نظارت همراه رمان قم*ار دوزخی دل‌ها | ناظر: وال خسته!

قربونتم سه پارت هم دارم آماده می‌کنم تقریبا یدونش مونده تموم کنم
تموم کردم پستش کردم بهت اطلاع میدم 🌹
۳پارت پست کردم
فقط بازم نقطه میزاره
ولی من طبق گفته ی شما یدونه" - "یدونه فاصله میزارم بعد متنمو مینویسم نمیدونم چرا بعد ذخیره عوض میشه
 
۳پارت پست کردم
فقط بازم نقطه میزاره
ولی من طبق گفته ی شما یدونه" - "یدونه فاصله میزارم بعد متنمو مینویسم نمیدونم چرا بعد ذخیره عوض میشه
اگه توی این مورد اشکال داری، خودم برات ویرایشش می‌زنم.
ولی دقت کن من نگفتم اول - و بد فاصله! اول - و بعد یه نیم‌فاصله باید بزنی و بعدش یه فاصله میزنی و بعد می‌نویسی. وگرنه نقطه میندازه.
پارت‌ها رو هم چک می‌کنم عزیزم -53-؟"_}
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Helen.m
کبیر(شخصیت مافیا):
از اتاق بیرون اومدم و به سمت اتاق خودم رفتم. تو اتاقم، دختری که هیچ شناختی ازش ندارم، خوابیده بود.
✅️توی اتاقم،
در رو باز کردم و داخل رفتم. دختره انگار خوابش برده بود و معلوم بود انقدر خسته‌ست که به خواب عمیق فرو رفته. موهای قهوه‌ای‌اش منو بی‌تاب کرد. دستم رو جلو بردم و تره مویی که روی صورتش بود رو کنار زدم.
✅️ طره‌ی مویی
دستام رو زیر گوشم گذاشتم و خیره خیره نگاهش کردم. این دختر یه جوری متفاوت بود. نه اینکه دختر ندیده باشم؛ تا دلم بخواد پرو بالم دختر زیاد بود، ولی این یکی فرق می‌کنه. شباهتی که با مادرم داره، منو عجیب به یادش میندازه... کاش هیچ وقت نمی‌مردی، مادر.
❌️ تا دلم بخواد پر و بالم دختر زیاد بود - ✅️ تا دلم بخواد، دور و برم دختر زیاد بود
🔷️ قبل از ولی اون ویرگول رو بردار. جای مناسبی نیست🌸
✅️ ولی این‌یکی فرق می‌کرد. ⬅️ زمان فعل به هم می‌ریزه اگه بنویسی فرق می‌کنه.
✅️ شباهتی که با مادرم داشت، منو عجیب به یادش می‌انداخت.
می‌گن وقتی مادر می‌میره، انگار دنیا به هم می‌ریزه. هیچ چیزی مثل قبل نمی‌شه. یه حس عمیق تنهایی و بی‌کسی به آدم دست می‌ده. حتی وقتی دور و برت پر از آدم باشه، باز هم احساس می‌کنی تنها هستی. یاد تمام لحظات خوب و بدی که باهاش داشتی میوفتی و دلت می‌خواد دوباره برگردی به اون روزا.
✅️ می‌افتی
انگار یه قسمتی از وجودت رو از دست می‌دی و هیچ‌کس نمی‌تونه اون خالی رو پر کنه.
🔷️ به جای خالی بهتره بنویسی خلا.
زندگی بعد از مادرم خیلی سخت شد و هر روز یادش باهام موند. درسته انتقامشو گرفتم، ولی هنوز کل خاندانشو نابود نکردم. بعد از اون، بابام هم با یه زن دیگه ازدواج کرد و من پیش سودابه بزرگ شدم. در واقع، برام مادری کرد.
🔷️ بعد از ”انتقامشو گرفتم” نیازی به ویرگول نیست.
🔷️ بهتره بنویسی کل خاندان چه کسی رو هنوز نابود نکرده؟ کل خاندان مادرشو؟ یا خاندان کسی که مادرشو کشته؟ (بهتره جملات با مفهوم و واضح باشن.)
آه عمیقی کشیدم.
برگشتم و پشتم رو به دختره کردم و از اتاق خارج شدم. یه راست به سمت سالن رفتم و روی صندلی ناهارخوری نشستم. بعد از چند لحظه، سودابه هم اومد و کنارم نشست. درسته که خدمتکارم بود، ولی هرچقدر هم می‌گفتم دست به کاری نزنه، بی‌فایده بود. می‌گفت من خدمتکارم و وظیفه‌ام اینه که بعد مادرت ازت نگهداری کنم، ولی خواهش کرده بودم که موقع غذا خوردن کنارم باشه. همون لحظه، خدمه‌ها شروع به چیدن غذا کردن. در همین حین، صدرا هم کنارم نشست. صدرا ۵ سال ازم کوچیک‌تره. یادم میاد وقتی بچه بودم، پدربزرگم صدرا رو به مادرم داد و تاکید کرد که مثل بچه‌ی خودش مراقبش باشه. من و صدرا با هم بزرگ شدیم. درسته که برادرم نیست، اما مثل برادر نداشته‌ام، دوسش دارم و مواظبشم.
✅️ درسته که برادرم نیست اما مثل برادر نداشته‌ام، دوستش دارم و مواظبش‌ام.
🔷️ قبل از ”ولی” نیازی به ویرگول نیست.
  • صدرا
  • بله داداش
  • فردا بخاطر یه سری کارا باید برم روسیه. خونه رو تحویل تو می‌دم. بعد اینکه اون دختر همه چی رو به یاد آورد، خونه رو عوض می‌کنیم. تا موقعی که من بیام، کسی حق ورود و خروج نداره.
  • اگه تا اون موقع این دختر خواست بره چی؟
  • بهش بگو حق ورود و خروج رو قدغن کردن.
  • چشم داداش.
  • سودابه، تو هم به خدمتکارا بگو که غذای مقوی بهش بدن.
  • چشم پسرم.
🔷️ در پایان دیالوگ‌ها یا نقطه میذاریم یا علامت تعجب. بدون علامت رهاشون نکن🌸
✅️ همه‌چیز
سری تکون دادم و از صندلی بلند شدم و به سمت اتاق جدیدم رفتم. روی تخت دراز کشیدم، ولی بخاطر اون دختره خواب به چشام نمی‌اومد. بلند شدم و به حموم رفتم. یه دوش آب یخ شاید حالم رو جا می‌آورد، اما بجای دوش، تصمیم گرفتم برم داخل وان آب. آب سرد رو باز کردم. پر که شد، لباس‌هام رو درآوردم و توی وان خوابیدم. مایع کف‌کننده ریختم، چشمام رو بستم و رفتم زیر آب، جوری که بینی‌ام بیرون باشه و بتونم نفس بکشم
🔷️ قبل از ”ولی” نیازی به ویرگول نیست.
✅️ چشمام
✅️ به‌جای
✅️ نفس بکشم.

🔰 پیشرفتت توی این پارت کاملا واضح بود! بسی خوشحالم😁
🔰 حتما نکاتی گه گفتم رو توی پارت‌های بعدی رعایت کن.

موفق و پیروز🌱🐋
 
صحرا:
شب شده بود و شام رو توی اتاق خوردم. دستور دکتر بود که فعلاً از جام تکون نخورم. ساعت یازده شب بود که دکتر اومد داخل.
  • سلام، آرومی کردم.
🔹 ”سلام آرومی کردم” نیاز به خط دیالوگ نداره.
  • سلام، بهتر شدی؟
  • بهتر شدم، اما سردردهایی که به سراغم میاد کلافم می‌کنه و اینکه هیچی نمی‌تونم به یاد بیارم، دیوونم می‌کنه.
✅️ بهتر شدم اما
✅️ کلافه‌ام می‌کنه
✅️ دیوونه‌ام می‌کنه
  • اول چکاپ می‌کنم، بعد قرصی تجویز می‌کنم که سردردتو بهتر کنه.
دکتر کنارم اومد و مشغول چک کردن جای زخمم شد.
  • حالت تهوع که نداری؟
  • نه.
  • برای تغذیه هم پایین به خانم سودابه توصیه می‌کنم چه غذاهایی بپزند. نگران نباش، زخمت یکم بهتر شده. می‌تونی از فردا بلند بشی و به کارهات برسی. فقط آب به زخمت نخوره که عفونت می‌کنه. چند تا قرص تجویز می‌کنم، میدم پایین برات بخرن.
تشکری ازش کردم و رفت.
تو فکر بودم که کم‌کم نفهمیدم چی شد که خوابم برد.
✅️ توی فکر بودم که نفهمیدم چی شد و خوابم برد.
مس*ت خواب بودم که دست کسی روی صورتم حس کردم.
✅️ دست کسی رو روی صورتم حس کردم.
وقتی چشم‌هام رو باز کردم، کسی تو اتاق نبود. با خودم گفتم شاید خواب دیدم. دوباره چشم‌هام گرم شد و به‌خواب رفتم.
✅️ به خواب رفتم.
چشم‌هام رو باز کردم و به ساعت روی دیوار نگاه کردم. ساعت ۶ صبح بود. تو اتاق دو در دیگه بود. بلند شدم، پاهام درد می‌کرد. به سمت یکی از درها رفتم و بازش کردم. دستشویی بود. رفتم داخل و بعد از انجام کارم، دست و صورتم رو شستم و بیرون اومدم. به سمت بیرون قدم برداشتم و آروم به پایین قدم برداشتم. دوقدم برداشته، بودم که صدای شنیدم.
✅️ دو قدم برداشته‌بودم که صدایی شنیدم:
- کجا دادی میری؟
✅️ داری
آروم پشت سرمو نگاه کردم. یه مرد بلند، اندام ورزشکار با موهاش بهم ریخته و چشم‌هاش سرد و بی‌رحم بود. تکیه به در اتاقی داده بود و خیره به من ایستاده بود. قیافش جدی بود و با دیدنش وحشت برم داشت. با تته‌پته بهش گفتم:
🔹️جمله‌بندی جمله‌ی دومت اشتباهه.
مثال برای تصحیح: یه مرد بلند قد با اندام ورزشکاری و موهای به‌هم‌ریخته و چشم‌های سرد و بی‌رحم ایستاده بود.
  • من... من می‌خواستم برم پایین آب بخورم، تشنم بود.
✅️ تشنه‌ام بود.
  • اسمت چیه؟
  • صحرا هستم.
  • می‌تونی بری.
یه نیم نگاهی بهش کردم. می‌خواستم سمت پله‌ها قدم بردارم که بهم گفت:
- با آسانسور برو، سرت گیج می‌ره، می‌افتی و می‌میری. خونت گردن من می‌افته.
✅️ با آسانسور برو.
لحن بهتر و پیشنهادی: با آسانسور برو. سرت گیج‌میره، می‌افتی می‌میری و خونت گردن من‌ می‌افته.
سخن ناظر: این دیالوگ عالی بود😂
از لحن صحبتش خوشم نیومد. یجور لجم گرفت و به سمت پله‌ها رفتم.
✅️ یه‌جور
اولین پله رو رد کرده بودم که موهام از پشت کشیده شد. کنترلمو از دست دادم و به زمین خوردم. دستش رو زیر شونم انداخت و بلندم کرد. منو به سمت خودش برگرداند.
✅️ کنترلم رو از دست دادم و زمین خوردم.
✅️ شونه‌ام
✅️ منو به سمت خودش برگردوند.
سرم گیج رفت و دستمو گذاشتم روی سرم.
  • خودتو به موش مردگی نزن... گوشتو باز کن، ببین چی می‌گم. خوش ندارم یه حرفو دوبار بگم، پس حواست رو جمع کن. اگه فکر کردی می‌تونی هر غلطی دلت خواست بکنی و کسی هم چیزی نگه، سخت در اشتباهی. پس تا اینجای حرف فقط حرف منه. تو هم باید مثل بقیه از من اطاعت کنی. فهمیدی؟
  • نشیدم، فهمیدی؟
  • فهمیدم.
  • بگو چشم.
پیشنهاد: وسط دیالوگ‌ گویی شخصیت‌ها، بهتره یه علامتی از حالت رفتاریشون نشون بدی. البته به این معنی نیست که نمی‌تونی دیالوگ‌ها رو پشت سر هم بیاری‌ها! نه!
مثلا توی این صحنه، یهتر بود بعد از این‌که دیالوگ اول تموم شد، یه توصیفی از غضب اون مرد می‌دادی. اینطوری تصور خواننده از کاراکترها خیلی بهتر میشه.
خدایا، گیر چه کسایی افتادم! خودت به دادم برس. آروم بهش چشم گفتم و بدون اینکه چیزی بگه، دستمو ول کرد و رفت پایین. منم منصرف آب خوردن شدم و دوباره به همان اتاق برگشتم.
✅️ این‌که
✅️ همان اتاق


موفق و پیروز🌱🐋
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Helen.m
کبیر:
نمیدونم چرا با اون دختره که حالا فهمیدم اسمش صحراست، اون کار رو کردم.
✅️ نمی‌دونم
نمی‌تونم قبول کنم یکی ازم نافرمانی کنه. همین که با یه گلوله حرومش نکردم، خودش کلی حرفه!
بی‌خیال مشغول صبحونه خوردن بودم که سودابه رو دیدم با یه سینی که داخلش مخلفات صبحونه بود. داشت می‌رفت بالا. بهش گفتم:
  • سودابه، درنبود، من حواست به اون دختره باشه. دست از خطا نکنه.
✅️ دست از پا خطا نکنه.
  • حواسم هست، پسرم، خیالت راحت.
  • من یکم دیگه میرم، پس همه چیو به تو و صدرا می‌سپارم.
✅️ یه‌کم
✅️ همه‌چی رو
  • به سلامتی، حالا کی میایی؟
کسی غیر از سودابه و صدرا که هر دو برام عزیز بودن، نمی‌تونست ازم سوال بپرسه. هرچند سختم بود، ولی آروم و جدی، جوری که طرفم هرکی می‌خواد باشه، به وجودش نفوذ کنم.
🔹️این بخش واضح نبود. ممکنه خواننده رو گیج کنه. پیشنهاد می‌کنم حتما ویرایشش کنی.
✅️ اگه فعل آخر ”نفوذ می‌کنم” باشه، باید بنویسی: ”هرچند سختمه”
- پس فردا همین موقع‌ها برمی‌گردم.
❇️ ”پس‌فردا” یا ”پس، فردا”؟
سری تکون داد و رفت. بلند شدم و به طرف حیاط رفتم. چون خودم نبودم، با بهمن هماهنگ کرده بودم دور تا دور خونه رو بادیگارد بذاره، جوری که اون دختره متوجه نشه.
✅️ جوری‌که
سوار ماشین شدم و به طرف میدان حرکت کردم. بهمن اونجا منتظرم بود... بعد نیم ساعت رسیدم. از ماشین پیاده شدم و بهمن بدو بدو اومد کنارم.
🔹️سه‌ نقطه اینجا درست به کار نرفته.
✅️ بعد از نیم‌ساعت
- رئیس، منتظرتون بودیم. جت شخصیتون آماده هست.
✅️ شخصی‌تون
سر تکون دادم و هر دو از پله‌ها بالا رفتیم. روی صندلی نشستم. بادیگاردهایی زیادی دور و برم هستن، انگار من از مرگ می‌ترسم!
✅️ بادیگارد‌های زیادی
✅️ دور و برم بودن
ولی اگه واقعاً از مرگ می‌ترسیدم، که تو این کار نبودم.
🔹️ جای ویرگول درست نیست.
✅️ توی این کار
زندگی خودش یه ریسک بزرگه و من همیشه آماده‌ام که با هر چیزی که پیش میاد، روبرو بشم.
✅️ رو‌به‌رو
ویکتور و الکسی، این دو تا از افراد مهم من هستن. این دو نفر همیشه کنارم هستن و می‌دونم که می‌تونم بهشون اعتماد کنم. اگه روزی نیاز به محافظت داشته باشم، اینا همونایی هستن که می‌دونم می‌تونن ازم دفاع کنن.

***
لقب من تو روسیه "راسپوتین" شده.
✅️ توی روسیه
این لقب به خاطر خطرناک بودنم به من دادن.
✅️ این لقب رو به‌خاطر خطرناک بودنم به من دادن.
راسپوتین یه شخصیت تاریخی و روحانی روسی بود که سال‌ها پیش تو دربار تزار نیکلای دوم نفوذ زیادی داشت. حالا هم به خاطر نفوذ من، منو با این لقب می‌شناسن. بخاطر همین، روسیه در دستان من هست. من نه تنها توی این کشور نفوذ دارم، بلکه می‌دونم چطور باید از این نفوذ استفاده کنم. زندگی همیشه پر از چالش‌هاست و من آماده‌ام که باهاشون روبرو بشم! هر روز یه جنگ جدیده و من همیشه توی خط مقدمم. اینجا جاییه که من باید قدرت و اراده‌ام رو نشون بدم و هیچ چیزی نمی‌تونه منو متوقف کنه!
✅️ سال‌ها پیش، توی دربار
✅ ”توی دست‌های منه” ترکیب بهتری می‌سازه.


🔰 پیشرفت قلم و دقتت مشخصه. سیر رمان هم داره جذاب میشه. از این بابت خوشحالم😎💙

موفق و پیروز🌱🐋
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Helen.m
اگه توی این مورد اشکال داری، خودم برات ویرایشش می‌زنم.
ولی دقت کن من نگفتم اول - و بد فاصله! اول - و بعد یه نیم‌فاصله باید بزنی و بعدش یه فاصله میزنی و بعد می‌نویسی. وگرنه نقطه میندازه.
پارت‌ها رو هم چک می‌کنم عزیزم -53-؟"_}
اهان پس، دقت نکرده بودم بخاطر همین نقطه میندازه
 
✅️ نمی‌دونم

✅️ دست از پا خطا نکنه.

✅️ یه‌کم
✅️ همه‌چی رو

🔹️این بخش واضح نبود. ممکنه خواننده رو گیج کنه. پیشنهاد می‌کنم حتما ویرایشش کنی.
✅️ اگه فعل آخر ”نفوذ می‌کنم” باشه، باید بنویسی: ”هرچند سختمه”

❇️ ”پس‌فردا” یا ”پس، فردا”؟

✅️ جوری‌که

🔹️سه‌ نقطه اینجا درست به کار نرفته.
✅️ بعد از نیم‌ساعت

✅️ شخصی‌تون

✅️ بادیگارد‌های زیادی
✅️ دور و برم بودن

🔹️ جای ویرگول درست نیست.
✅️ توی این کار

✅️ رو‌به‌رو

✅️ توی روسیه

✅️ این لقب رو به‌خاطر خطرناک بودنم به من دادن.

✅️ سال‌ها پیش، توی دربار
✅ ”توی دست‌های منه” ترکیب بهتری می‌سازه.


🔰 پیشرفت قلم و دقتت مشخصه. سیر رمان هم داره جذاب میشه. از این بابت خوشحالم😎💙

موفق و

✅️ نمی‌دونم

✅️ دست از پا خطا نکنه.

✅️ یه‌کم
✅️ همه‌چی رو

🔹️این بخش واضح نبود. ممکنه خواننده رو گیج کنه. پیشنهاد می‌کنم حتما ویرایشش کنی.
✅️ اگه فعل آخر ”نفوذ می‌کنم” باشه، باید بنویسی: ”هرچند سختمه”

❇️ ”پس‌فردا” یا ”پس، فردا”؟

✅️ جوری‌که

🔹️سه‌ نقطه اینجا درست به کار نرفته.
✅️ بعد از نیم‌ساعت

✅️ شخصی‌تون

✅️ بادیگارد‌های زیادی
✅️ دور و برم بودن

🔹️ جای ویرگول درست نیست.
✅️ توی این کار

✅️ رو‌به‌رو

✅️ توی روسیه

✅️ این لقب رو به‌خاطر خطرناک بودنم به من دادن.

✅️ سال‌ها پیش، توی دربار
✅ ”توی دست‌های منه” ترکیب بهتری می‌سازه.


🔰 پیشرفت قلم و دقتت مشخصه. سیر رمان هم داره جذاب میشه. از این بابت خوشحالم😎💙

موفق و پیروز🌱🐋
ممنون خوشحالم که پیشرفت کردم البته به کمک شما
 
✅️توی اتاقم،

✅️ طره‌ی مویی

❌️ تا دلم بخواد پر و بالم دختر زیاد بود - ✅️ تا دلم بخواد، دور و برم دختر زیاد بود
🔷️ قبل از ولی اون ویرگول رو بردار. جای مناسبی نیست🌸
✅️ ولی این‌یکی فرق می‌کرد. ⬅️ زمان فعل به هم می‌ریزه اگه بنویسی فرق می‌کنه.
✅️ شباهتی که با مادرم داشت، منو عجیب به یادش می‌انداخت.

✅️ می‌افتی

🔷️ به جای خالی بهتره بنویسی خلا.

🔷️ بعد از ”انتقامشو گرفتم” نیازی به ویرگول نیست.
🔷️ بهتره بنویسی کل خاندان چه کسی رو هنوز نابود نکرده؟ کل خاندان مادرشو؟ یا خاندان کسی که مادرشو کشته؟ (بهتره جملات با مفهوم و واضح باشن.)

✅️ درسته که برادرم نیست اما مثل برادر نداشته‌ام، دوستش دارم و مواظبش‌ام.
🔷️ قبل از ”ولی” نیازی به ویرگول نیست.

🔷️ در پایان دیالوگ‌ها یا نقطه میذاریم یا علامت تعجب. بدون علامت رهاشون نکن🌸
✅️ همه‌چیز

🔷️ قبل از ”ولی” نیازی به ویرگول نیست.
✅️ چشمام
✅️ به‌جای
✅️ نفس بکشم.

🔰 پیشرفتت توی این پارت کاملا واضح بود! بسی خوشحالم😁
🔰 حتما نکاتی گه گفتم رو توی پارت‌های بعدی رعایت کن.

موفق و پیروز🌱🐋
نوشتین به جای حالی بهتره بنویسم خلا
متوجه نشدم
 
عقب
بالا پایین