در حال تایپ دلنوشته کابوس | تاوان

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع M I R A S
  • تاریخ شروع تاریخ شروع

M I R A S

کاربر حــامی
کاربر انجمن
نوشته‌ها
نوشته‌ها
1,419
پسندها
پسندها
5,576
امتیازها
امتیازها
388
سکه
-49,987,057
نام اثر: کابوس
نویسنده: تاوان
ژانر: تراژدی،ترسناک،جنایی
مقدمه:
از هر سو آتش زبانه می‌کشد؛
هیچ چیز جز زمزمه‌ی دیوارها، حواس را آزار نمی‌دهد.
قدم به قدم؛ صدا قطع می‌شود؛ گویا دیوارها هم مغلوب آتش شده‌اند؛ آتشی به رنگ سرخ و به طعم خون.
مات کالبدی می‌شوم که بی‌صدا و ذره ذره می‌سوزد و خاکستر می‌شود. شاید تقدیرش را پذیرفته است.
آخر، یک کالبد تو خالی چه چیزی برای از دست دادن دارد وقتی روحش در جهنم مطلق، اسیر چرخ شکنجه باشد.​
 
•○°●‌| به نام خالق واژگان ‌|●°○•°

do.php



نویسندگان گرامی صمیمانه از انتخاب انجمن کافه نویسندگان برای ارائه آثار ارزشمندتان متشکریم!

‌‌


پیش از شروع تایپ آثار ادبی خود، قوانین و نحوه ی تایپ آثار ادبی در"انجمن کافه نویسندگان" با دقت مطالعه کنید.
‌‌


قوانین تایپ دلنوشته


شما می‌توانید پس از 10 پست درخواست جلد بدهید.



درخواست جلد برای آثار

‌‌
پس از گذشت حداقل ۱۵ پست از دل‌نوشته، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد دل‌نوشته بدهید. توجه داشته باشید که دل‌نوشته‌های تگ‌دار نقد نخواهند شد و در صورت تمایل به درخواست نقد، قبل از درخواست تگ این کار را انجام بدهید.


درخواست نقد دلنوشته

‌‌

پس از 15 پست میتوانید برای تعیین سطح اثر ادبی خود درخواست تگ بدهید.



درخواست تگ برای دلنوشته


همچنین پس از ارسال 20 پست پایان اثر ادبی خود را اعلام کنید تا رسیدگی های لازم نیز انجام شود..


اعلام اتمام آثار ادبی

‌‌

اگر بنا به هر دلیلی قصد ادامه دادن اثر ادبی خود را ندارید می توانید درخواست انتقال به متروکه بدهید تا منتقل شود..



درخواست انتقال به متروکه

‌‌‌

○● قلمتان سبز و ماندگار●○

«مدیریت تالار ادبیات»
‌‌‌‌‌
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کابوس
شک برانگیز است. از همه جا بوی خون به مشام می‌رسد و مانند گرگ گرسنه‌ای، به تک تک سلول‌ها نفوذ می‌کند و آن ها را از هم می‌درد. هر قدم، رد سرخی را از خود بر زمین بر جای می‌گذارد.
به نظر می‌رسد این جا مکان وقوع قتلی بوده؛ اما مقتول کجاست؟
شاید دیوارها آن را بلعیده یا حتی زمین، سلول‌هایش را تجزیه کرده. چشمان، مضطرب، فضای اتاق را کنکاش می‌کند. تنها یک کالبد در اتاق حضور دارد. قدم بعدی را بر می‌دارم که آن کالبد هم، هم زمان همین عمل را انجام می‌دهد. مغز انگار تازه به کار افتاده و شروع به پردازش اطلاعات می‌کند. آن کالبد منم.
پس منشا این خون از کجاست؟ غیر ممکن است کسی با این حجم از دست دادن خون زنده بماند. در تلاش برای کسب آرامش، می‌خواهم نفس عمیقی بکشم که همین، هورمون ترس را صد چندان می‌کند: من نفس نمی‌کشم.
زیر ل*ب می‌گویم:
- تمام این ها کابوس است.
زمزمه‌هایی از درون دیوارهای آغشته به خون، گوش را نوازش می‌دهد:
- واقعیت است.
صدای قهقهه بلند می‌شود. در همین فضای کم، حضور هزاران نفر را احساس می‌کنم. تمام زمزمه‌های درون مغز خاموش می‌شوند، جز یک گزینه:
- ارواح سرگردان.
قدم بعدی مصادف است با پردازش شواهد که از هر زاویه به یک نتیجه می‌رسم؛
مقتولی در کار نیست؛ مقتول خود منم.
 
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین