دیالوگ دیالوگ‌های ماندگار فیلم شب‌های روشن

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع RÅTHĒMÃN
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
بسیجی : ببخشید شما چی درس می‌دید؟
استاد : ادبیات.
بسیجی : ببخشید من یه سوال دارم؟ حوصله دارید جواب بدید؟
استاد : بفرمایید!
بسیجی : به نظر شما منظور این شاعرا چی بوده انقدر **، جام و می اینا ریختن تو شعرهاشون؟ حالا نمی‌شد یه مثال دیگه می‌زدن، مردم به اشتباه نمی‌افتادن؟
استاد : والا به نظرم دلیلش این بوده که شب‌ها می‌شستن یه گوشه، فکر می‌کردن و شعر می‌گفتن. اگه شب‌ها عوض فکر کردن، راه می‌افتادن تو کوچه‌ها قدم می‌زدن، هوس این کلمات هم از ذهنشون می‌افتاد!
 
رؤیا : به‌هر‌حال، هر کی با تو باشه واقعن آدم خوش‌بختی‌‌یه.
استاد : از کجا معلوم؟
رؤیا : فهمیدنش با زناست. اونا ممکنه هیچ‌وقت راست‌شو بهت نگن ولی ته دل‌شون راحت می‌فهمن کی داره چه‌طوری نگاه‌شون می‌کنه. باور نمی‌کنی؟
استاد : داره باورم می‌شه.
رؤیا : می‌خوای بیشتر باور کنی به من نگاه کن. من می‌دونم تو آدم بهتری هستی ولی دلم پیش اونه. واسه‌ی همینه که اگه اون آدم برنگرده، چیزی از عشقش پیش من نمی‌مونه. ولی من و تو اگه الان از هم جدا بشیم، محبّت و احترام‌مون سر جاشه. می‌بینی منم مثل تو خیالاتی‌ام.
استاد : اگه دلم می‌خواد برگرده، فقط یه دلیل داره.
رؤیا : چی؟
استاد‌: برای این‌که از دوست‌داشتن پشیمون نشی.
رؤیا : نه. به این زودی جا نمی‌زنم.
 
رؤیا : فکر کنم ایراد از منه. گدایی هم یه جور عشقه. گداییِ عشق که از همش بدتره. وقتی فکر می‌کنم، می‌بینم به همه‌چی پشت‌پا زدم و زندگی‌ام رو گذاشتم سر یه قراری که … تو می‌گی من سبک شدم؟
استاد : خُب … عشق آدمو سبک می‌کنه، ولی سبک نمی‌کنه.
رؤیا : نمی‌فهمم چی می‌گی؟
استاد : عشق باعث شده که تو بابت یه کلمه حرف، یه سال صبر کنی و وقتش که شد به همه چی پشت‌پا بزنی و بیای این‌جا. فقط آدمی که عشق سبک‌ش کرده باشه می‌تونه هم‌چین کاری بکنه. ولی، وقتی می‌گی سبک شدی، منظورت اینه که خودت رو پایین آوردی، اگه اون هیچ‌وقت نیاد، عشقش کاری کرده که تو پَر در بیاری و یه کارایی بکنی که تا حالا هیچ‌وقت فکرش رو هم نکردی. اگه منظورت از سبک‌شدن بالا رفتنه، سبک شدی. ولی اگه منظورت از سبک شدن، کوچیک شدنه؛ عاشق هر چی کوچیک‌تر بشه، بالاتر می‌ره.
رؤیا : فکر نمی‌کنی همه‌‌ی این‌ حرف‌ها تو ادبیات قشنگه؟ زندگی با ادبیات فرق داره.
استاد : همه‌ی این حرف‌ها واسه‌اینه که زندگی یه خورده شبیه ادبیات بشه.
رؤیا : آدم با تو حرف می‌زنه سبک می‌شه. سبک به اون معنا که خودت گفتی…. می‌دونی از چی خوشم می‌یاد؟
استاد : از چی؟
رؤیا : از این‌که خیلی باهات راحتم.
 
رؤیا : فکر کنم همه‌ی آدم‌ها این‌طور باشن. حتّا بهترین آدم‌ها هم مثل یه راز از آدم دورند. … می‌دونی، همه فکر می‌کنن اگه حس واقعی‌شون رو نشون بدن همه‌چی به هم می‌ریزه. هیچ‌کسی حرف دلش رو راحت نمی‌زنه. … خُب، اگه نمی‌خواد می‌تونه شب اوّل، همون لحظه‌ی اوّل بیاد و بگه.
استاد : فکر نمی‌کنی آدم‌ها برای مخفی کردن احساس‌شون دلیل دارن؟
رؤیا : دلیل‌شون از هم دورشون می‌کنه. چه دلیلی از عشق مهم‌تر؟
 
استاد : این چهار شب خوش‌بختی برای یه عمر بس بود. عشقی رو که تو حس کردی، من فهمیدم. سعی می‌کنم همیشه نگه‌اش دارم. هیچ‌وقت فراموشت نمی‌کنم.
 
عقب
بالا پایین