رمان ترجمه فارسی به انگلیسی کتاب از دموکراسی تا مردم سالاری دینی | مائده حبیبی

مائده_بانو

کاربر جدید
کاربر انجمن
نوشته‌ها
نوشته‌ها
6
پسندها
پسندها
14
امتیازها
امتیازها
3
سکه
0
نام کتاب: از دموکراسی تا مردم سالاری دینی
نویسنده: صادق زیباکلام
مترجم: مائده حبیبی
ژانر: علوم سیاسی_اجتماعی
ترجمه دو زبانه فارسی به انگلیسی


Name: From Democracy to Religious Democracy Author: Sadegh Zibakalam Translator: Maede Habibi Genre: political-social sciences

خلاصه:

این کتاب، شرح نقد اندیشه و دیدگاه دکتر علی شریعتی، یکی از روشنفکران مشهور ایرانی می باشد که از سه قسمت تشکیل شده است. در بخش نخست، دموکراسی و یک جامعه مبتنی بر دموکراسی طبق عقیده و مذهب و آیین هر فرد، تعریف و دفاع شده است.
در بخش دوم، تفکر سیاسی دکتر شریعتی که اصطلاحا بت عده زیادی است، نقد میشود که جبهه گیری های زیادی را از سوی افراد جامعه بدنبال دارد. نویسنده در این کتاب به وضوح مخالفت شریعتی با دموکراسی را در زمانه ای که مفاهیمی همچون آزادی بیان مطرح نبودند و تفکر جریان انقلابی رایج در جامعه را به تحریر در می آورد.
و بخش پایانی کتاب، به شرح موضع روشنفکران بعد از مشروطه می پردازد و ریشه جریان غرب ستیزی و دیدگاه سیاسی روشنفکرانی همچون حسن تقی زاده (غرب گرا) و متقابلا جلال آل احمد (غرب ستیز) را تجزیه و تحلیل میکند.

نویسنده: مائده حبیبی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
فلسفه سیاسی شریعتی و زمانه او
یکی از مباحث مهمی که ظرف چند ساله گذشته پیرامون مرحوم دکتر علی شریعتی وارد گفتمان سیاسی روشنفکران مسلمان شده رویکرد یا نگرش آن مرحوم به مقوله حکومت میباشد. اگر از بحث های حاشیه ای و تکراری بگذریم آراء مطرح شده را میتوان به دو دسته اصلی تقسیم نمود گروه اول که اقلیتی کوچک را شامل میشود نسبت به فلسفه سیاسی شریعتی پیرامون حکومت دیدی منتقدانه پیدا کرده و معتقدند که شریعتی به دموکراسی رأی مردم و مردم سالاری چندان پای بندی نشان نمیدهد به زعم این گروه با اندیشه سیاسی شریعتی نمی توان به دموکراسی رسید. گروه دوم که اکثریت را تشکیل میدهند همچنان مانند گذشته از شریعتی به گونه ای یکپارچه دفاع کرده و معتقدند که نتیجه گیری گروه اول درست نبوده و ناشی از عدم درک صحیح شتابزده و سطحی از رویکرد شریعتی به حکومت و مقوله حاکمیت سیاسی میباشد. آنان برعکس گروه اول معتقدند که با تأکیدی که شریعتی بر روی آزادی گذارده فلسفه سیاسی و نظام سیاسی که نهایتاً شریعتی بدان میرسد یک نظام دموکراتیک و مردم سالار می باشد. خود اینکه این بحث امروزه در میان روشنفکران مسلمان و طرفداران شریعتی به راه افتاده فی نفسه امر مبارکی است و حکایت از گامی به جلو در حوزه اندیشه دینی فلسفه سیاسی می نماید زیرا تا همین اواخر گروه اول نیز همچون گروه دوم سفت و سخت به شریعتی پایبند بوده و پذیرای هیچ نقد و نظری در خصوص دکتر نبودند. في الواقع طرح مقوله حکومت از دیدگاه شریعتی یکی از محصولات فکری دوم خرداد میباشد. همان طور که می دانیم دوم خرداد به دنبال خود یک موج سؤال از خود و نگریستن به درون برای روشنفکران مسلمان به همراه آورد. این پرسش از خود و نگاه به درون در جستجوی پرسشی بنیادی صورت گرفته اینکه چه نسبتی میان اسلام و دموکراسی وجود دارد؟ آیا با اسلام میتوان به دموکراسی رسید؟




Shariati's political philosophy and his time
One of the important topics that has entered the political discourse of Muslim intellectuals in the last few years around the late Dr. Ali Shariati is his approach or attitude towards the category of government. If we leave aside the marginal and repetitive debates, the opinions raised can be divided into two main groups. The first group, which includes a small minority, has found a critical view of Shariati's political philosophy regarding the government, and they believe that Shariati is the people's vote for democracy and democracy. It does not show much adherence. According to this group, democracy cannot be achieved with Shariati's political thought. The second group, which constitutes the majority, continues to defend Shariati in a unified manner as in the past and believe that the conclusion of the first group is not correct and is caused by a hasty and superficial lack of correct understanding of Shariati's approach to government and the category of political sovereignty. Contrary to the first group, they believe that with Shariati's emphasis on freedom, the political philosophy and political system that Shariati finally arrives at is a democratic and democratic system. The fact that this debate has started today among Muslim intellectuals and Shariati supporters is a blessing in itself and it speaks of a step forward in the field of religious thought and political philosophy, because until recently the first group, like the second group, rigidly adhered to Shariati. and did not accept any criticism or opinion about the doctor. In fact, from Shariati's point of view, the project of the category of government is one of Khordad II's intellectual products. As we know, 2nd Khordad brought with it a wave of self-questioning and introspection for Muslim intellectuals. This self-questioning and introspection has been done in search of a fundamental question, what is the relationship between Islam and democracy? Is it possible to achieve democracy with Islam?
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
Is it possible to achieve democracy with Islam? Are the fundamental principles of religious thought basically synonymous and in the same direction with democracy? Is the people's vote compatible with divine sovereignty? Can democracy be implemented in a society that wants to be governed by revelation? In the world view that God's sovereignty is absolute, can we talk about people's sovereignty? These questions have been raised on another level under the terms of "Republic of the Nizam" and "Islamic
Nizam" within the last two or three years.
آیا با اسلام می توان به دموکراسی رسید؟ آیا اصول اساسی اندیشه دینی اساساً مترادف و در یک راستا با دموکراسی است؟ آیا رای مردم با حاکمیت الهی سازگار است؟ آیا دموکراسی در جامعه ای که می خواهد وحی اداره شود قابل اجرا است؟ آیا در جهان بینی که حاکمیت خداوند مطلق است، آیا می توان از حاکمیت مردم صحبت کرد؟ این سؤالات در دو سه سال اخیر در سطح دیگری تحت عنوان «جمهوری نظام» و «نظام اسلامی» مطرح شده است.


The fact is that these issues were not raised in a serious and fundamental way neither among seminarians, nor among Muslim academics, nor among Muslim intellectuals and experts. All of us had an optimistic assumption that there is no conflict between Islam and democracy, and if real Islam is possible to be implemented in a society, democracy will definitely prevail in that society. This belief showed itself in the best way during the Islamic revolution.
واقعیت این است که این مسائل نه در میان حوزویان، نه در میان دانشگاهیان مسلمان و نه در میان روشنفکران و صاحب نظران مسلمان به صورت جدی و اساسی مطرح نشد. همه ما این فرض را خوش بینانه داشتیم که بین اسلام و دموکراسی تعارضی وجود ندارد و اگر اسلام واقعی در جامعه ای امکان پذیر باشد، قطعاً دموکراسی در آن جامعه حاکم خواهد شد. این باور در انقلاب اسلامی به بهترین شکل خود را نشان داد.


"Islamic government" or "Islamic republic" which, along with independence and freedom, was the fundamental and central slogan of the revolution, was synonymous with democracy in the minds of Muslims, from ordinary people to intellectuals, fighters, Muslim opinion leaders, and religious leaders. Millions of Iranian Muslims were the
exact opposite of the Shah's regime.
«حکومت اسلامی» یا «جمهوری اسلامی» که در کنار استقلال و آزادی، شعار اساسی و محوری انقلاب بود، مترادف با دموکراسی در اذهان مسلمانان از مردم عادی گرفته تا روشنفکران، مبارزان، رهبران افکار مسلمانان و... بود. رهبران مذهبی میلیون ها مسلمان ایرانی درست برعکس رژیم شاه بودند.


Shah's regime was a symbol of tyrannical suffocation, tyranny, breaking the law of suffocation, political prisoners, torture, arbitrary elections, censorship of the press, prevention of political and union gatherings and organizations, and in a word, tyranny. In contrast to the Islamic government, it was synonymous with freedom of expression, freedom of parties and associations, freedom of free elections, the rule of law was not the abolition of censorship and torture
رژیم شاه نماد خفقان طاغوتی، استبداد، شکستن قانون خفقان، زندانیان سیاسی، شکنجه، انتخابات خودسرانه، سانسور مطبوعات، جلوگیری از تجمعات و تشکل های سیاسی و صنفی و در یک کلام استبداد بود. در مقابل حکومت اسلامی، مترادف با آزادی بیان، آزادی احزاب و تشکل ها، آزادی انتخابات آزاد بود، حکومت قانون لغو سانسور و شکنجه نبود.


It is enough to take a look once again at the political literature of the revolutionary era, the interviews, declarations and speeches of the late Imam Khomeini and other religious leaders and
National-religious personalities, resolutions, marches, people's slogans, and what in one word was the basis of protest against the Shah's regime and on the other hand, let's throw in the promise of the type of military that would be created in the country for the sake of Islam.
کافی است یک بار دیگر نگاهی به ادبیات سیاسی دوران انقلاب، مصاحبه ها، بیانیه ها و سخنرانی های امام راحل و دیگر بزرگان دینی بیندازیم.
شخصیت های ملی-مذهبی، قطعنامه ها، راهپیمایی ها، شعارهای مردمی و آنچه در یک کلام مبنای اعتراض به رژیم شاه بود و از سوی دیگر نوید نوع ارتشی که در کشور ایجاد می شود را بیاندازیم. به خاطر اسلام...



Without any doubt, what is achieved is that ordinary people who have their place, including Muslim intellectuals and thinkers, both clerics and non-clerics, were absolutely sure that the Islamic government or the Islamic Republic is democracy.
بدون شک آنچه حاصل می شود این است که مردم عادی که جایگاه خود را دارند اعم از روشنفکران و متفکران مسلمان اعم از روحانی و غیر روحانی کاملاً مطمئن بودند که حکومت اسلامی یا جمهوری اسلامی دموکراسی است.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین