سلام اینم جواب سوالات بعد از کلی سختی و جنگیدن با رکود قلم:سلاممم سلاممم
اگه میتونستی یه تم برا انجمن بسازی، چه رنگیش میکردی؟
آبی پر رنگ
عجیب ترین اتفاقی که تو این مدتی که اینجا عضوی دیدی توی انجمن افتاده؟
این که یه کاربر علناً حرفهای ضد زن میزد و هیچ کس کاریش نداشت منم که جوابش رو دادم پیامم رو پاک کردن (حالا چیز خیلی مهمی هم نگفته بودیم یه کل کل ساده بود فقط). و اون دو نفری که یه کاربر تازه وارد رو بابت غلطهای املاییش تو چت باکس مسخره کردن.
موزیک مورد علاقت؟
خیلی زیادن حقیقتاً ولی اگر بخوام یکی رو انتخاب کنم آهنگ گجَلَر (شبها) که قشنگ میبرتم به آذربایجان
دلت میگیره چیکار میکنی خوب بشی؟
هیچی. قبلاً هم گفتم که هیچ کاری نمیکنم فقط فکر میکنم...
اگه انجمن واسه یه روز بدون قانون باشه و بتونی هر کاری خواستی بکنی، چیکار میکنی؟
به ارشاویر و نفس فحش بد بد میدم
اینجا کسی هست که ازش متنفر باشی؟
نه فکر نکنم.
اینجا کسی هست که دوست داشتی تو واقعیت میدیدیش؟
آره خب طبیعتاً همهتون رو دوست دارم تو واقعیت ببینم
از بین بچههایی که رفتن دلت برا کی بیشتر تنگ شده؟
راستش من به اندازهای قدیمی نیستم که از بچههایی که رفتن خبر داشته باشم، ولی @دامبلرد رو چند وقته ندیدم و ای کاش برای همیشه نرفته باشه
برگردی به عقب کدوم کارو انجام نمیدی؟
مثل بچهی آدم از دبستان درس میخونم و تنبلی نمیکنم.
اگه میتونستی بری آینده و یه چیز از اونجا بیاری به زمان حال، چی میاوردی؟
ماشین زمان رو. اون وقت میتونستم هر وقت خواستم برم به زمان مورد نظرم.
کسی هست اینجا که وقتی حالت خوب نیست باهاش حرف بزنی؟
راستش من وقتی حالم خوب نیست حرف نمیزنم چون حوصله تایپ کردن ندارم.
فوبیات چیه؟
به این جواب دادم قبلاً. فوبیای خوک دارم
یه کتاب معرفی کن؟
نامه به کودکی که هرگز زاده نشد | اوریانا فالاچی
بهترین جای شَهرت؟
شهر خودم که جاهای دیدنیش تمومی نداره. توی خود شهر بازار و بستنی فروشی و... و روستامون هم باغ و چشمه و مزرعه و...
شده اینجا از روی اجبار با کسی دوست باشی؟
نه. اصلاً چرا باید از روی اجبار با کسی دوست شد؟
تیم مورد علاقت؟
کافه ژورنال عالین.
خفن ترین رمانی که از بچههای اینجا خوندی؟
سوال خیلی سختی پرسیدی. بایش، یاسکا، رمان خودم (مغرورم خودتونید

کلا منو با یه ایموجی توصیف کن

ساز مورد علاقت؟
تار. ساز سنتی شهرمونه
رمانای اینجا چی کم داره؟
خب سوالت خیلی کلیه، ولی به نظرم باید یه منشور یا قانوننامه اصلی وجود داشته باشه که رمانها بر اساس اون تگ دهی بشن. نقد کاربر و نقد منتقد رو کار ندارم چون خواه یا ناخواه نظر شخصی هم قاطیشون میشه ولی به نظرم تگ دهی چون خیلی مهمه و تأثیر اصلی رو روی رمان و دیدگاه خوانندهها میذاره باید کمترین مقدار ممکن توش نظر شخصی به کار بره.
نظرت دربارهی نقد؟
فعالیت سازنده و جالبیه (وی خود پس از خواندن نقدهای رمانش گریه میکند و از زندگی نا امید میشود)
چای یا قهوه؟
چای قطعاً
یه بیت شعر پیلیز
مرا دردیست اندر دل که گر گویم زبان سوزد
و گر پنهان کنم ترسم که مغز استخوان سوزد
اگه معروف بودی، لقبتو چی میذاشتی؟
رهگذر شب
مهمترین اخلاقی که یه نفر باید رعایت کنه؟
داد نزدن
اگه میتونستی یکی از بن شدهها رو از بن دربیاری، اون کی بود؟
نمیدونم راستش. چون من از بن شدهها کسی رو نمیشناسم
منو نقد کن؟
تو رو که خیلی نمیشناسم ولی از این مطمئنم که باعث نشاط کافه ژورنالی
اینجا کسی هست که دوست داشتی باهاش دوست باشی ولی نشده؟
آره. دوست داشتم با دیوا دوست بشم ولی وقت نداره. با ژینا دوست بشم ولی اون قدر به هم نزدیک نیستیم. با آیناز دوست بشم ولی یه حسی بهم میگه با من حال نمیکنه (بنده خدا هیچ کاری نکرده ها؛ صرفاً من این طوری حس میکنم).
بهترین فصل؟
تابستون (اینقدر از مدرسه متنفرم)
بهترین ماه؟
مهر (ماه اول مدرسه و اون حس جوگیری و نشاط...)
رنگ مورد علاقه؟
آبی تا ابد
چجوری میفهمی یه نفر فیکه یا واقعی؟
آدم فیک وجود نداره. همهی آدمها واقعیان. دوست واقعی، دشمن واقعی، غریبهی واقعی و غیره. صرفاً چون ما به اندازهای که میخوایم حسشون نمیکنیم نمیتونن فیک باشن.
اگه میتونستی به انجمن یه اپدیت بدی، چی بهش اضافه میکردی؟
این جملهی "عضو تأیید شده است" رو با لگد از چت باکس حذف میکردم.
چی بیشتر رو مخته؟
خب خیلی چیزها. ولی بیشتر از همه این که طرف وسط بحث جدی شوخی کنه. یعنی اون لحظه دلم میخواد کلهش رو بکنم...
عجیبترین اخلاقت؟
این که میتونم ساعتها یه جا قایم بشم و بدون هیچ دلیلی از مخفیگاهم بیرون نیام و هیچ کاری هم نکنم