دلنوشته [نازیلا زارع]

سمانه

مدیر تالارتصویر وتالار ادبیات عمومی+گوینده آزمایشی
پرسنل مدیریت
مدیر رسـمی تالار
مدیر آزمایـشی تالار
رمان‌خـور
مقام‌دار آزمایشی
پرسنل کافه‌نـادری
نوشته‌ها
نوشته‌ها
1,106
پسندها
پسندها
3,472
امتیازها
امتیازها
328
سکه
693
خوب است گاهی آدمی
از پله‌های خودخواهی بالا رود و
فقط به خودش فکر کند!
دقایقی از روزمرگی‌هایش را فقط با دلخوشی های خودش سر کند
و در سکوت و تنهایی،
شادی های عمیق‌تر و لبخندهای پررنگ‌تری دم کند!
عقربه‌های ساعتِ زندگی
به پشت سرشان نگاه نمی‌کنند!
خوب است که آدمی در تمام طول عمرش،
خودش را بسیار دوست داشته باشد


نازیلا زارع
 
بعضی وقت‌ها دلم کمی خدا می‌خواهد!
نه فقط رو به قبله‌اش!
دلم می‌خواهد در آسمانش چرخی بزنم و دستش را بگیرم و مهمان خانه‌ام کنم.
یک فنجان قهوه تلخ برایش بیاورم،
گفتنی‌هایم زیاد است باید بیدار بماند.
نقشه حسرت‌هایی را که کشیدم نشانش دهم و نگرانی‌های فکر خسته‌ام را برایش گویم.
دوست دارم اشک‌هایم را تنها او دلداری دهد و پاک کند.
گاهی دلم حضور هیچ‌کس را نمی‌خواهد

جز کمی حضرت خدا!
 
این روزها دامن زمین گلباران است !
کنار بهار بنشین و شکوفه‌هاى شادى را بچین ! نفس بکش طراوت زندگى را...
بگذار غم از دهان بیفتد ! نه زندگى که هر لحظه‌اش تازه‌دمِ تازه‌دم است !
 
عقب
بالا پایین