به کافه نویسندگان خوش آمدید

با خواندن و نوشتن رشد کنید و به آینده متفاوتی فکر کنید.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با ما باشید

شعر «چه کسانی وحشی بافقی بخوانند؟»

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع سُرمه.
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
  • نویسنده موضوع
  • #1
چه کسانی وحشی بافقی بخوانند؟

۱. افرادی که به تازگی ناکامی عاطفی داشته‌اند.
۲. افرادی که عقاب‌های تنها هستند.
۳. افرادی که از معشوقه‌ی خود دل پری دارند.

۴. تاپیک دارای محتوای طنز است.
لطفاً جدی نگیرید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • نویسنده موضوع
  • #2
نشانم پیش تیرش کاش تیرش بر نشان آید
که پیشم از پی تیر خود آن ابرو کمان آید

مگوییدش حدیث کوه درد من که می‌ترسم
چو گویید این سخن ناگه برآن خاطر گران آید

از آنم کس نمیپرسد که چون پرسد کسی حالم
به او گویم غم دل آنقدر کز من به جان آید

بیا ای باد خاکم بر سر هر رهگذر افکن
که دامانش بگیرم هر کجا دامن کشان آید

ز شوق او نرفتم سوی بوستان بهر آن رفتم
که شاید نخل من روزی به سوی بوستان آید

تو دمساز رقیبانی چنین معلوم می‌گردد
که چون خوانی مرا نام رقیبت بر زبان آید

مگو وحشی چرا از بزم او غمناک می‌آیی
کسی کز بزم او بیرون رود چون شادمان آید

#وحشی‌_بافقی.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تاریخ ثبت‌نام
11/6/23
نوشته‌ها
985
پسندها
2,632
امتیازها
288
سکه
354
جان من سنگدلی ، دل به تو دادن غلط است
بر سر راه تو چون خاک فتادن غلط است

چشم امید به روی تو گشادن غلط است
روی پر گرد به راه تو نهادن غلط است

رفتن اولاست ز کوی تو ، ستادن غلط است
جان شیرین به تمنای تو دادن غلط است

تو نه آنی که غم عاشق زارت باشد
چون شود خاک بر آن خاک گذارت باشد

#وحشی_بافقی.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Zizi
  • نویسنده موضوع
  • #4
اغیار را آسان کشد عاشق چو ترک جان کند
هرکس که از جان بگذرد بسیار خون آسان کند

ای دل به راه سیل غم جان را چه غمخواری کنی
این خانه‌ی اندوه را بگذار تا ویران کند

از بی‌سر و سامانیم یاران نصیحت تا به کی
او می‌گذارد تا کسی فکر سر و سامان کند!؟

#وحشی‌_بافقی.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Zizi
  • نویسنده موضوع
  • #5
نزدیک ما سگان درت جا نمی‌کنند...
مردم چه احتراز که از ما نمی‌کنند !

رسم کجاست این تو بگو در کدام ملک؟
دل می‌برند و چشم به بالا نمی‌کنند!

رحمی نمی‌کنی مگر این محرمان تو
اظهار حال ما به تو اصلا نمی‌کنند !

لیلی تمام گوش و ندیمان بزم خاص
ذکر اسیر بادیه قطعا نمی‌کنند !

این قرب و بعد چیست نه ما جمله عاشقیم
آنها چه کرده‌اند که این‌ها نمی‌کنند؟

عشق آن دقیقه نیست که از کس توان نهفت
مردم مگر نگاه به سیما نمی‌کنند ؟

پند عبث بلاست بلی زیرکانه عشق
بیهوده جا به گوشه‌ی صحرا نمی‌کنند

این طرفه بین که تشنه لبان را به قطره‌ای
سد احتیاج هست و تمنا نمی‌کنند !

وحشی چه کرده‌ای تو که خاصان بزم او؟
هرگز عنایتی به تو پیدا نمی‌کنند.

#وحشی‌_بافقی.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Zizi
  • نویسنده موضوع
  • #6
ترسم درین دلهای شب از سینه آهی سر زند
برقی ز دل بیرون جهد آتش به جایی در زند

از عهده چون آید برون گر بر زمین آمد سری
آن نیمه‌های شب که او با مدعی ساغر زند

کوس نبرد ما مزن اندیشه کن کز خیل ما
گر یک دعا تازد برون بر یک جهان لشکر زند

آتشفشان هست این هوا ، پیرامن ما نگذری
خصمی به بال خود کند مرغی که اینجا پرزند

می بی صفا نی بینوا وقتست اگر در بزم ما
ساقی می دیگر دهد مطرب رهی دیگر زند

ما را درین زندان غم من بعد نتوان داشتن
بندی مگر بر پا نهد ، قفلی مگر بر در زند

وحشی ز بس آزردگی زهر از زبانم می‌چکد
خواهم دلیری کاین زمان خود را برین خنجر زند

#وحشی‌_بافقی .
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Zizi
  • نویسنده موضوع
  • #7
هیچکس چشم به سوی من بیمار نکرد
که به جان‌ دادن من گریه‌ی بسیار نکرد

که مرا در نظر آورد که از غایت ناز ؟
چین برابر و نزد و روی به دیوار نکرد

هیچ سنگین دل بی‌رحم به غیر از تو نبود
که سرود غم من در دل او کار نکرد

روح آن کشته‌ی غم شاد که تا بود دمی
یار غم بود و شکایت ز غم یار نکرد

روز مردن ز تو وحشی گله‌ها داشت ولی
رفت از کار زبان وی و اظهار نکرد

#وحشی‌_بافقی.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Zizi
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
بالا