مشاوره بررسی مجدد

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
خوب اونجای که تکرار افعال هست بهم بگو ببینم کجاست که در حد نیاز تغییر بدم!
مثلا پاراگراف اول:
هوای گرم و دم کردهِ سنگینی از آسمان شب حس می‌شد. ترس سر تا پایش را تحت شعاع قرار داده بود، بدنش طوری می‌لرزید که ضربان قلبش را می‌توانست، بشنود! یاران قسم خورده‌اش پهلو به پهلوی او در حال جنگ بودند، افرادی که او فقط کینه‌ای آن‌ها را به دل حمل می‌کرد‌. خون از زمین مانند گدازه بیرون می‌زد، غم مرگ در مرز نیم دایره‌ دروازه‌ای، که وسط جنگل‌ مرزش را تا ارتفاع ده متر کشیده بود‌، دیده می‌شد. آدم‌های اطرافش توسط شمشیر و تفنگ نقش زمین نمی‌شدند، بلکه جادویی سیاه، آغشته با رگه‌های بنفش آن‌ها را بی‌جان می‌کرد.‌ عصبانیت باعث شده بود چشم راستش با ابروی زخمی بپرد و وحشت، مغزش را در دست گرفته بود که دیگر نمی‌توانست به چیزی جز، نجات جان معشوقش فکر کند!
جمله اول با فعل "می‌شد" تموم شده، و دو خط بعد بازم فعل "می‌شد" رو داریم و تو جمله بعدی بازم فعل "می‌شدند" وجود داره. به جای "دیده می‌شد" می‌تونی بنویسی به "چشم می‌خورد"، و به جای "نقش زمین نمی‌شدند" می‌تونی بنویسی "به زمین می‌افتادند". دقت کن که تو فواصل کم تکرار افعال زیاد نباشه.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Bhreh_rah
مثلا پاراگراف اول داستان:
هوای گرم و دم کردهِ سنگینی از آسمان شب حس می‌شد. ترس سر تا پایش را تحت شعاع قرار داده بود، بدنش طوری می‌لرزید که ضربان قلبش را می‌توانست، بشنود! یاران قسم خورده‌اش پهلو به پهلوی او در حال جنگ بودند، افرادی که او فقط کینه‌ای آن‌ها را به دل حمل می‌کرد‌. خون از زمین مانند گدازه بیرون می‌زد، غم مرگ در مرز نیم دایره‌ دروازه‌ای، که وسط جنگل‌ مرزش را تا ارتفاع ده متر کشیده بود‌، دیده می‌شد. آدم‌های اطرافش توسط شمشیر و تفنگ نقش زمین نمی‌شدند، بلکه جادویی سیاه، آغشته با رگه‌های بنفش آن‌ها را بی‌جان می‌کرد.‌ عصبانیت باعث شده بود چشم راستش با ابروی زخمی بپرد و وحشت، مغزش را در دست گرفته بود که دیگر نمی‌توانست به چیزی جز، نجات جان معشوقش فکر کند!
کاملا گزارشی هست و بدون روایت. به مخاطب اطلاع داده شده که حس ترس و ناراحتی و خشم وجود داره و وجود این حس‌ها منطقی هست، اما ملموس نیست و خواننده درگیرش نمی‌شه.
چجوری اینو روایت کنم ؟ یک نفر دیگه داره این بخش میبینه و تعریف میکنه اگه توجه کنید پارت بعد نازنین داره این رو‌خواب میبینه، اما اگه خیلی بده از حالت گزارشی در میارم، فقط بهم بگین چطور حالت گزارشی نگم این پارت رو..
بابت بقیه ممنون فهمیدم چیکارکنم حتما اوکیش میکنم تکرار و فعل ماضی و مضارع زو
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین