اتمام یافته داستان کوتاه قلمروی باستانی | فاطمه السادات هاشمی نسب

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع Oneiro
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
مشاهده فایل‌پیوست 295016
به نام خدا

نام داستان: قلمروی باستانی
نویسنده: فاطمه السادات هاشمی نسب
ژانر: فانتزی، تاریخی، عاشقانه
ویراستار: @pen lady
خلاصه:
خرابه‌های پرسپولیس را می‌بینی؟ آن‌ها یادگارانی از گذشتگان هستند. زمانی اتاق‌های کاخ پرسپولیس را دخترانی اصیل‌زاده از خون هخامنش پر کرده بود، زمانی بر تخت پادشاهی با شکوه کاخ آپادانا، مردی مقتدر نشسته بود. خرابه‌های پرسپولیس را می‌بینی؟ آن‌ها زمانی هدیه‌ای برای تنها عشق بزرگ‌ترین پادشاه جهان بودند. دختری از سرزمین باستان، کسی که هرگز تا لحظه‌ای که مرگ جانش را گرفت، قلبش را تسلیم مُغول‌ها نکرد.

توجه: این داستان بر اتفاقات تاریخی پایبند نبوده و نخواهد بود. هر گونه اسم یا تشابه در تاریخ، اتفاقی است.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Oneiro

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
نوشته‌ها
نوشته‌ها
31
پسندها
پسندها
78
امتیازها
امتیازها
18

نویسنده‌ی عزیز؛
ضمن خوش‌آمد گویی و سپاس از انتخاب انجمن کافه نویسندگان برای انتشار داستان خود،
خواهشمندیم قبل از تایپ داستان، قوانین تایپ داستان کوتاه را مطالعه فرمایید:
[قوانین جامع تایپ داستان]

برای رفع ابهامات و اشکالات در را*بطه با تایپ داستان، به این تاپیک مراجعه کنید:
[اتاق پرسش و پاسخ رمان‌نویسی]

برای سفارش جلد داستان، بعد از ۱۰ پست در این تاپیک درخواست دهید:
[تاپیک جامع درخواست جلد]

بعد از گذاشتن ۲۵ پست ابتدایی از داستان خود، با توجه به شراط نوشته شده در تاپیک، درخواست تگ دهید:
[درخواست تگ داستان]

برای سنجیدن سطح کیفیت و بهتر شدن داستان شما، در تالار نقد، درخواست نقد مورد نظرتان را دهید:
[تالار نقد]

پس از پایان یافتن داستان، در این تاپیک با توجه به شرایط نوشته شده، پایان داستان خود را اعلام کنید:
[اعلام پایان تایپ داستان]

جهت انتقال داستان به متروکه و یا بازگردانی آن، وارد تاپیک زیر شوید:
[درخواست انتقال به متروکه و بازگردانی]

و برای آموزش‌های بیشتر درباره‌ی نوشتن و نویسندگی، به آموزشکده سر بزنید:
[آموزشکده]


با آرزوی موفقیت شما

کادر مدیریت تالار رمان انجمن کافه نویسندگان
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مقدمه:
اگر امروز تسلیم شوم، چه می‌شود؟
اگر امروز تسلیم شوم، چه خواهد شد؟
آه... افسوس از این احساسات بی‌مصرف، من هرگز نمی‌توانم گذشتگان را درک کنم. یک کاخ هدیه دادن، یک اسطوره بودن، این‌ها چه ارزشی دارند وقتی در حسرت ماندن در کنار هم‌دیگر بوده‌اند؟
تاریخ بداند که چه شود؟ بداند که بگوید عجب بزرگانی را از دست داده‌ایم؟ یا مردم بدانند که ایران چه بود و چه شد... ‌.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین