چالش شنبلیله

[هویار]

اگر اورده عباسعلی
برایم هووی هوَلی
الهی به حق آل علی
بشی شنبلیله بی مشتری

عباسعلی جانت را نکن تطهیر
تقصیر را ننداز تقصیر بنده نیز
بنده به تازگی شنیدستم ز مادرش
که جز ما این شنبلیله داشته سه همسر دیگر

 

[یاسمن بهادرییاسمن بهادری عضو تأیید شده است.]

عباسعلی جانت را نکن تطهیر
تقصیر را ننداز تقصیر بنده نیز
بنده به تازگی شنیدستم ز مادرش
که جز ما این شنبلیله داشته سه همسر دیگر

الهی دق کند عباس خیلی
زلیل مرده نبیند خیری
برویَد از دماغش مثل سِیلی
شنبلیله های باغ لِیلی
:)))))

 

[ماه تی تیماه تی تی عضو تأیید شده است.]

یاسمن شوهری دارد همچون شنبلیله
او باشد همچون سبزی قورمه‌سبزی پر شیله پیله
گویا عباسعلیِ شنبلیله روح، حیا ندارد
خبر از دل خانم هایش ندارد
:naughty2:
ناراحت نشین

 

[دِلکَـــــش]

یاسمن شوهری دارد همچون شنبلیله
او باشد همچون سبزی قورمه‌سبزی پر شیله پیله
گویا عباسعلیِ شنبلیله روح، حیا ندارد
خبر از دل خانم هایش ندارد
:naughty2:
ناراحت نشین

چالش شنبلیله چیست تی تی؟
چرا کس نگفته بود به بی بی؟
ندانی بی بی کیست ای سیه بخت؟
برو شنبلیله بچین کنار دشت

 

[یاسمن بهادرییاسمن بهادری عضو تأیید شده است.]

چالش شنبلیله چیست تی تی؟
چرا کس نگفته بود به بی بی؟
ندانی بی بی کیست ای سیه بخت؟
برو شنبلیله بچین کنار دشت

کمی شعر بامعنی بسرا
نشو مثل شنبلیله بی هوا
کمی مزه بریز تو این شعرا
تا که بخندند به تو کاربرا

 

[ZiziZizi عضو تأیید شده است.]

کمی شعر بامعنی بسرا
نشو مثل شنبلیله بی هوا
کمی مزه بریز تو این شعرا
تا که بخندند به تو کاربرا

مگر شعرِ شنبلیه هست شوخی؟
باید بزنم به تو یک تَه گوشی؟
کار هرکس نیست شنبلیله کوفتن
گاو نر می‌خواهد و مردِ کهن

 

[دِلکَـــــش]

کمی شعر بامعنی بسرا
نشو مثل شنبلیله بی هوا
کمی مزه بریز تو این شعرا
تا که بخندند به تو کاربرا

ندیدی واکنش هار هار ها را؟
که می‌کنی رها قار قار ها را؟
من و شنبلیله دو روح در دو جسمیم
به بامزگی و بانمکی همچون طلسمیم

 

[ZiziZizi عضو تأیید شده است.]

ندیدی واکنش هار هار ها را؟
که می‌کنی رها قار قار ها را؟
من و شنبلیله دو روح در دو جسمیم
به بامزگی و بانمکی همچون طلسمیم

لعنت به تو ای نمکدان
تویی برای من تو ای قهرمان
همان شنبلیله‌ی زیرِ ایوان
همان‌قدر شیرین و سخنران

 

[دِلکَـــــش]

مگر شعرِ شنبلیه هست شوخی؟
باید بزنم به تو یک تَه گوشی؟
کار هرکس نیست شنبلیله کوفتن
گاو نر می‌خواهد و مردِ کهن

تو سر شنبلیله ای یا ته پیاز
که با دیدنت دماغم هوا دارد نیاز
اینچنین دلبر نباش ای سبزی مو فرفری
میشوم یکهو برایت مثل قومی بربری

 

[دِلکَـــــش]

لعنت به تو ای نمکدان
تویی برای من تو ای قهرمان
همان شنبلیله‌ی زیرِ ایوان
همان‌قدر شیرین و سخنران

شنبلیله زیر لیوان است و نعلبکی درون خورشت
این طور می شود که همه چیز شده وارونه و زشت
بی سوادان قصد شعر کنند در آسمان ادب
میخورند زمین با سرودن شِر همچون عدسی محدب