عشق مولانا و شمس | دیوان شمس

جدایی شمس از مولانا
پس از آنکه مولانا تحت تاثیر شمس از یک عالم دینی شهیر، تبدیل به عاشقی شیدا و شوریده گشت، اطرافیان مولانا از جمله همسر و فرزاندان او نسبت به شمس شروع به کینه دوزی کردند و آنقدر این تنفر اطرافیان مولانا نسبت به شمس شدت گرفت که شمس تبریزی تصمیم به ترک قونیه می گیرد.
مولانا که به شدت در فراق شمس غمگین و منزوی شده بود در وصف این فراق دور از انتظار، اشعاری می‌سراید و اطرافیان که دیگر طاقت این انزوا را نداشتند از رفتار خود با شمس به سختی پشیمان شدند به طوری که خودشان در پی شمس گشتند و نهایتا او را در شام ملاقات کردند تا بتوانند به بازگشت راضی اش کنند.
سرانجام شمس پس از این فراق با احترام و خرسندی مردم به قونیه بازگشت اما این بار هم پس از مدتی کوتاه اطرافیان مولانا کینه دوزی را از سر گرفتند و شمس را بیش از پیش آزار دادند در نتیجه شمس برای همیشه تصمیم به ترک قونیه گرفت و هیچ نشانی از خود باقی نگذاشت.

*روایت‌هایی نقل شده که دختر خوانده مولانا، کیمیا، عاشق شمس می‌شود و وقتی مولانا از این عشق خبردار می‌شود بین آن دو نفر بر خلاف ناراضی بودن شمس خطبه عقد می‌خواند...
و برای مرگ شمس هم برخی می‌گویند وقتی او از قونیه می‌رود دیگر پیدا نمی‌شود
برخی می‌گویند وقتی از قونیه می‌رود به مرگ طبیعی درگذشته است
و برخی دیگر می‌گوید ولد، پسر بزرگ مولانا او را کشته است
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نوشته‌ها
نوشته‌ها
3,007
پسندها
پسندها
5,375
امتیازها
امتیازها
453
سکه
110
در انتها
حکایت عشق شمس و مولانا هیچگاه خاتمه نیافت تا عشقی جاودان در تاریخ و فرهنگ جهان ثبت گردد. پس از آخرین جدایی و وداع شمس از مولانا عشق زمینی مولانا کم کم به عشق الهی رنگ باخت به طوری که در آثار مولانا به وضوح این مورد قابل مشاهده می باشد. ما در این مقاله سعی کردیم خلاصه ای از داستان عاشقانه شمس و مولانا را برای شما عزیزان روایت کنیم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین