سرویس تاریخ جوان آنلاین: ایرانی یعنی چه کسانی؟ ریشه نژادی ما ایرانیها از کجاست؟ آیا ایرانی یعنی آریایی؟ آیا سرزمین ایران قبل از ورود آریاییها سرزمین خالی از سکنه و مردمان بوده است؟ چه کسانی برای اولین بار ریشه ایرانی را آریاییها معرفی کردهاند؟ و. اینها سؤالات مهمی هستند که پاسخ آنها هویت مردمان ایرانزمین را مشخص میکند. هویتی که با توطئه استعمارگران غربی به ویژه انگلیسیها در طول بیش از دو قرن دچار خدشه شده است. بخش مهمی از تاریخ هویتی آن حذف شده و بدتر از آن اینکه متأسفانه بسیاری از ایرانیان از آن بیخبر ماندهاند. در این مقاله به شکل مختصر ریشه نژادی و تاریخ هویتی ایرانیان مورد بررسی قرار گرفته و همچنین به نقش دولت خبیث انگلیس در خدشه وارد کردن به این هویت تاریخی اشاره شده است...
سالهای متمادی در بسیاری از کتابهای تاریخی و حتی تا چند سال پیش در کتب درسی تاریخ مدارس، ایران سرزمینی خالی از سکنه معرفی میشد که به یکباره اقوامی از ماد، پارت و پارس (آریاییها) از شمال- منطقه سیبری- به دلیل خشکسالی! به سرزمین ایران مهاجرت کرده و «ایران» را ایران کردهاند! و متأسفانه این تاریخنگاری موهوم برای بسیاری از ایرانیها این جمله غلط را جا انداخته بود که: «ما از نسل آریاییها هستیم». این در حالی است که در تمام کتابهای تاریخی زمان ورود مادها به ایران ۶۴۰ سال قبل از میلاد حضرت مسیح (ع) - منطقه کردستان- و سال ورود کوروش به ایران- آنهم از مرز بصره به خرمشهر- سال ۵۹۷ قبل از میلاد حضرت مسیح (ع) ثبت شده است.
اما سؤال اساسی از این مورخان که چنین روایتی از شروع تاریخ ایران داشته و متأسفانه گاهی همچنان دارند، این است که پس تکلیف اقوام گوناگون ایرانی که قبل از ۲۶۰۰ سال قبل در سرزمین ایران زندگی میکردهاند چه میشود؟ اقوام ایرانی همچون کرمانجها (کردها)، کاسپینها (مردمان گیل و مازن و قزوین)، اورامانها (آذریها)، لاتزیها و موستریها (یزدیها، کرمانیها و سیستان و بلوچستانیها)، عیلامیها (خوزستانیها، استان فارسیها و مردمان حاشیه جنوب و جنوبغربی خلیج فارس و دریای عمان) و... که در جای جای ایران زندگی میکردهاند و سابقه تاریخی آنها به بیش از ۵ هزار سال میرسد، در کجای این تاریخنگاری قرار میگیرند؟... و اینکه آیا این نوع تاریخنگاری و آریایی نشان دادن ریشه مردم ایران سابقهای طولانی دارد؟ آیا در زمان غزنویان، تیموریان یا صفویان هم شروع تاریخ ایران به همین شکل روایت میشده است؟...
وقتی سر جان مالکوم برای ما تاریخ نوشت...
تا اواسط دوره قاجار تمام کتب تاریخیای که به زبان فارسی و توسط مورخین ایرانی نوشته شده است تاریخ را از هبوط حضرت آدم (ع) روی زمین آغاز کرده و پس از بیان تاریخ انبیای الهی (صلوات الله علیهم اجمعین) - به شکل مختصر یا مبسوط- به ورود اسلام به ایران پرداخته و سپس تاریخ مقطع مورد نظر خودشان را روایت میکردهاند. اما ناگهان و با ورود استعمارگران انگلیسی این شکل از روایتگری تاریخ به کلی تغییر کرد و تاریخ انبیا از مبدأ تاریخنگاری حذف و به جای آن تاریخ افسانهگونهای به نام تاریخ باستان جایگزین شد... در رأس این تاریخنگاری سر «جان مالکوم» سفیر انگلستان در ایران، در زمان فتحعلی شاه قاجار قرار دارد. او که مانند بسیاری از مأموران وزارت امور خارجه انگلستان «شرقشناس!» و نویسنده بود، اقدام به نوشتن دو جلد کتاب «تاریخ ایران» کرد و با افسانهبافی و موهومات، تاریخ انبیا و ارتباط ایرانیان با پیامبران خدا را حذف و به جایش تاریخ باستان را جایگزین کرد و مبدأ شروع تاریخ رسمی ایران را از مرحله ورود آریاییها به ایران معرفی کرد؛ و اینچنین شیوه تاریخنگاری او بعد از گذشت یک قرن به وسیله عناصر فراماسونر و انگلوفیل همچون مشیرالدوله- حسن پیرنیا- ادامه پیدا کرد و تاریخنگاری انحرافی انگلیس به رسمیت شناخته شد.
حضرت نوح نبی و فرزندانش
سالهای متمادی در بسیاری از کتابهای تاریخی و حتی تا چند سال پیش در کتب درسی تاریخ مدارس، ایران سرزمینی خالی از سکنه معرفی میشد که به یکباره اقوامی از ماد، پارت و پارس (آریاییها) از شمال- منطقه سیبری- به دلیل خشکسالی! به سرزمین ایران مهاجرت کرده و «ایران» را ایران کردهاند! و متأسفانه این تاریخنگاری موهوم برای بسیاری از ایرانیها این جمله غلط را جا انداخته بود که: «ما از نسل آریاییها هستیم». این در حالی است که در تمام کتابهای تاریخی زمان ورود مادها به ایران ۶۴۰ سال قبل از میلاد حضرت مسیح (ع) - منطقه کردستان- و سال ورود کوروش به ایران- آنهم از مرز بصره به خرمشهر- سال ۵۹۷ قبل از میلاد حضرت مسیح (ع) ثبت شده است.
اما سؤال اساسی از این مورخان که چنین روایتی از شروع تاریخ ایران داشته و متأسفانه گاهی همچنان دارند، این است که پس تکلیف اقوام گوناگون ایرانی که قبل از ۲۶۰۰ سال قبل در سرزمین ایران زندگی میکردهاند چه میشود؟ اقوام ایرانی همچون کرمانجها (کردها)، کاسپینها (مردمان گیل و مازن و قزوین)، اورامانها (آذریها)، لاتزیها و موستریها (یزدیها، کرمانیها و سیستان و بلوچستانیها)، عیلامیها (خوزستانیها، استان فارسیها و مردمان حاشیه جنوب و جنوبغربی خلیج فارس و دریای عمان) و... که در جای جای ایران زندگی میکردهاند و سابقه تاریخی آنها به بیش از ۵ هزار سال میرسد، در کجای این تاریخنگاری قرار میگیرند؟... و اینکه آیا این نوع تاریخنگاری و آریایی نشان دادن ریشه مردم ایران سابقهای طولانی دارد؟ آیا در زمان غزنویان، تیموریان یا صفویان هم شروع تاریخ ایران به همین شکل روایت میشده است؟...
وقتی سر جان مالکوم برای ما تاریخ نوشت...
تا اواسط دوره قاجار تمام کتب تاریخیای که به زبان فارسی و توسط مورخین ایرانی نوشته شده است تاریخ را از هبوط حضرت آدم (ع) روی زمین آغاز کرده و پس از بیان تاریخ انبیای الهی (صلوات الله علیهم اجمعین) - به شکل مختصر یا مبسوط- به ورود اسلام به ایران پرداخته و سپس تاریخ مقطع مورد نظر خودشان را روایت میکردهاند. اما ناگهان و با ورود استعمارگران انگلیسی این شکل از روایتگری تاریخ به کلی تغییر کرد و تاریخ انبیا از مبدأ تاریخنگاری حذف و به جای آن تاریخ افسانهگونهای به نام تاریخ باستان جایگزین شد... در رأس این تاریخنگاری سر «جان مالکوم» سفیر انگلستان در ایران، در زمان فتحعلی شاه قاجار قرار دارد. او که مانند بسیاری از مأموران وزارت امور خارجه انگلستان «شرقشناس!» و نویسنده بود، اقدام به نوشتن دو جلد کتاب «تاریخ ایران» کرد و با افسانهبافی و موهومات، تاریخ انبیا و ارتباط ایرانیان با پیامبران خدا را حذف و به جایش تاریخ باستان را جایگزین کرد و مبدأ شروع تاریخ رسمی ایران را از مرحله ورود آریاییها به ایران معرفی کرد؛ و اینچنین شیوه تاریخنگاری او بعد از گذشت یک قرن به وسیله عناصر فراماسونر و انگلوفیل همچون مشیرالدوله- حسن پیرنیا- ادامه پیدا کرد و تاریخنگاری انحرافی انگلیس به رسمیت شناخته شد.
حضرت نوح نبی و فرزندانش