عنوان اصلی: Spartacus
سال اکران: ۱۹۶۰
کارگردان: استنلی کوبریک
بازیگران: کرک داگلاس، لارنس الیویه، جین سیمونز
دالتون ترومبو فیلمنامهاش را از روی کتابی به همین نام نوشتهی هاوارد فاست اقتباس کرد. خود کتاب با نگاهی به زندگی واقعی اسپارتاکوس، رهبر انقلاب بردهها در دوران عتیق نوشته شده بود. یک قرن پیش از ظهور مسیح امپراطوری روم کاملا فاسد شده بود. پستترین کارها را برعهدهی بردهها گذاشته بودند.
یکی از این بردهها مردی مغرور و بااستعداد به نام اسپارتاکوس بود. اسپارتاکوس در کارهای پست مشارکت نمیکرد و کار به جایی کشید که او را به مرگ آن هم با گرسنگی محکوم کردند. اما یه تاجر رومی تحتتاثیر قدرت بدنی اسپارتاکوس قرار میگیرد و او را برای مدرسهی گلادیاتوریاش میخرد. آن جا اسپارتاکوس زیر نظر استادی به نام مارسلوس تعلیم میبیند.
اسپارتاکوس در مدرسهی گلادیاتوری هم حقارتهای زیادی را تحمل میکند و سرانجام او و بقیهای بردهها موفق به مبارزه و فرار میشوند. بردههای گلادیاتور که نیرویشان زیاد شده حالا میخواهند به رهبری اسپارتاکوس با امپراطوری فاسد روم مقابله کنند.
فیلم در بخشهای فنی نامزد چندین جایزهی اسکار شد و چهار جایزه را هم به خانه برد از جمله بهترین بازیگر نقش مکمل مرد.
عنوان اصلی: The Last Emperor
سال اکران: ۱۹۸۷
کارگردان: برناردو برتولوچی
بازیگران: جان لون، جوآن چن، پیتر اوتول
این درام بیوگرافیک حماسی داستان پسری به نام پویی است که آخرین امپراطور چین به شمار میرود. سال ۱۹۵۰ پویی برای پنج سال در قرنطینه نگهداری میشود. ارتش سرخ چین در جنگ اقیانوس آرام سال ۱۹۴۵ او را اسیر کردهاند. پویی را به عنوان یک زندانی سیاسی و جنایتکار جنگی به زندان میبرند. پویی تلاش میکند خودش را بکشد اما زنده میماند و حالا باید در دادگاه شهادت بدهد.
۴۲ سال قبل در سال ۱۹۰۸ پویی را که پسربچهی نوپایی است به شهر ممنوعه میبرند تا به او آموزش بدهند که امپراطور بعدی شود.
فیلم در فلاشبک و زمان حال روایت میشود. در فلاشبک پویی را میبینیم که بعد از نشستن روی تخت اصلاحاتی در شهر ممنوعه انجام میدهد. در زمان حال هم کمونیستها مشغول برنامهی آموزش مجدد شهروندان هستند.
با فیلمبرداری درخشان ویتوریو استرارو و کارگردانی برناردو برتولوچی، «آخرین امپراطور» تبدیل به یکی از موفقترین فیلمهای آن سال شد و نه جایزهی اسکار گرفت. یعنی در هر رشتهای که نامزد دریافت جایزه شده بود توانست آن را به خانه ببرد.
عنوان اصلی: Lawrence of Arabia
سال اکران: ۱۹۶۲
کارگردان: دیوید لین
بازیگران: پیتر اوتول، الک گینس، آنتونی کویین
توماس ادوارد لورنس، افسر ارتش انگلستان، باستانشناس، دیپلمات و نویسنده بود. او را به خاطر نقش مهمی که در انقلاب عرب علیه عثمانی در جنگ جهانی اول داشت، میشناسند و این فیلم هم روایت زندگی اوست.
فیلم سال ۱۹۳۵ آغاز میشود. وقتی که لورنس در یک تصادف موتور کشته میشود. در مراسم خاکسپاریاش یک گزارشگر تلاش میکند تا به بینش جدیدی از این مرد برجسته برسد.
بعد فلاشبک داریم به جنگ جهانی اول. جایی که لورنس یک سروان نیروی بریتانیاست که به خاطر تحصیلات و جسارت و غرورش، وصلهی ناجوری کنار بقیه محسوب میشود. هر چه قصه جلوتر میرود میبینیم که چه طور لورنس پیشرفت میکند و در نهایت موفق میشود تبدیل به یک افسر عالیرتبه شود. او قبایل مختلف عرب را با هم متحد میکند تا با عثمانی بجنگند.
فیلم دیوید لین، چشمنواز و از لحاظ بصری حیرتانگیز است. در میان ۲۵۰ فیلم برتر imdb رتبهی نودم را دارد و برندهی هفت اسکار شده است. امتیاز منتقدان در سایت متاکریتیک ۱۰۰ از ۱۰۰ است. منتقد کریستین ساینس مونیتور نوشت: «دیگر فیلمی شبیه این ساخته نمیشود. دیدن این فیلم مثل سفر در ماشین زمان است. زمانی که فیلمها به نوعی خامتر اما در عینحال پیچیدهتر و جاهطلبانهتر بودند.»
عنوان اصلی: Downfall
سال اکران: ۲۰۰۴
کارگردان: الیور هرشبیگل
بازیگران: برونو گانز، اولریچ ماتس
نوامبر سال ۱۹۴۲ ترودل یونگ به عنوان منشی شخصی آدولف هیتلر رهبر حزب نازی انتخاب میشود. سه سال بعد نیروهای ارتش سرخ شوروی آلمانها را عقب راندهاند و برلین را محاصره کردهاند.
در پنجاه و ششمین تولد هیتلر، ارتش سرخ شروع به بمباران برلین میکند. دوستان و مشاوران هیتلر سعی میکنند او را وادار کنند از برلین خارج شود اما هیتلر قبول نمیکند. هیتلر میگوید که در برلین یا میبرد یا میمیرد. داستان این فیلم روایتی است که ترودل یونگ از آخرین روزهای زندگی دیکتاتور بزرگ ارائه میدهد.
بعد از به نمایش درآمدن فیلم برخی با آن مخالفت کردند چون معتقد بودند که چهرهی دیکتاتور بزرگ در این فیلم بیش از اندازه انسانی به نمایش درآمده است اما به همین دلیل دقیقا خیلیها فیلم را ستایش کردند.
فیلم در حقیقت به جز کاراکتر هیتلر نمایشی از جامعهی آلمانی هم ارائه میدهد که چه طور ترسها و نژادپرستیها باعث به وجود آمدن نازیسم در آلمان میشود. بازی برونو گانز در نقش هیتلر حیرتانگیز است.
عنوان اصلی: J.F.K
سال اکران: ۱۹۹۱
کارگردان: الیور استون
بازیگران: کوین کاستنر، گری اولدمن
فیلم الیور استون یک تریلر سیاسی است. فیلمی که با تصاویر آرشیوی شروع میشود. آیزنهاور سخنرانی اتمام دورهی ریاست جمهوریاش را ادا میکند و نسبت به پیچیدگی اتحاد بین ارتش و وزارت دفاع هشدار میدهد. به دنبال این تصاویر شاهد سالهایی از دورهی ریاستجمهوری جان.اف.کندی هستیم.
البته فیلم روی وقایع پیش آمده طبق تئوریهای خود الیور استون تاکید میکند. اتفاقاتی که منجر به ترور کندی میشود. جیم گریسون وکیل ایالت نیواورلئان در سال ۱۹۶۸ بعد از خواندن یک سری مدارک احساس میکند که در میان مقامات رسمی اتفاقات بیشتری در مورد ترور جان اف.کندی در جریان بوده است و بازپرسیها دوباره آغاز میشود.
فیلم در همهی بخشهای اصلی نامزد جایزهی اسکار شد و دو اسکار فنی را هم به خانه برد اما این که از لحاظ تاریخی چقدر فیلم دقیقی باشد نمیشود دربارهاش نظر داد. به خصوص که هنوز هم پروندهی مرگ کندی کاملا بسته نشده است. اما به لحاظ یک فیلم سیاسی با اشارات تاریخی «جی.اف.کی» قطعا بهترین فیلم کارنامهی استون و یکی از بهترین تریلرهای سیاسی تاریخ سینماست.
عنوان اصلی: –
سال اکران: ۱۹۷۶
کارگردان: برناردو برتولوچی
بازیگران: رابرت دنیرو، ژرار دوپاردیو
۲۶ آوریل ۱۹۴۵ روزی بود که ایتالیا از چنگال موسولینی و فاشیسم خلاص شد. فیلم برتولوچی دقیقا آن تاریخ را به نمایش میکشد. اما روایت فلاشبک میخورد و به ابتدای قرن بیستم میرویم. ۲۷ ژانویهی ۱۹۰۱ روزی که آهنگساز مشهور ایتالیایی جوزپه وردی از دنیا میرود، دو مرد از دو طبقهی اجتماعی متفاوت به دنیا میآیند.
خانوادهی آلفردو مالک هستند در حالی که اولمو فرزند نامشروع است. این دو نفر علیرغم اختلاف طبقاتیشان، در کودکی با هم رفیق میشوند. اولمو سال ۱۹۱۷ در جریان جنگ جهانی اول به ارتش ایتالیا میپیوندد. آلفردو میماند تا زمینهای بزرگ خانوادهاش را اداره کند.
فیلم تا سال ۱۹۴۵ یک دایرهی کامل را طی میکند که در آن به وضعیت سیاسی و تاریخی و اجتماعی و آشفتگیهای ایتالیا اشاره میکند.
عنوان اصلی: Munich
سال اکران: ۲۰۰۵
کارگردان: استیون اسپیلبرگ
بازیگران: اریک بانا، دنیل کریگ
فیلم درجه یک دیگری از استیون اسپیلبرگ که روایتگر اتفاقی است که در المپیک مونیخ سال ۱۹۷۲ رخ داد. سازمان جاسوسی رژیم اشغالگر یک نفر از کارکنان رده پایین موساد را مامور به قتل رساندن اعضای گروه سپتامبر سیاه میکند.
فیلم تلخ و سیاهی است که دو طرف مخاصمه را با جزییات و ظرافت به تصویر میکشد و شاید به همین دلیل هم در شرایطی که نامزد پنج جایزهی اسکار شد حتی یک جایزه هم به خانه نبرد.
علاوه بر یک روایت تاریخی، تریلری به شدت جذاب و خوشساخت است که از ژنو تا رم، از پاریس تا بیروت و از آتن تا بروکلین قصهاش را میبرد. اسپیلبرگ در این فیلم یکجور رویکرد هیچکاکوار دارد و به کمک مدیر فیلمبرداری درخشاناش، یانوش کامینسکی صحنههای حیرتانگیزی خلق میکند.
یک فیلم درجه یک با بازیهای درخشان و کارگردانی حیرتانگیز استیون اسپیلبرگ که کارنامهاش نشان میدهد در به تصویر کشیدن اتفاقات تاریخی چه توانایی خارقالعادهای دارد. این فیلم در حقیقت ادای احترامی به آبراهام لینکلن است. فیلم البته برخلاف «لینکلن» جان فورد که به سالهای اول زندگی لینکلن میپردازد چهار ماه آخر زندگی او را به تصویر میکشد.
ژانویهی سال ۱۸۵۶ آبراهام لینکلن، رییسجمهور ایالات متحدهی آمریکا میخواهد به جنگ داخلی پایان بدهد. او نگران است با پایان جنگ قانون بردهداری همچنان ادامه پیدا کند در نتیجه میخواهد متممهایی را به قانون لغو بردهداری اضافه کند. اما مجلس که متشکل از دموکراتها و جمهوریخواهان محافظهکار است باید به این طرح رای بدهد و نمایندگان در این زمینه خیلی محتاط عمل میکنند.
از طرف دیگر طرح لینکلن آنقدر جسورانه است که همسرش نگران است مبادا به جان او سوءقصد شود. با تنش بسیار و کمک یک سری نمایندهها بالاخره طرح لینکلن تصویب میشود. چند روز بعد خبر میرسد که لینکلن گلوله خورده و کشته شده.
فیلمنامهی پر جزییات تونی کوشنر، فیلمبرداری نفسگیر یانوش کامینسکی و بازی خارقالعادهی دنیل دیلوییس همه از فیلم «لینکلن» یک اثر به یادماندنی میسازند. این فیلمی روشنفکرانه و پیچیده است که مخاطبش را به تفکر در تاریخ وامیدارد.
عنوان اصلی: Gandhi
سال اکران: ۱۹۸۲
کارگردان: ریچارد آتنبورو
بازیگران: بن کینگزلی، جان گیلگاد
محبوبترین فیلم ریچارد آتنبورو در ژانویهی ۱۹۴۸ اتفاق میافتد. بعد از نیایش شامگاهی گاندی به کمک دوستانش برای قدم زدن بیرون میآید تا با خیل دوستداران و تحسینکنندگانش ملاقات کند. یک نفر هفت تیری بیرون میکشد و مستقیم به سینهی او شلیک میکند. گاندی با گفتن «اوه خدای من» به زمین میافتد.
بقیهی فیلم فلاشبک است. اول به سال ۱۸۹۳ میرویم. زمانی که گاندی ۲۳ سال دارد و به خاطر این که هندی است او را از بخش درجهی یک قطار بیرون میاندازند. گاندی که متوجه میشود قوانین علیه هندیها وضع شده تصمیم میگیرد که یک کمپین اعتراضآمیز برای حقوق هندیها در جنوب آفریقا به راه بیاندازد. بارها گاندی را دستگیر میکنند ولی سرانجام موفق میشود تا جایی اعتراضاتش را به ثمر برساند.
کمپین گاندی با توجه زیادی روبهرو میشود و ارتش بریتانیا خودش را در موقعیتی میبیند که مجبور است با او مقابله کند. فیلم با ستایش زیادی روبهرو شد و توانست هشت جایزهی اسکار را به خانه ببرد. بن کینگزلی بعد از بازی در این فیلم مورد توجه قرار گرفت و کمی بعد لقب «سر» را دریافت کرد.
عنوان اصلی: The King’s speech
سال اکران: ۲۰۱۰
کارگردان: تام هوپر
بازیگران: کالین فرث، جئوفری راش، هلنا بونهام کارتر
شاه جورج ششم پدر ملکه الیزابت بود. دوران سلطنت او یک دورهی مهم و بحرانی برای بریتانیا به شمار میرفت چون همزمان با جنگ جهانی دوم شده بود. شاه جورج پنجم یک مشکل بزرگ هم داشت. او دچار لکنت زبان بود که موقع سخنرانیهای مهم لکنتش بیشتر میشد. در شرایطی که مردم انگلستان نیاز داشتند تهییج بشوند طبعا پادشاه نمیتوانست با کلمات بریده با آنها سخن بگوید.
همسرش الیزابت دکتر گفتاردرمانی پیدا میکند. لیونل لوگ اهل اتریش است و بدون دارو در خیابان هارلی کسانی را که مشکل گفتاری دارند درمان میکند. شاه انتظار دارد که لیونل به دربار بیاید اما پزشک مصرانه شاه را به مطب خودش میکشاند. کمی طول میکشد تا یخ میان شاه و دکتر آب شود اما بعد دکتر کمک میکند تا شاه بر اضطرابهایش مسلط شود و تکلمش هم بهبود پیدا کند.
بالاخره تعلیمات دکتر نتیجه میدهد و جورج ششم از حضور بریتانیا در جنگ در رادیوی بی.بی.سی حرف میزند. سخنرانی که مردم را به شور میآورد.
در سالی که فیلم رقبای قدری مثل «شبکه اجتماعی» فینچر و «ترو گریت» برادران کوئن داشت توانست جایزهی بهترین بازیگر مرد برای کالین فرث و بهترین فیلم و فیلمنامه و کارگردانی را از اسکار به خانه ببرد. این فیلمی هوشمندانه است که علاوه بر روایت تاریخی، تصویری انسانی از رابطهی دو مرد را به تصویر میکشد.