نادیا!
وجود مرا مدتهاست طوفان زده، و در سیلابی که در پس آمدن و رفتنها در جانم سر به شورش برداشت، هر تکهام جدا افتاد و باد آن ها را به گوشهای خزاند.
برای همین قادر نیستم حتی به شکل کلامی، یادت باشد را زمزمه کنم.
چرا که میدانم کسی که خودش را از دست داده، عاجز است در این که دیگری را دوست داشته باشد.
وجود مرا مدتهاست طوفان زده، و در سیلابی که در پس آمدن و رفتنها در جانم سر به شورش برداشت، هر تکهام جدا افتاد و باد آن ها را به گوشهای خزاند.
برای همین قادر نیستم حتی به شکل کلامی، یادت باشد را زمزمه کنم.
چرا که میدانم کسی که خودش را از دست داده، عاجز است در این که دیگری را دوست داشته باشد.
آخرین ویرایش توسط مدیر: