شعر | اشعار سید علی صالحی |

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع سُرمه.
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
معلوم نیست هنوز
هنوز معلوم نیست این پرنده از کجا آمده است
چرا آمده است
اینجا کنار این بوته‌ی بادنشین بی‌ریشه چه می‌کند
یا دارد آهسته با دی‌ماه بی‌دانه چه می‌گوید؟
هیچ!
هیچ حرف خاصی از خوابِ آسمان با او نیست،
فقط دارد به های‌وهوی باد می‌گوید:
من هم آشیانه‌ام را دوست می‌دارم.
معلوم نیست هنوز
هنوز معلوم نیست این قاصدک خسته از کجا آمده است
چرا آمده است
اینجا میان سرانگشت این خار بی‌خیال چه می‌کند
یا دارد آهسته با باد نابلد چه می‌گوید؟
« هیچ!
هیچ حرف خاصی از خواب خاطره با او نیست
فقط دارد آهسته به بیابان بی‌سوال می‌گوید:
من هم این خار مانده از پاییز مرده را دوست می‌دارم.»
معلوم نیست هنوز
هنوز معلوم نیست من از کجا آمده‌ام
چرا آمده‌ام
اینجای آزرده از آواز گریه چه می‌کنم
یا دارم آهسته با دی‌ماه بی‌دانه و
این باد نابلد چه می‌گویم؟
هیچ!
هیچ حرف خاصی از خواب آسمان با من نیست
فقط دارم آهسته به آدمی، به خاطره
یا به آسمان بلند می‌گویم:
من هم وطنم را دوست می‌دارم... .

- سید علی صالحی.
 
آه که چقدر سرانگشتِ خسته بر بُخار اين شيشه کشيدم
چقدر کوچه را تا باورِ آسمان و کبوتر
تا خوابِ سرشاخه در شوقِ نور
تا صحبتِ پسين و پروانه پائيدم و تو نيامدی!
باز عابران، همان عابرانِ خسته‌ی هميشگی بودند
باز خانه، همان خانه و کوچه، همان کوچه و
شهر، همان شهر ساکتِ ساليان ...!
من اما از همان اولِ بارانِ بی‌قرار می‌دانستم
ديدار دوباره‌ی ما مُيَسّر است ... ری‌را!
مرا نان و آبی، علاقه‌ی عريانی،
ترانه‌ی خُردی، توشه‌ی قناعتی بس بود
تا برای هميشه با اندکی شادمانی و شبی از خوابِ تو سَر کُنم.

-سید علی صالحی.
 
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 1)
عقب
بالا پایین