند پس اگر مقدمه در پارت نخست داستانک، به جای خلاصه نوشته شود؛ خیلی بهتر می‌شود.


نقد شروع داستانک :
موضوع اثر، متفاوت و بسیار جذاب بود. نویسنده گاهی از مترادف کلمات استفاده کرده بود که نشان می‌داد دایره لغاتش بالا است اما برای انتقال بهتر مفهوم به خواننده بهتر است از واژگان ساده استفاده شود و به جایش بر روی جمله بندی درست، کار شود.
چندین پارت نوشته شده عالی بود اما کمی به نظر می‌رسد روند داستان کند پیش می‌رود و در این چندین پارت اتفاق خاصی نیفتاده است؛ باید در نظر گرفت که این اثر داستانک است و هنگامی‌که روند داستان کند پیش برود اثر طولانی شده و جز داستانک محسوب نمی‌شود.


نقد توصیفات و فضاسازی:
نویسنده در این داستانک توصیف خاصی مربوط به چهره اشخاص، نکرده بود و خواننده تقریبا هیچ تصویری از چهره شخصیت‌ها در ذهنش نبود. این اثر داستانک است و نمی‌توان توصیفات زیادی را انجام داد اما باید حداقل کمی توصیف برای ارتباط بیشتر با خواننده داشت. هنگامی که چهره‌ای وصف می‌شود، خواننده در ذهنش تصاویری را خلق می‌کند و برای باور پذیری بهتر اثر نیاز است.
مکان‌های مختلفی در داستانک بودند که اتفاقات در آن‌ها رخ می‌داد بنابر‌این اگر مکان‌هایی که در آن اتفاقات اصلی رخ می‌دهد کمی توصیف شود، به نویسنده برای برانگیختن احساسات خواننده کمک کرده و ذهن خواننده را درگیر داستان می‌شود و هم‌چنین فضاسازی بهتری ایجاد می‌شود.
اگر بعضی از احساساتِ قوی کاراکترها؛ بهتر بیان و وصف شود به باورپذیری آن کمک می‌کند و باعث می‌شود تا مخاطب، همان احساسات را دریافت کند و حس و حال فضایی که به وجود می‌آید قوی‌تر و ماندگارتر باشد. نویسنده احساسات را به درستی انتقال نداده است و به همین دلیل فضاسازی ایجاد شده، ضعیف است. برای مثال آن حس نفرت و خشم در شخصیت اصلی داستانک، اگر بهتر توصیف می‌شد قطعا فضاسازی بهتری هم ایجاد شده و مخاطبان را جذب می‌کند بنابراین نویسنده باید بر روی توصیفات خود، کار کند.


نقد شخصیت‌پردازی :
تعداد شخصیت‌های داستانک زیاد بود و خواننده در ذهنش نمی‌ماند. به دلیل این‌که این اثر داستانک است و تعداد پارت‌های کوتاهی دارد؛ اگر تعداد شخصیت‌ها زیاد شود زیاد جالب نیست و بهتر است نویسنده بر روی شخصیت‌های اصلی متمرکز شود.


نقد دیالوگ و مونولوگ :
در مونولوگ، گاهی نوع جمله بندی نویسنده باعث شده بود که مفهوم به درستی منتقل نشود. برای مثال:
قلبش فقط نفرت و کینه را در رگ‌هایش جاری کرد.
این جمله کمی نامفهوم است؛ برای نمونه اگر به این صورت باشد بهتر است: فقط نفرت و کینه بود که در رگ‌هایش جاری می‌شد.
گویا مدت زیادی بود که هیچ نگفته تنها با جدیت مشغول بررسی بوده.
فعل این جمله کمی به جمله‌های قبلی‌اش نمی‌خورد.
نویسنده در دیالوگ‌ها خوب عمل کرده بود اما بعضی دیالوگ‌ها ضعیف بودند؛ برای قوی‌تر کردن دیالوگ‌ها نویسنده گاهی باید خودش را در آن موقعیت قراره داده و احساسات کاراکترها را درک کند تا دیالوگ طبیعی‌تر به نظر برسد و باورپذیری بیشتری برای خواننده داشته باشد.


نقد زاویه دید :
زاویه دید سوم شخص بود و در حال تغییر بود و هر بار شخصی را بیان می کرد و همین موضوع موجب می‌شد خواننده گاهی گیج شود و متوجه نشود که درباره شخص دیگری صحبت می‌شود، اگر این مورد بیان شود، بهتر است.


نقد علائم نگارشی :
علامت‌های نگارشی بد نبود اما نیاز به ویرایش هم دارد.
❌می‌خواست به اتاق پزشک برود اما ناله و مویه‌‌ای که در راه‌رو تزاید می‌یافت، آزارش می‌داد.
✅می‌خواست به اتاق پزشک برود، اما ناله و مویه‌‌ای که در راه‌رو تزاید می‌یافت؛ آزارش می‌داد.


❌پاهایش را که از خستگی، روی زمین کشیده می‌شد، وادار کرد به سمت بانگی که می‌شنید، گام بردارد.
✅پاهایش را که از خستگی روی زمین کشیده می‌شد، وادار کرد به سمت بانگی که می‌شنید، گام بردارد.


❌همه... همه به خاطر تو... به خاطر تو این‌جا کشیده‌ شدن. حتی دخترت!
✅همه... همه به خاطر تو... به خاطر تو این‌جا کشیده‌ شدن؛ حتی دخترت!


❌تو... آره تو! گرونوبل رو گورستان کردی.
✅تو...آره تو! گرونوبل رو گورستان کردی!


❌فضای سفید و مدرن که در تضاد با خلق آن مرد بود، هر کسی را به اوج ناباوری می‌رساند.
✅فضای سفید و مدرن، که در تضاد با خلق آن مرد بود هر کسی را به اوج ناباوری می‌رساند.


❌سلام. راستش، برای مرخصی اومدم، سه ساعت دیگه رو نمی‌تونم کارخونه باشم.
✅سلام، راستش برای مرخصی اومدم؛ سه ساعت دیگه رو نمی‌تونم کارخونه باشم.


❌او در جایگاه ناظر کل این کارخانه تا کنون هیچ تفاوتی با یک کارگر نداشت.
✅او در جایگاه ناظر کل این کارخانه، تا کنون هیچ تفاوتی با یک کارگر نداشت.


سخن منتقد:
داستانک متفاوت و جذاب بود، فقط پیشنهاد می‌شود بعد از نوشتن، متن چندین بار خوانده شود تا اشکالات به وجود آمده اصلاح شوند. موفق باشید?
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
@M²HP
نویسنده عزیز!
شما امکان ارائه دفاعیه‌های خود را دارید.
زمان باز بودن تاپیک: 5 روز یعنی تا شنبه.
موفق باشید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

ILLUSION

نویسنده رسمی ادبیات
نویسنده رسمی ادبیات
مدیر بازنشسته
نوشته‌ها
نوشته‌ها
558
پسندها
پسندها
16
امتیازها
امتیازها
38
سکه
6
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین