یه روزایی تو زندگیم اومدن که
فک کردم عقربه ها دیگه قراره تکون
نخورن، ولی گذشت، رد شد، تموم شد..
اگر باور کنیم که هیچ چیزی توی زندگی
دائمی نیست دیگه هیچ وقت غصه
نمیخوریم.
چه اشک بریزی خودت رو به
در و دیوار بکوبی چه بخندی قدم بزنی،
دیگه نمیتونی زمان رو به عقب
برگردونی، همه چی میگذره ..
پس غصه ی اتفاقی که افتاده
رو هیچوقت نخور

فک کردم عقربه ها دیگه قراره تکون
نخورن، ولی گذشت، رد شد، تموم شد..
اگر باور کنیم که هیچ چیزی توی زندگی
دائمی نیست دیگه هیچ وقت غصه
نمیخوریم.
چه اشک بریزی خودت رو به
در و دیوار بکوبی چه بخندی قدم بزنی،
دیگه نمیتونی زمان رو به عقب
برگردونی، همه چی میگذره ..
پس غصه ی اتفاقی که افتاده
رو هیچوقت نخور

