در حال تایپ فن‌فیکشن آریل، شی*طان دریایی| نرگس محمدیان روشنفکر

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع افسونگر
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
مشاهده فایل‌پیوست 298058
عنوان: آریل، شیطان دریایی
نویسنده: نرگس محمدیان روشنفکر
ژانر: فانتزی، تخیلی
خلاصه: آریل برای فرار از نقص خود، از معجونی استفاده کرد که شیاطین را وارد دنیای پریان دریایی می‌کرد. با این‌کار، تمام عمرش مجبور شد از عبارت "آریل، شیطان دریایی" فرار کند.
 
آخرین ویرایش:
مقدمه: تمامی شاهزادگان و افراد سلطنتی در سکونتگاه پری‌های دریایی، رفتاری باوقار و سنجیده، دمی ظریف و براق، پوستی شفاف و بدون زخم و موهایی نرم و صاف داشتند، به جز آریل، کوچک‌ترین دختر پادشاه. وقتی به دنیا آمد دمی بزرگ‌تر از بقیه‌ی نوزادان داشت. با گذر زمان، آن‌ها متوجه شدند دم آریل تکان‌های شدید و تشنج‌گونه دارد. این‌ویژگی باعث خنده‌ی اعضای خانواده می‌شد. او مدام به در و دیوار برخورد می‌کرد. پوست آریل مانند خواهرانش بی‌نقص نبود، بلکه زخم‌های زیادی داشت و موهایش همیشه ژولیده بود، زیرا آن‌قدر درگیر حرکات دمش بود که وقت رسیدگی به موهای خود را نداشت. هیچ کاری از دست هیچ کس برنمی‌آمد، تا روزی که پری جادوگر مهربانی به نام اورسولا ظاهر شد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

افسونگر

نویسنده رسمی رمان
نویسنده رسمی رمان
نوشته‌ها
نوشته‌ها
579
پسندها
پسندها
1,237
امتیازها
امتیازها
153
سکه
206
-‌ شنا کن، آریل! دمت را طوری تکان بده که به سمتی که می‌خواهی حرکت کنی.
آریلِ پنج‌ساله، دست پدرش را رها کرد، اما نتوانست حرکات دمش را کنترل کند. مانند دیوانه‌ها در آب بی‌هدف حرکت می‌کرد و جیغ می‌زد. پدرش با تاسف نگاه می‌کرد و خواهرانش می‌خندیدند. آریل از ته دل احساس وحشت می‌کرد، به خصوص وقتی که نزدیک بود به یک سنگ بزرگ زیر دریا برخورد کند.
-‌ کمک!
خواهرش، آلانا با سرعت بازویش را گرفت و مانع برخورد آریل به سنگ شد. بازوی آریل درد گرفت، در حالی که نمی‌توانست به خواهرش بگوید دستم را رها کن. صدای خنده پری‌ها امواج دریا را شدیدتر می‌کرد. پادشاه با عصبانیت آن‌ها را ساکت کرد.
-‌ اورسولا کجاست؟
اورسولا، جادوگر، مخترع و پزشک دریا بود. به لطف او، هیچ خطری، هیچ مشکلی و هیچ ماهی بیماری در اقیانوس دیده نمی‌شد.
-‌ سرورم، خودتان می‌دانید اورسولا هر گاه سراغش را بگیرید، بین انبوهی ازکتاب‌ها و معجون‌ها غرق شده است! بهتر است خودتان به همراه شاهزاده آریل به اتاقش بروید.
پادشاه با بی‌حوصلگی، دست دخترش را گرفت و به سمت اتاق اورسولا شنا کرد. اتاق او بزرگترین اتاق بود، اما خارج از قصر واقع شده بود زیرا گاهی در آن انفجار رخ می‌داد و این برای کارکنان قصر خطرناک بود. آریل احساس خجالت می‌کرد که نمی‌تواند به خوبی خواهرانش شنا کند. به دم سبزرنگش نگاه کرد.
-‌ دمی بزرگ، اما بدون کاربرد... .
ساکنان دریا به پادشاه تعظیم می‌کردند. کوسه‌ها به احترامش، دست از شکار می‌کشیدند و رو به پادشاه، به سمت پایین شنا می‌کردند. آریل تابه‌حال از قصر بیرون نرفته بود. در بین غمی که داشت، هیجان شکوفه زد. دقایقی بعد آریل متوجه شد ناخودآگاه لبخند بر ل*ب دارد. آن‌لحظه یک سوال بچگانه، توجه پادشاه را جلب کرد.
-‌ اگر از قصر بیرون بروم می‌توانم شاد باشم؟
پدر خشمگین شد. قانون پری‌های دریایی این بود که تا ده سالگی از قصر بیرون نروند. پس از آن، تا سن پانزده سالگی حق شناکردن به سمت بالای آب را نداشتند. پادشاه آهی کشید. فرزندی این‌سوال را پرسیده بود که حتی شناکردن معمولی را هم بلد نبود و مدام به در و دیوار قصر برخورد می‌کرد!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین