همگانی مری کسات

ماه تی تیماه تی تی عضو تأیید شده است.

ژورنالیست
ژورنالیست
تیم تگ
مدیر بازنشسته
نوشته‌ها
نوشته‌ها
3,728
پسندها
پسندها
2,968
امتیازها
امتیازها
323
سکه
93
✧به نام خداوند مهربان✦


مشاهده فایل‌پیوست 298383
پرترهٔ مری کست کشیده شده توسط خود نقاش در حدود ۱۸۷۸​
مِری استیونسُن کِسات (به انگلیسی: Mary Cassatt) ‏‎/kəˈsæt/‎; (زاده ۲۲ مهٔ ۱۸۴۴ – درگذشته ۱۴ ژوئن ۱۹۲۶) نقاش آمریکایی قرن نوزدهم میلادی بود. سبک نقاشی وی امپرسیونیسم بود.
او بیشتر دوران بزرگسالی اش را در فرانسه گذراند جایی که برای اولین بار با ادگار دگا ملاقات کرد و با وی پیوند دوستی بست و همچنین جایی که بعدها آثارش را در میان امپرسیونیستها به نمایش گذاشت. موضوع اکثر نقاشی‌های کست تصاویری از زندگی اجتماعی و شخصی زنان بود و در آثارش تأکید به خصوصی بر رابطهٔ مادران و فرزندان داشت.
 
کِسات در پنسیلوانیا متولد شد جایی که در حال حاضر بخشی از پیتسبورگ به حساب می‌آید. او در شرایط خانوادگی مطلوبی به دنیا آمد پدرش رابرت سیمسون کست یک دلال سهام موفق بود و مادرش کاترین کلسو جانستون از خانوادهٔ بانکدار موفق بود. مری عضوی از خانواده ایی هفت فرزنده بود، که دوتن از فرزندان در دوران نوزادی جان سپردند. خانوادهٔ مری در ابتدا به سمت شرق لنکستر، پنسیلوانیا و سپس به سمت فیلادلفیا مهاجرت کردند.

کست در محیطی پرورش یافت که در آنجا سفر کردن برای تحصیل امری عادی تلقی می‌شد. او پنج سال از زندگی خود را در اروپا سپری کرد و پایتخت بسیاری از کشورهای اروپایی مانند لندن، پاریس و برلین را ملاقات کرد. در همین سال‌های زندگی در خارج کشور، او زبان‌های آلمانی و فرانسوی را فراگرفت و اولین درس‌های طراحی و موسیقی را آموزش دید.
 
اولین برخورد کست در فرانسه با هنرمندانی همچون انگر، دولاکروا و کامیل کورو در نمایشگاه جهانی پاریس در سال ۱۸۵۵اتفاق افتاد همچنین او آثارش را، در نمایشگاهی به معرض دید گذاشت که دگا و کامیل پیسارو همکلاسی و مربیان آیندهٔ وی نیز در آنجا حضور داشتند. با وجود مخالفت خانواده با تصمیم کست برای انتخاب هنر به عنوان حرفه کست در سن ۱۵ سالگی شروع به تحصیل نقاشی در آکادمی هنرهای زیبای پنسیلوانیا کرد. بخشی از نگرانی خانواده به خاطر تقابل عقاید فمینیستی در برابر رفتار برخی از شاگردان مرد بود. با وجود اینکه ۲۰ درصد از شاگردان زن بودند و بیشتر آنان هنر را به عنوان یک مهارت اجتماعی و با ارزش می‌ستودند با این حال تعداد کمی از این بیست درصد همچون کست مصمم بودند که هنر را به عنوان شغل آینده خود انتخاب کنند. مری کست تحصیلاتش را از سال ۱۸۶۱ تا ۱۸۶۵ هم‌زمان با جنگ داخلی آمریکا ادامه داد.
 
با وجود رفتار ناصبورانه و سرعت آهستهٔ آموزش و رفتار رئیس وارانهٔ همکلاسی‌های مرد و معلم‌ها ، او شروع به آموزش خود با مطالعهٔ آثار اساتید تاریخ هنر کرد. او بعدها گفت: «در دانشگاه هیچ آموزشی نبود. دانشجویان زن نمی‌توانستند از مدل زنده استفاده کنند و آموزش غالباً طراحی از طرح‌ها بود». کست تصمیم گرفت که تحصیلات خود را به پایان برساند (تا آن زمان هیچ مدرکی به وی داده نشده بود). بعد از پیروز شدن بر مخالفت‌های پدرش در سال ۱۸۶۶ به پاریس مهاجرت کرد. مادرش و یک دوست خانوادگی وی را در این سفر همراهی کردند.
 
از آنجایی که زنان هنوز نمی‌توانستند در École des Beaux-Arts, شرکت کنند، او درخواست آموزش خصوصی توسط اساتید مدرسه را کرد و درخواستش پذیرفته شد تا با ژان لئون ژروم استادی شناخته شده که به خاطر برای تکنیک‌های هایپررئالیستی و و موضوعات عجیب و غریب شهرت داشت آموزش ببیند. ژروم چند ماه بعد توماس ای کینز را هم به عنوان شاگردش پذیرفت.

کست آموزش خود را با کپی کردن روزانه در لوور کامل کرد (او مجوز مورد نیاز که برای کنترل کپی‌ها ضروری بود را بدست آورد، معمولاً زنان با دست مزد پایین کسانی بودند که برای فروختن نقاشی‌های کپی روزانه موزه‌ها را پر می‌کردند) موزه همچنین مکانی برای ملاقات‌های اجتماعی با زنان دانش آموز آمریکایی و فرانسوی بود کسانی مه به کست علاقه‌مند بودند و اجازهٔ ورود به کافه‌ها را نداشتند. با این کار کست دوست هنرمندش الیزابت جین گارنر را ملاقات کرد و با نقاش مشهور آکادمیک ویلیام آدولف بوگورکو آشنا شد و ازدواج کرد.
 
در اواخر سال ۱۸۶۶ کست به کلاس نقاشی پیوست که توسط چارلز جاشوا چاپلین یک هنرمند برجسته درس داده می‌شد. در سال ۱۸۶۸ تحت آموزش کارتر توماس کسی که موضوعات رمانتیک و شهری را کار می‌کرد قرار گرفت. دانش آموزان طی سفرهایشان به حومه شهر، شروع به طراحی از زندگی به خصوص زندگی روستایی و فعالیت‌های روزمره شون کردند. در ۱۸۶۸ یکی از کارهای او برای اولین بار با انتخاب هیت ژوری برای سالن پاریس برگزیده شد. این کار به سبک رمانتیک کورو است و یکی از دو کار نقاشی وی است که از دهه‌های اول شغلی او باقی‌مانده و امروزه می‌تواند مورد استناد باشد.
 
صحنهٔ هنر فرانسه در حال تغییر بود، همانگونه که هنرمندان رادیکالی همچون مونه و کوربه سعی داشتند که قواعد سنتی دانشکده‌های هنری را بشکنند، امپرسیونیستها هم در حال شکل‌گیری بودند. دوست کست به نام الیزا هلمن برای او نوشت که «هنرمندان در حال ترک سبک‌های آکادمیک هستند و راه‌های تازه ایی را جستجو می‌کنند بنابر ابن همه چیز در هرج و مرج و بی نظمیست.» با این حال کست همچنان به ادامهٔ راه و روش سنتی ادامه داد و با وجود کسالت فزاینده ایی که برایش به همراه داشت به مدت بیش ده سال به کار کردن برای سالن ادامه داد.
 
در اواخر سال ۱۸۷۰ هم‌زمان با شروع جنگ فرانسه و پروس وی به آمریکا برگشت و با خانواده‌اش در آلتونا زندگی کرد. پدرش همچنان با حرفه ایی که او برای زندگیش انتخاب کرده بود مخالف بود و تنها مخارج نیازهای اساسی وی را تأمین می‌کرد و مخارج هنری اش را پرداخت نمی‌کرد. وی دو اثر هنری خود را در گالری هنر نیویورک قرار داد و با وجود دریافت تحسین‌های بسیار موفق به فروش هیچ‌کدام از آن‌ها نشد.

او در محل اقامت تابستانیش به علت در دسترس نبودن آثار مناسب برای مطالعه نسیت به کار خود بی میل شد و زمانی که تصمیم گرفت درآمد و زندگی مستقلی داشته باشد به رها کردن هنر هم فکر کرد. همان‌طور که در سال ۱۸۶۱ در نامه ایی می‌نویسد: «من استودیو خود را ترک کردم، پرترهٔ پدرم را پاره کردم و شش هفته‌است که به هیچ‌یک از قلم‌هایم دست نزده‌ام و این کار را انجام نخواهم داد تا امیدی به بازگشت به اروپا در زندگیم ببینم. من بسیار هیجان زده‌ام که زمستان آینده غرب را ترک کنم ولی هنوز تصمیم نگرفته‌ام به کجا بروم.»
 
او به شیکاگو سفر کرد تا شانسش را در آنجا امتحان کند اما بعضی از کارهای اولیه‌اش را در یک حادثه آتش‌سوزی در سال ۱۸۷۱ از دست داد. مدتی بعد آثارش توجه آرک بیشاپ ازپیتسبورگ را جلب کرد، کسی که او را تشویق کرد تا با کپی کردن چند اثر از هنرمندی در پارمای ایتالیا و فروش آن‌ها بخشی از هزینه‌های سفر و اقامتش به اروپا را تأمین کند. او با هیجان نوشت «من برای گرفتن این کار بسیار هیجان‌زده‌ام، انگشتانم می‌لرزد و چشمانم پر از اشک هستند تا دوباره یک کار خوب ببیند.» در نهایت با کمک یکی از دوستانش امیلی سارتین هنرمندی از یک خانوادهٔ شناخته شدهٔ هنری یکبار دیگر عازم فرانسه شد.
 
با گذشت چند ماه از بازگشت ماری به اروپا در پاییز ۱۸۷۱ چشم‌اندازهای پیش روی او روشن‌تر گردید. نقاشی او تحت عنوان «دو زن گل‌ها را در طول کارناوال پرتاب می‌کنند» در سال ۱۸۷۲ در سالن پذیرفته و خریداری شد. او بعدها توجه بیشتری به موضوعات جذاب پارما نشان داد و مورد حمایت گروه هنری آنجا قرار گرفت. در پارما همه جا در مورد او صحبت می‌کردند و همه مشتاق بودند که او را بشناسند. بعد از اتمام قراردادش با آرک بیشاپ در ۱۸۷۳کست به مادرید و سویل مسافرت کرد و در آنجا روی نقاشی‌هایی از موضوعات اسپانیایی مانند «رقصندهٔ اسپانیایی» کار کرد که این آثار هم‌اکنون در موزهٔ ملی هنرهای آمریکا نگهداری می‌شود. وی در ۱۸۷۴ تصمیم گرفت فرانسه را ترک کند و همراه با خواهرش لیدیا زندگی کند. کست به انتقادهای خود از سیاست‌های سالن و ایده‌های سنتی حاکم بر آن ادامه داد.
 
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین