اشعار لیلا صراحت روشنی
آمدی، اما نه همچون ابر پربار بهاران
آمدی سرد و فسرده چون روان سوگواران
آمدی، بی بارتر از دشت های سرد پاییز
آمدی، بی روح تر از انجماد آبشاران
آمدی، نی یک ستاره روشنی در دیدگانت
آمدی نی بر لبانت یک سرود شاد باران
با بهار دستهایت بستری افسردگی را
با نوازش های بارانت ببالد سبزه زاران
آمدی،اما نگاهت آذرخش و ابر با هم
ابر بی باران و آذر خنجری بر جانسپاران
رفته بودی چون غرور سرفراز کوهساران
آمدی قامت شکسته چون گذشت روزگاران