مسابقه مُســابقه نــگارش دلنــوشته | محــرّم ۱۴۴۶

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

BluęЯosęBluęЯosę عضو تأیید شده است.

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
نوشته‌ها
نوشته‌ها
1,008
پسندها
پسندها
1,274
امتیازها
امتیازها
223
سکه
169
بسم رب الشُهــدا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ



مشاهده فایل‌پیوست 297384


سلام خدمت کاربران خوش ذوق انجمن کافه نویسندگان


حلول ماه محرم بر شُما تسلیت باد..


تالار ادبیات توصیفی مسابقه‌ای تحت عنوان نگارش دلنوشته به مناسبت ماه محرم برای شما در نظر گرفته است.

جهت شرکت در این مسابقه شُما می‌توانید دلنوشته‌ای را با موضوع مُحَــــرّم در همین تاپیک ارسال نمایید.
دلنوشته‌ی شُما باید ۱۰ خط موبایل یا ۸ خط سیستم باشد.


بعد از یک ماه(۱۵مرداد۱۴۰۳) مهلت ارسال به پایان رسیده و تاپیک نظرسنجی ایجاد میشود.


جوایز بدین صورت میباشد:


نفر اول "مدال طلا"
نفر دوم "مدال نقره"
نفر سوم "مدال برنز"

و ترجمه‌ی اختصاصی دلنوشته برای هر ۳ نفر
و همچنین ساخت تیزر برای متون منتخب





التماس دعا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مدیریت ادبیات توصیفی
 
آخرین ویرایش:
این زمین یک بار آخرالزمان را به چشم خود دیده است. می‌گویی چرا؟
شیرازه‌ی عالم از هم پاشید. فرات از بهر اصغر شرمسار نشد. عباس از روی طفلان خجل گردید.
حسین از داغ برادر به یک‌باره صد سال پیرتر شد. قاسم تازه داماد، حجله‌اش رخت عذایش گردید.
لباس‌های پاره‌ی بی‌بی رقیه مضحکه‌ی کودکان شامی شد و رباب خیره به گهواره‌ی خالی اصغر ماند.
ز داغ زینب بانو دل آسمان خاکستر و دریای اشک اقیانوس، کویرگون گشت.
عرض کربلا را که خاک گردن نمی‌گرفت! خون ۷۲ تَن شهید بی‌غسل و کفن گریبان گیرش شده بود.
راستش را می‌دانید؟ دگر ز دیده‌ی رباب اشک نمی‌چکید، او در گمان گلوی سنان خورده‌ی شش ماهه‌اش مانده‌ بود.
آسمان از آن ظلمت شیهه می‌کشید. مگر قیامتی بالاتر از این بود؟


مورخ ۱۴۰۳/۰۵/۰۲
@yasaman.Bahadory
 
ای کرب و‌ بلا؛ حسین حج را به آغو*ش کشید و قطره ای از زمزم را برایت هدیه آورد؛ شرمسار نمی‌شوی اکنون که آب را کنیز خود قرار داده ای و راه را به روی فرزندان پیامبر بسته نگاه داشتی؟!
ای کرب و بلا؛ عشق را با نام حسین زمزمه کن، ببین که با نامش، اسب ناله می‌کند و خاک خون می‌بارد و آسمان، فریاد غرش سر می‌دهد!
ای کرب و بلا؛ سبزه زار خون میگرید، اشک هایش را پنهان می‌کند تا آب چشمانش، ناله تشنگی را در میان کودکان نیندازد.
ای کرب و بلا؛ خاک سرزمینت را بتکان، شاید میان قدم های زائران، نشانی از بال و پر شکسته ذوالجناح بیابی؛ شاید خاک، اشک هایش را میان سر بریده جا گذاشته باشد؛ شاید خون پوسیده شهیدان، میان غربت خاکت نفس بکشد؛ ای کرب و بلا خون گریه کن؛ گریه های مصیبت بار تو؛ غم سرزمینت را بیشتر از پیش کرب و بلا را کرب و بلا می‌کند.

غروب خاکریز
رمان ریشه های مخفی
 
آخرین ویرایش:
خسته از تپه‌ی هزار سال پایین می‌آیم، گویی هنوز هم مانده؛ آری چهار صد سال دیگر! قطرات درشت عرق از سر و صورت حیرت پایین می‌چکد، انگار دیگر ریسمان تاب و توانش بریده. نگاه جاودانگی اما می‌خواهد از چهارصد هم آن‌سوتر را بشکافد و علم عباس را بر قله‌ی بی‌نهایت بنشاند. جرعه‌ی شیرین لبخند عشق را سر می‌کشم و نطفه‌ی عقل در خفای قلب من، قلب تاریخ می‌خشکد. رسم دلدادگی را از خط‌های پر چین و چروک صورت عشق می‌آموزم و آداب محرم را بر جاده‌ی پر پیچ و خم چهارصد می‌ریزم. کوله‌بارمان پرچم حسین، علم عباس و هزاران هزار تُن بی‌کسی و مظلومیت زینب است و چه سنگین و ستوه‌آور کمر غم می‌شکند و درد زار می‌زند و اشک نالانش سبزه‌های صورت جاودانگی را سیراب می‌کند. دیگر چیزی نمانده؛ گلدسته‌های کرب که در دل آسمان بلا می‌درخشند و نام نینوا بر زبان جاری می‌کنند، پیداست. شاید به اقامه‌ی نماز ظهر عاشورا برسیم. فریاد بر می‌آورم: کم مانده یاران من، کم مانده تا از فرات شیرین و پر انتظار ذ‌ی‌الحجه فرود و آییم و در بستر و منزلگه تنهایی سجاد، سجده‌ی بندگی نوشیم. حالا رسیده‌ایم؛ آذین حسین هفتاد و دو کوچه‌ی عاشورا را در آب زینت شفا بخشیده. علم عباس را می‌بینم که سینه‌های عاشقان را چاک داده؛ عشق بنگر که عباس رکعت‌های ننگ را بر تو واجب کرده. سیاهی غصه‌ی نبود حُسن دین، خانه‌های دنیا را تنگ کرده که این‌چنین شيعيان علی افسار گسیخته به خیابان عزاداری شتافته‌اند. نگاه جاودانگی، انگار بینش رخ زینب را شرمسار است و بوسه‌ای که بر آوای حنجره‌اش می‌زند، آیا دیدگان حیرت را نباید به خون نشانَد؟
و من، تاریخ، تمام این ثانیه‌های تلخِ لبالب شیرین را مشق می‌کنم تا آن روز محشر که کوثر، پیراهن شفاعتش را بر تنم کند.
 
مُسابقه به پایان رسید
نتایج به زودی اعلام خواهد شد



باتشکر و التماس دُعا
-53--53-
 
نتایج مُســابقه نــگارش دلنــوشته | محــرّم ۱۴۴۶


نفر اول:
@Madiheh

(مدال طلا)


نفر دوم:
@yasaman.Bahadory

(مدال نقره)


نفر سوم:
@ZeinabHdm

(مدال برنز)


سایر جوائز در مراحل آماده‌سازی‌ست و بعد از اتمام برای شُما عزیزان ارسال خواهند شد.



قلم‌ شُما همواره سبز و در اوج

خسته نباشید 🌹
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Madiheh
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین