من می توانم آن چیزی را که شما آن را تاریکی می نامید، ببینم و به همین دلیل است که می توانم خوشحال باشم زیرا این دنیای تاریک برای من طلایی است. من می توانم دنیایی را ببینم که آنرا خدا بوجود آورده است و نه یک جهان ساختگی که ساخته دست انسان باشد.
آرزوی من این است که به موفقیت های بزرگ و باشکوه نائل شوم، ولی مسئولیت اصلی من اینست که موفقیت های کوچک را طوری بدست آورم که گویی بزرگ و باشکوه هستند.
دریافته ام که اگر به خدا
ایمان وتوکل داشته باشید
میتوانید؛ از هیچ کجا به همه جا ..
از هیچ چیز به همه چیز ..
از هیچ کس به همه کس ..
و از انسانی تهی
به فردی کامل تبدیل شوید...
من که نابینا هستم،
شما بینایان را پند می دهم:
از چشمان خود آنچنان بهره بگیرید که
گويى فردا به یکباره کور خواهید شد.
موسیقی نهفته در صداها،
نغمه ی پرندگان و آهنگ نوازندگان را
آنگونه گوش دهید،
گویی فردا به یکباره کر خواهید شد.
آنچه را می خواهید، چنان لم*س کنید،
گویی فردا به یکباره لامسه ی خود را از دست خواهید داد.
رایحه ی گُل ها را ببوئید
و هر لقمه را چنان مزه مزه کنید،
گویی فردا به یکباره شامه و ذائقه ی خود را از کف می دهید...