| کارگاه آموزش شِـ✿ـعرنویسی |

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
‌‌​


به نام آنکه ریسمان سرنوشت را به قلم گره زد



مدرس این کارگاه آموزش شعرنویسی، بنده با نام هنری تمنای واژگان هستم..

این کارگاه نتیجه‌ی تلاش و کوشش بنده برای گردآوری این مطالب بوده؛ در نتیجه خواهشمندم به هیچ عنوان از متون ذکرشده در این تاپیک کپی نگردد و تمامی مطالبِ کارگاه، مختص انجمن کافه نویسندگان می‌باشد.

«موضوعات آموزشی این کارگاه برای تمامی شاعران، منتقدان و همچنین کاربران علاقه‌مند به دنیای شاعرانه، مفید بوده و می‌تواند موثر واقع گردد.»


•°•●◇ جلسه اول ◇●•°•
‌‌

در این جلسه بیشتر با تعاریف و همچنین کلیت شعر، آشنا می‌شویم. یادگیری اصولی، نیازمند داشتن هوشِ بالا، خوش‌استعدادبودن یا با سابقه‌بودن نیست؛ بلکه به اندکی درک، توجه، علاقه و البته تلاش نیاز دارد.

در ابتدا با مفهوم شعر و تفاوت آن با نثر آشنا و سپس به یادگیری بخش‌های دیگر شعر می‌پردازیم.


شعر چیست؟

شِعر، سُرود، چامه یا چکامه شاخه‌ای از ادبیات است که از ویژگی‌های زیبایی‌شناختی و اغلب ریتمیک زبان استفاده می‌کند.

به قول ملک الشعرای بهار، شعر مرواریدی از دریای عقل شاعر است؛ افسونگری که او را شاعر نام نهاده‌اند، مرواریدهای غلتانِ شعر را به یکدیگر متصل می‌گرداند و این‌گونه شعر پدید می‌آید!


تفاوت میان شعر و نثر در چیست؟

هر کلامی که از وزن عروضی «متساوی» و «متکرر» و قافیه‌ واحد برخوردار باشد، آن کلام شعر است نه نثر.

البته شعر نو نه وزن دارد و نه قافیه‌ی مشخص‌.

اینکه وزن و قافیه را به عنوان معیار تعیین کردم، فقط در جهت اثباتی آن می‌باشد؛ یعنی هر کلامی که وزن «متساوی و متکرر» و قافیه داشته باشد، شعر است؛ اما اینگونه نیست که اگر نداشته باشد نثر است.

به‌طور کلی شعر ساخت عمقی زبان است و نثر ساخت ظاهری زبان..

یک شاعر واقعی به سیمایِ الفاظ بی‌اعتنا نیست؛ هر کلمه‌ای نزد او چهره‌ای دارد. درست شبیه چهره‌ی مردمان‌. یکی سرد، یکی صمیمی، دیگری تند و خشمگین و... .

شاعر با این وجودهای زنده سر و کار دارد؛ خوی واژگان را خوب می‌شناسد؛ یکی را می‌خواند، یکی را میراند، این یکی را با آن آشتی می‌دهد، آن را از این جدا می‌کند، به تدبیر و افسون از این پراکندگان، گروهی می‌سازد که همدل و هم‌آهنگ، به فرمان او روان می‌شوند تا دل و جان شنونده را به کمند آورند و او را به آنجا ببرند که شاعر خواسته است. زبان شعر را خود شاعر می‌سازد. به همین دلیل است که اگر شاعری، زبان شعری خود را بداند و با شعر خود همذات‌پنداری کند، شعرِ خلق‌شده توسط او در ذهنِ خواننده ماندگار می‌شود... .

آزادی و اختیار شاعر در انتخاب الفاظ به او مجال می‌دهد که کلمات را، نه همان برای بیان معنی، بلکه از نظر صورت نیز برگزیند و به طریقی خاص مرتب کند و در ترکیب کلام نیز شاعر می‌تواند از عادت جاری تجاوز کند.

مرحوم استاد بهار معتقد بودند که شعر خوب یعنی احساسات موزونی که از دماغ پرهیجان و از روی اخلاق عالی‌تری برخاسته باشد. لغت، اصطلاحات، حسن ترکیب، سجع، وزن و قافیه، صحت یا سقم قواعد و مقررات نظم، هیچ‌کدام در خوبی و بدی شعر نمی‌توانند حاکم و قاضی واقع شوند.

هرچه هیجان و اخلاق گوینده در هنگام بیان یک شعر یا ساختن یک غزل، قوی‌تر و نجیب‌تر باشد، آن شعر بهتر و خوب‌تر خواهد بود.

شعر وقتی به غایت خود نائل می‌شود که در نفوس تصرف کند و تاثیر، یعنی عاطفه و خیالی را که در شعر است، به خوانندگان سرایت دهد.

از شعر سخن به میان آمد و ویژگی‌هایش؛ اما بی‌انصافی‌ست اگر درباره‌ی شاعر چیزی نگوییم.

‌‌
شاعر، نقاش زبردستی‌ست که خوبی‌ها و بدی‌ها را مجسم می‌نماید و مناظر جامعه‌ی خود را به بهترین شیوه بیان می‌سازد. شاعر، با سرودن اشعار نغز و با انتخاب معانی لطیف و بدیع توجه همه را به خویش معطوف می‌دارد و افکار خود را به دیگران انتقال می‌دهد.


چگونه شاعر شویم؟

به‌طور کلی شاعر شدن نیازمند زمینه‌هایی‌‌ست..

برای شروع بهتر است تا می‌توانید شعر بخوانید. فارغ از اینکه در کدام مرحله از سرودن شعر هستید، باید به صورت مستمر شعر دیگران را دنبال کنید. اشعار تمام دوران را بدون توجه به اینکه در چه زمان و موقعیتی سروده شده است بخوانید. سعی کنید از نوع شعرها و تکنیک‌های به کار رفته در آن‌ها یاد بگیرید و استفاده کنید. بسیاری از افراد شعر نمی‌خوانند به بهانه‌هایی مثل:

شعر دیگران روی من تأثیر می‌گذارد و می‌خواهم یک کار خاص ارائه کنم.

همه می‌گویند تو استعداد شعر سرودن نداری.

و بهانه‌های دیگر‌‌.. البته ممکن است برخی از آنها درست باشند؛ اما شاعر شدن جز با مطالعه‌ی اشعار بزرگان میسر نیست.

اشعار سعدی، حافظ، بیدل دهلوی، صائب تبریزی، طالب آملی، وحشی بافقی و شاعران معاصر همچون نیما یوشیج، احمد شاملو، حسین منزوی، فروغ فرخزاد، هوشنگ ابتهاج، نصرت رحمانی و شفیعی کدکنی نمونه‌های مناسبی برای الگوگیری و یادگیری سبک اشعار آن‌ها هستند‌.


دومین تکنیکی که شما را به شاعرشدن نزدیک می‌کند، این است که همیشه در حال نوشتن باشید و دست از قلم برندارید. اشتباه اکثر افراد در این زمینه این است که فکر می‌کنند باید در انتظار الهام به سر ببرند تا شعری بنویسند؛ در حالی‌که هر چه بیشتر تمرین کنید و همراه با مطالعه‌ی اشعار دیگران، خودتان هم بنویسید، هر چند بدون ساختار و نامناسب و بی‌معنی، اما در نهایت می‌توانید از دل همین تمرین‌ها به چیزی که می‌خواهید برسید.

به خودتان اجازه دهید که گاهی بد بنویسید؛ اما نوشتن را کنار نگذارید. نمی‌گویم تمام روز خود را صرف به دست‌گرفتن قلم کنید؛ اما یک روال نوشتاری مشخص داشته و به آن پایبند باشید.

مثلا برای خودتان تعیین کنید که روزی دو جمله بنویسید و به هر طریقی این کار را انجام دهید. نوشتن روزانه مهارت‌های شعری شما را بهبود بخشیده و تقویت می‌کند.

بعضی افراد صبح‌ها حال خوبی برای نوشتن دارند؛ بعضی عصر و بعضی شب، مهم این است که زمان خودتان را پیدا کنید و ببینید چه چیزهایی به شما امکان سرودن یک شعر خوب می‌دهد. به عنوان مثال ویکتور هوگو به محض بیدار شدن از خواب، ایستاده به سمت میز می‌رفت و شروع به نوشتن رمان یا شعری می‌کرد.

گاهی می‌توانید از موضوعات خیلی ساده در زندگی و محیط اطراف خود، مثل روند شغلی‌تان، چراغ مطالعه‌ی روی میزتان یا حتی تکان‌خوردن پرده‌ی اتاقتان و… ایده گرفته و در ذهنتان آن را پرورش دهید.

برای مثال چند ایده که می‌تواند جرقه‌ی شعری هوشمندانه را در ذهن ایجاد کند:

دوستی با رفتارهای عجیب

پروازِ خیالیِ خودتان

خاطرات همیشگی

سقف اتاقتان

دیوارهای خانه

نغمه‌ی پرندگان

دیدار یار

خانواده

سفر

خوراکی که می‌خورید

گوش‌سپردن به موسیقی

فضا و کهکشان‌ها

روزمرگی‌های خسته‌کننده

حادثه‌ای غم‌انگیز

کتابی که دوست دارید

گلی که برای شما یادآوری خاطره‌ایست

فریاد کودکان در کوچه‌ها

بازی‌های کودکانه

غم از دست‌دادن فردی

موضوعات روز نظیر شادی‌های ملی، اتفاقات تاریخی، مشکلات جامعه نیز می‌توانند شمای خوبی از یک شعر به ما بدهند.

بیان منظوم این مشکلات نیز می‌تواند بخشی از شعرهای ما باشد؛ چرا که شعر و شاعری نیز دسته‌ها و شاخه‌‌های متفاوت دارد و از تاریخی تا اجتماعی و سیاسی نیز تقسیم‌بندی می‌شود.

و البته موضوعات به ظاهر ساده‌ای که از نظرمان نمی‌توان آن‌ها را برای شعر سرودن گزینش کرد؛ اما این را اضافه کنم زیبایی در سادگی‌‌ست.

اگر شخص قرار باشد مانند دیگر افراد به وقایع و اشیا نگاه کند، نمی‌تواند نام خود را شاعر بنامد.

شاعر وارونه می‌نگرد. وارونه فکر می‌کند و وارونه حوادث را در لابه‌لای اشعار منظوم شرح می‌دهد.

دنیای شعر، دنیای ادبیات است. ادبیات نیز شامل بسیاری از آرایه‌های ادبی، لغت‌ها و… می‌باشد.


اگر می‌خواهید یک شاعر موفق شوید باید دانش ادبی‌تان را ارتقا دهید:

شما نیاز به دانش لغوی فراوان دارید.

چرا که اگر می‌خواهید احساسات خود را در قالب نظم بیان کنید، نیاز به آن دارید که از سلسله واژه‌های بسیاری استفاده کنید.

این واژه‌ها به شما امکان آن را می‌دهد که حرف‌های خود را در قالبی گسترده‌تر و پخته‌تر بیان کنید.

یکی از وجوه افتراق نظم و نثر، استفاده از زیبایی‌شناسی ادبی است.

زیبایی شناسی ادبی یا همان آرایه‌های ادبی باعث می‌شوند که شعر بسیار خیال‌انگیز شود و این خیال‌انگیزی یک متن است که آن را به شعر تبدیل می‌کند.

جدای از مسائل فرم، این خیال و صور خیال است که ما را به یک شعر خوب نزدیک می‌کند.

از این رو شاعرانگی همراه با آرایه‌های ادبی تعریف می‌شود و باید از آرایه‌های ادبی به‌عنوان روش‌هایی برای رسیدن به موفقیت در شعر استفاده نمود.

این آرایه‌های ادبی هر کدام دسته‌بندی‌هایی دارند و هر کدام به قصدی در شعر به کار می‌روند؛ اما می‌توان از رایج‌ترین آن‌ها در ادبیات فارسی به تشبیه، کنایه، واج‌آرایی، استعاره و.. اشاره کرد.
‌‌


 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
‌​


•°•◇● جلسه دوم ◇●•°•

در این جلسه ادامه‌ی راه‌های شاعر شدن و سایر ارکان شعر را آموزش می‌بینیم.


قالب‌های شعری به شما چارچوب شعر گفتن را عطا می‌کنند. علاوه بر چارچوب شعر به شما می‌توانند در محدوده‌‌ی موضوع مورد پردازش نیز بسیار کمک کنند.

به‌عنوان مثال اگر قالب مثنوی را انتخاب کنید، دستِ بازتری برای سرودن شعر در اختیارتان می‌گذارد و می‌توانید بسیار راحت‌تر به پردازش اشعارتان بپردازید.

قالب‌های شعری در ایران بسیار گونه‌های متفاوت دارند و با آموختن هر کدام می‌توانید به شعرهای خود رنگی دیگر هدیه بخشید‌.

ما می‌توانیم به جریان احساسات و گذر احوالات خود اعتماد کنیم. همه‌‌ی ما انسان‌ها عاشق می‌شویم، مهر می‌ورزیم،از دیدن یک مهربانی روحمان تازه می‌شود و در مقابل نیز مسائل و مشکلات مردم ما را می‌آزارد و این‌ها همه می‌توانند دست‌مایه‌ی یک شعر خوب باشند.

پس تکیه بر احساسات و بیان آن به طریق نظم می‌تواند موضوع بسیار خوبی برای سرودن یک شعر باشد.


همیشه با خودتان کاغذ و قلم داشته باشید یا ساده‌تر از آن می‌توانید شعر را درون موبایلِ همیشه همراهتان یادداشت کنید. هر چه به ذهنتان می‌رسد را بنویسید. لزومی ندارد همین که پای کار نشستید یک مثنوی بلند یا یک غزل عاشقانه‌ی کامل بسرایید؛ بلکه شعر گاهی مثل یک ساختمان بلند با آجر روی آجر گذاشتن و به مرور زمان شکل می‌گیرد.

بنابراین عجله نکنید. با این کار مجموعه‌ای از تداعی‌ها و نوشته‌هایی خواهید داشت که می‌توانید به تدریج آن‌ها را ویرایش و تکمیل کنید.

نکته‌‌ی مهمی که وجود دارد این است که بازنگری را دست کم نگیرید. اینکه قافیه‌های شعر شما همه درست است و بی‌نقص یا اینکه شعرتان در قلب شما رسوخ کرده، دلیل کامل بودن آن نیست. شعر خوب خواننده را به حرکت وا می‌دارد و او را تحت تأثیر قرار می‌دهد. به درستی با او ارتباط برقرار می‌کند. نوشتن شعری به این صورت مشکل است و نیازمند بازنگری و دقت زیاد؛ پس بعد از نوشتن شعرتان، آن را بارها و بارها با صدای بلند بخوانید تا از درست و کامل‌بودن قافیه‌ها، وزن، مفهوم، عنصر خیال، انسجام اشعار و زیبایی آن مطمئن شوید.

‌‌
شما می‌توانید بارها قافیه‌های شعر را تعویض، کلمات را جا‌به‌جا، آرایه‌های اشعار را اضافه یا کم و اشعار را به‌صورت بهتری ویرایش کنید.

بسیاری از شعرا و نویسندگان وقتی پس از چند روز یا چند ماه به متن پیش‌نویس خودشان نگاه می‌کنند، می‌گویند «واقعا من این‌ها را نوشته‌ام؟»

وقتی شعری را نوشتید که فکر می‌کنید کامل است آن را کنار گذاشته و بعد از گذشت زمانی مشخص دوباره به سمت آن برگردید. در این مدت می‌توانید روی شعرهای قدیمی‌تر خود کار کنید و شعر تازه نیز بسرایید. خواندن شعر را هم هیچ‌گاه متوقف نکنید. با دانستن اینکه می‌توانید بعداً به کار خود بازگردید و آن را اصلاح کنید، در نوشتن اولیه، به خودتان آزادی بیشتری خواهید داد.


شعر خود را در معرض نقد و بررسی قرار دهید. نظر بزرگان ادبی را نادیده نگیرید و از به اشتراک‌گذاری کار خود با آن‌ها واهمه‌ای نداشته باشید. ممکن است بعضی کار شما را دوست داشته باشند و برخی هم خیر. تمام نکات را یادداشت کرده و در بازنگری از آن‌ها استفاده کنید.

اگر مشکلی در شعر شما وجود دارد نگویید: «این سبک من است» و اگر سبک شما چنین است بدانید راه را اشتباه رفته‌اید.

شما باید نقدپذیر باشید. نقدپذیری را جدی بگیرید و به سادگی از کنار آن عبور نکنید. این را به خاطر داشته باشید که وقتی شخصی اشعار شما را نقد می‌کند، از روی دلسوزی و کمک به پیشرفت شما بوده و هدف او تحقیر شما و نوشته‌هایتان نیست. گاه بین این نقدها نکاتی بیان می‌شود که از ما شاعری توانمند می‌سازد؛ پس در برابر منتقدین و کاربران گارد نگیریم و اصول اخلاقی را رعایت کنیم.‌.


تکنیک‌ها و قواعد شعری را بشناسید و یاد بگیرید.

بنابراین مهارت‌هایی مانند حذف کلمات غیرضروری، استفاده‌ی به‌جا از کلمات و شیوه‌ی قرار گرفتن آن‌ها در کنار هم، به طور مناسب و مواردی از این دست، برای تصویرسازی و ایجاد یک نوشته‌ی هنرمندانه لازم است و به ساختن یک نوشتۀ تأثیرگذار کمک می‌کند.

سعی کنید در این مسیر به طور مداوم از فرهنگ لغت استفاده کنید. با یک سرچ ساده در اینترنت نیز می‌توان جایگزینی برای کلمه‌ی موردنظر خود پیدا کنید‌. اولین واژه یا جمله‌ای که از ذهنتان می‌گذرد را نپذیرید. با رجوع به لغت‌نامه می‌توانید برای یک کلمه، مثلاً «رنج»، جایگزین‌های زیبایی بیابید.

مثل:

آزار، اندوه، دشواری، سختی، مشقت، گرفتاری، مصیبت، ملال، اضطراب، آزار، اندوه، غم، نکبت، مرارت، زحمت و..

به شعر خود دقت و واژه‌ی متناسب با آن را بیابید.


با کلمات بازی کنید و آنقدر آن‌ها را در نوشته خود جابه‌جا کنید تا به مقصود مورد نظر خود برسید.

مهم نیست موضوع شعر شما چیست.. فقر، مرگ، عشق و… در هر صورت باید آن را به مخاطب نشان دهید؛ مطابق همان جمله‌ی معروف «نگو، نشان بده».

برای تصویرسازی در شعر از همه‌ی اجزای طبیعت، رنگ‌ها، اشیاء، حالات و رفتار انسان و… استفاده کنید.

برای مثال غالبا درباره سهراب سپهری گفته‌اند كه او با اشعارش نقاشی می‌کند و با نقاشی‌اش شعر پدید می‌آورد.

برای ایجاد یک دنیای ذهنی که خواننده در آن ساکن شود و معنا و مفهوم مهمی را دریافت کند از هیچ‌گونه تعبیر و تفسیر شاعرانه دریغ نکنید.

مثلا برای بیان «تکان‌خوردن پرده توسط باد» می‌توان از جمله‌ی زیر بهره برد:

وزش نسیم بهاری، پرده‌ی مخملی را به رقص وا داشت.

یا برای بیان جمله‌ی «او نوشت» می‌توان گفت:

او قلم را در دستانش فشرد؛ آن را تکان داد و واژگان را به پرواز درآورد.

تفسیری شاعرانه از حوادث اطرافتان داشته باشید. دیدگان کلیشه را ببندید و دنیا را با نگرشی جدید ببینید.

برای شاعر شدن به جزئیات توجه کنید‌. به طبیعت بروید و حتی به رگبرگ‌های گیاهان و گل‌‌ها توجه کنید.

به عطر و رایحه‌ی اطرافتان اهمیت دهید.

به‌طور کلی از حواس پنج‌گانه‌ی خود برای توصیفی دلنشین، غافل نشوید.

جزئیات را ببیند. به صداها و نجواها دقت کنید. بوهایی که به مشامتان می‌رسد، رصد کنید. به جنس اشیای اطرافتان واقف باشید یا می‌توانید طعم‌ها را برای توصیف جسمی به کار ببرید.

به عنوان نمونه اگر در اتاقتان نشسته‌اید، می‌توانید آن را توصیف کنید:

از خارجِ پنجره چه صداهایی را می‌شنوید؟

همهمه‌ی مردم؟ داد و فریادهای کودکانه؟

چه چیزی در اتاقتان می‌بینید؟

قفسه‌های کتاب؟ چراغ مطالعه؟

چه بوهایی به مشامتان می‌رسد؟

بوی کیکی که مادرتان درحال پخت آن است؟ رایحه‌ی خوشِ ادکلنی که تازه خریده‌اید؟

به‌نظر شما طعمِ تخت‌خوابتان هنگامی که روی آن دراز کشیده‌اید و به دنیای خیالیِ خواب پناه برده‌اید، می‌تواند چگونه باشد؟ طعمِ قهوه‌ی روی میزتان چطور؟

پتوی گرم و نرمتان را لم*س کنید‌؛ اکنون چه احساسی دارید؟ روی میز مطالعه‌تان دستی بکشید؛ چه حسی به شما القا می‌کند؟

اجازه دهید حواستان شما را کنترل کنند. توصیفات را افزایش دهید و خودتان را در دنیای رنگین شعر، غرق کنید.

در ادامه نمونه‌هایی از خلق تصویر در شعر ادبیات فارسی را با هم می‌خوانیم:

بستم به پای خسته‌ی ل*ب

دست خنده را…

برداشتم نگاه ز چشم پرآتشش

گفتم: دريغ و درد

کو داوری که شعله زند بر طلسم سرد؟

کوبم به روی بی‌بی چشم سياه تو

تک‌خال شعر را

گويم کدام‌یک‌؟

نصرت رحمانی

در این شعر، شاعر به طرز عجیب و حیرت‌انگیزی از آرایه‌های تشبیه و استعاره استفاده کرده است.

این گونه جسور باشید. از به‌ کار بردن استعاره‌های عجیب وحشت نداشته باشید. جسارت را در خون‌تان تزریق کنید.

استعاره‌های زیبا و کمتر استفاده‌‌ شده‌ای همچون:

پای خسته‌ی ل*ب

دست خنده



 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین