[BGCOLOR=rgb(100, 37, 122)]
[BGCOLOR=rgb(100, 37, 122)]
[BGCOLOR=rgb(100, 37, 122)]
شینگین در خانهاش در ماه زندگی آرامی را با مادرش میگذراند. او نمیداند که امپراتور افلاک، مادرش – الههی ماه – را به خاطر دزدیدن اکسیر جاودانگی زندانی کرده، اما وقتی بهطور اتفاقی از جادویش استفاده میکند و وجودش فاش میشود، چارهای ندارد جز اینکه خانهاش را ترک کند.
[/BGCOLOR][BGCOLOR=rgb(100, 37, 122)]
شینگین ترسیده و تنها وارد امپراتوری افلاک میشود که سرزمین ناشناخته و پر از راز و شگفتیست. او که هویتش را مخفی کرده، در کنار پسر امپراتور درس میخواند و تمرین میکند، و حتی هنگامی که شعلههای عشق بین آن دو زبانه میکشد، از هدف اصلی خود که نجات مادرش است غافل نمیشود.
[/BGCOLOR][BGCOLOR=rgb(100, 37, 122)]
به این ترتیب شینگین برای نجات مادرش قدم در مسیری پرخطر میگذارد و با دشمنان سرسخت و هیولاهای افسانهای میجنگد. هنگامی که دستهای پشت پرده فاش میشوند و جادویی ممنوعه همه را تهدید میکند، شینگین در دوراهی سختی قرار میگیرد؛ با امپراتور معامله کند و آنچه را میخواهد به دست آورد، یا دست به کاری بزند که ممکن است جهان را به خطر بیندازد.
[/BGCOLOR]