۱.چی شد که تصمیم گرفتید نویسندگی رو شروع کنید؟ قبل هرچی یه سلام پرانرژی و جانانه دارم به شما و همهی بچههای خفن و گل انجمن. ازشماهم ممنونم که با من مصاحبه میکنید. راستش از وقتی پام رو گذاشتم توی انجمن و برای اولین مجلهی اینجا یک متن نوشتم دلم خواست نویسنده بشم. البته قبلشم مینوشتم ولی نه با این انگیزه که نویسنده باشم.
۲.از کی به نوشتن علاقهمند شدید؟ از بچگی عاشق دفترچه خاطرات مامانم بودم، همیشه منتظر بودم که بتونم خوندن و نوشتن یاد بگیرم مثل اون روزانه بنویسم. بعدش توی نه سالگی مامانم برام یک دفترچه خوشکل خرید منم از اون روز هرروز نوشتم.
۳.چطور به ایدهی داستان یا پروژهی فعلی رسیدید؟ راستش اول اسمش و انتخاب کردم بعد قدم به قدم ایدهها شکل گرفت( در حصار یک رویا) بذارید صادقانه بگم به عنوان دانای کل این داستان ممکنه خودمم قافلگیر بشم.
۴.آیا نوشتن براتون یه تصمیم آنی بود یا مدتها تو ذهنتون بود؟ سوال خوبی بود، چون قبلا بهش اشاره کرده بودم الان بذار بگم من دقیقاً عاشقنوشتنم. من با این حس زاده شدم و لذت میبرم ازش... .
۵.نویسندگی رو چطور یاد گرفتید؟ (مثلاً مطالعه، کلاس، تجربه شخصی و...) اول نوشتن خیلی زیاد، مخصوصا بصورت روزنوشت، بعد هم با مطالعه، هنوزم دارم یاد میگیرم. توی این دوره های انجمن شرکت کنین خیلی تاثیرگزار باورکنین.
۶.اولین بار که نوشتید چی بود و چه حسی داشتید؟ یه داستانک بود که بعد خوندن یک داستان کوتاه دیگه نوشتم به عنوان یه دختری زیبارو بود که در طی یک جنگ مثل یک جواهر از دیدها پنهان شده بود.
۷.موضوع یا ژانر اثری که الان دارید روش کار میکنید چیه؟ معمایی، علمی تخیلی
۸.چقدر از داستانتون نوشته شده تا الآن؟ دقیقا ۴۶ پارت، بعد امتحانا تمومش میکنم حتماً...
۹.آیا طرح کلی یا اسکلت داستان رو از قبل داشتید یا همزمان با نوشتن شکل گرفته؟ نه طرح کلی رو همون موقع که اسم رو انتخاب کردم شکل گرفت.
۱۰.نوشتن رو چطور برنامهریزی کردید؟ مثلاً روزانه یا هفتگی؟ هروقت وقت کنم و مودش رو داشته باشم که تقریبا میشه گفت همیشه حتی هر لحظه...
۱۱.در حال حاضر کجای مسیر نوشتن هستید و چه احساسی نسبت بهش دارید؟ همه چیز پیچیده تو هم اول باید خودم نجات پیدا کنم بعد شخصیت اصلی داستانم، آیریس!
۱۲.چقدر به پایان دادن پروژهتون اطمینان دارید؟ این چه سوال غم انگیزی، بنظرم هیچ وقت دیگه این و از یک نویسنده نپرسید. پروژههای ناتمام یا داستانهای ناتمام مثل زندگیهایی با پایان باز هستن، اینا هیچ وقت محبوب نبودن، حتی اگه خوب شروع کرده باشن و تو اوج باقی بمونن. مطمئنم و قول میدم کاری کنم آیریس« شخصیت اصلی داستانم» زندگیش رو بدون راوی هم ادامه بده و زندگی کنه.
۱۳.آیا شخصیتها یا رویدادهایی در داستانتون هست که بر اساس واقعیت باشن؟ شاید فکر کنی ممکن نیست ولی به صورت کاملا عجیب وغریبی اگه یه روزی خودشونو معرفی کنن مطمئنم میفهمیم همشون تمثالی از اطرافیانم هستن و حتی شاید فقط گوشهای از احساسشون تبدیل به شخصیت درون ذهنم شده.
۱۴.بزرگترین چالش شما تا الان در این مسیر چی بوده؟ نقد منتقدین. نه این که نقدشون بد باشه اتفاقا چون درسته من و به چالش کشیده.
۱۵.تا حالا پیش اومده که بخواید نوشتن رو رها کنید؟ چرا؟ رها کردم ولی به مدت کوتاهی مثلا برای چند ماه یا چند سال، امیدوارم برای هیچ نویسندهای این اتفاق نیوفته. خیلی حس دردناکیه. مثل یک ناکامی پشت ذهن آدمه... .
۱۶.چه چیزی شما رو در این مسیر نگه میداره؟ خوانندهها، نقادها، مشوقها
۱۷.نوشتن چه تأثیری روی روحیه یا نگاه شما گذاشته؟ باعث شده از دید بازتری به آدمها نکاه کنم و تا جایی که میتونم کسی رو قضاوت نکنم و عادلانه اونها رو نقد کنم.
۱۸.آیا در طول نوشتن، احساسات خاص یا نوسانات ذهنی تجربه کردید؟ شاید باور نکنی، یکی از بزرگترین چالشهام همین نوسانات روحی و خلقی بوده همیشه؛ میبینی داری روی شخصیت زشت و خشنی کار میکنی که نباید عاشق باشه یا از احساسات بویی برده باشه. خانما توصیه میکنم پی ام اس بودید اصلا ننویسید.
۱۹.از نظر خودتون، سبک نوشتاریتون چه ویژگیهایی داره؟ روک و راست بودنم توی نوشتن شاید نقطه قوت نوشتههام باشه. شایدم نه بهرحال هرکس یه نظری داره. هیچ کس نمیاد بگه ماست من ترشه...
۲۰.معمولاً با چه ابزاری مینویسید؟ (کاغذ، لپتاپ، گوشی، نرمافزار خاص و...) همشون باهم. رو کاغذ جملات کوتاه یا دیالوگی به ذهنم برسه مینویسم. بعدا وارد نوت گوشی میکنم و بعد داخل انجمن با گوشی مینویسم، با لپتاپ هم اصلاحشون میکنم ولی بیشتر کاراش با همین گوشی!
۲۱.چه چیزی یا کسی بیشترین الهام رو بهتون میده؟ روی این داستان خودم.
۲۲.کدوم نویسندهها یا آثار ادبی روی شما تأثیر گذاشتن؟ دقیق نمیتونم بگم چون حافظه خوبی ندارم فن کسی هم نیستم ولی بصورت پراکنده. من از همه نویسندهها تجربه کسب میکنم.
۲۳.موقع نوشتن به موسیقی گوش میدید یا محیط خاصی رو ترجیح میدید؟ آره، بیکلام گوش میدم واقعا تاثیر داره، تمرکزم بیشتر میشه.
۲۴.آیا با کسی دربارهی پروژهتون صحبت میکنید یا فعلاً کاملاً شخصیه؟ نه نمیتونم بگم چند بار بهم گفتن که میخوان کمکم کنن ولی دلم میخواد خودم با این موضوع رو به رو بشم.
۲۵.اگر پروژهی اولتون تموم بشه، دوست دارید چاپش کنید یا فقط برای دل خودتونه؟ نه خیلی دلم میخواد چاپ بشه ولی نه بخاطر شهرت یا دیده شدن بیشتر برای این که بتونم ریکشن آدمهارو ببینم.
۲۶.آیا به ادامهی مسیر نویسندگی فکر میکنید یا این فقط یه تجربهست؟ ناامیدتون نمیکنم ولی فعلا فقط یک تصمیم برای سال ۴۰۴
۲۷.دوست دارید نوشتههاتون چه اثری روی خوانندهها بذاره؟ به فکر فرو ببرتشون، دلم میخواد متوجه اصل موضوع و پیامهای اصلی داستانام بشن.
۲۸.اگر به کسی بخواید یه جمله بگید که به تازگی شروع به نوشتن کرده، چی میگید؟ بنویس، حتی شده یک جمله، فقط نباید خجالت بکشی یا بترسی...