مجموعه اشعار تلگراف | به قلم نگاره واج

به نام یزدان پاک
نام مجموعه اشعار: تلگراف
نام شاعر: نگاره واج
قالب: شعر نو
ژانر: تراژدی
مقدمه:
من که می‌دانستم
تبرِ مردِ بلند
تیشه بر باد عجل می‌کوبد؛
نکند چشم نبیند
ببرد ساقه‌ی آن عمر خزان..
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
به نام خالق پیچکِ واژگان

bbab08_23negar-1697269352339-b89o.png


پیش از شروع تایپ آثار ادبی خود، قوانین و نحوه ی تایپ آثار ادبی در"انجمن کافه نویسندگان" با دقت مطالعه کنید.

قوانین جامع تالار شعر

شما می‌توانید پس از 10 پست درخواست جلد بدهید.

درخواست جلد برای مجموعه شعر

پس از گذشت ۱۰ الی ۱۵ پست از مجموعه شعر خود، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد بدهید. توجه داشته باشید که مجموعه اشعار تگ‌دار نقد نخواهند شد و در صورت تمایل به درخواست نقد، قبل از درخواست تگ این کار را انجام بدهید.

درخواست نقد مجموعه اشعار

پس از 15 پست میتوانید برای تعیین سطح اثر ادبی خود درخواست تگ بدهید.

درخواست تگ برای اشعار

همچنین پس از ارسال ۲۰ پست پایان مجموعه شعر خود را اعلام کنید تا رسیدگی های لازم نیز انجام شود...

اعلام اتمام مجموعه شعر

اگر بنا به هر دلیلی قصد ادامه دادن مجموعه شعر خود را ندارید می توانید درخواست انتقال به متروکه بدهید تا منتقل شود...

درخواست انتقال به متروکه

_ تیم مدیریت کافه نویسندگان_
 
آخرین ویرایش:
ترکِ درد

من همان پنجره‌ی عریانم
پشت من منظره‌ای بشاش است
کودکی می‌خندد
مادری می‌بافد
گربه‌ای سیر دمی می‌تکاند
ای وای چه شد؟
سنگِ نفرت بزدند بر سر من
شیشه‌ی عمر بشکست
ترکِ درد بزرگتر بشد
به سراسر برفت
حال ببین؛
من همان پنجره‌ی گریانم..
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
جبر حیات

ناله می‌کرد کلاغ
ماهیِ تنگ رمید
شاخه‌ی برف شکست
عاقبت سرو خمید
همه می‌دانستند
این قیامت نبود
هرچه شیون بکشی
موقعه‌ی مرگ نبود
گفته بودند به ما
ما در رحلت خود مختاریم؛
حرف از اجبار است

زندگی اجباریست...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
یارِ پشیمانی

گر پشیمانی کند من را وفا
خوش صفا باید تنِ یارِ پشیمانیِ من
غیر از او من را نباید یاوری
مهر او زهر حلاوت باشد اما بر لبم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بیگانه بید

بید خمیازه کشید
گنجشک کمی دلخور شد
بلبل فریاد بزد
بر سر بید نژند
اخم ماه پیدا بود
پشت آن ابرِ صریح
ناسزا می‌گفت باد
تا به سرده رسید
دردِ بید را دیدند
سرش هم غریدند
بید ساکت نشست
گوژ تر از قبل لرزید
با ریشه‌ی خود زمزمه‌ای سوزان کرد:
کسی هست در اینجا
تنه‌ی‌ِ لایعقلِ مجروحِ مرا نیز ببیند!؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

نگاره واج

کاربر جدید
کاربر انجمن
نوشته‌ها
نوشته‌ها
6
پسندها
پسندها
12
امتیازها
امتیازها
3
سکه
0
گل شمشاد شکفت
به سر کاج سرند
سبزه‌ها خندیدند
میوه‌ی اقبالش
زاده‌ی لعنتِ صد صاعقه بود
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین