روزنامـه روزنامه مردادماه 1404| شماره 3

نوشته‌ها
نوشته‌ها
1,213
پسندها
پسندها
9,195
امتیازها
امتیازها
453
سکه
286
823709_25IMG-20250809-160031-954.jpg

درود به همگی 💙
به آخرین شماره از روزنامه‌ی اتفاقات مرداد ماه کافه خوش آمدید.

( می‌دونم دیگه الان شهریوره ولی اخبار مربوط به مرداد ماه هست -2-35-)
امیدوارم از خوندن تک‌تک خبرها لذت ببرید.

این شماره از روزنامه رو تقدیم می‌کنم به @سمانه
مرسی بابت مهربونی تموم نشدنیت و محبتی که به بچه‌های کافه ژورنال داری -53-؟"_} 💙


( در این میان متاسفانه یه حرکت از عرش به فرش داشتیم و روزنامه رو بدون طراحی ارائه می‌دیم. اما باز هم از ارزش کار بچه‌ها و کیفیت اخبار چیزی کم نمی‌کنه 7np5_laie_100 )
 
آخرین ویرایش:
این قسمت: عشق و حال با پول مریدان
همه جمع شده بودند و سکوتی ترسناک در کل شهر حکم‌فرما بود!
جلاد فریاد زد:
- بعد از انتظار‌های فراوان، به درخواست شما سرانجام وقت آن رسید که مدیر ژورنال را در مقابل همه‌ی شما مریدان، محاکمه کنیم.
مریدان جیغ کشیدند ولی جامه؟ نه، جامه ندریدند، زیرا هنوز زود بود و آفتاب هم دقیقا با خنده‌ای از ته دل، با قدرت به فرق سرشان می‌تابید، اگر بی جامه می‌شدند، پوستشان می‌سوخت و اذیت می‌شدند تا پایان اجرای حکم!
حکم خوانده شد و حاکم دستور اجرای آن را داد، همه چیز به لذت بخش ترین حالت ممکن در حال پیش رفتن بود که ناگهان کبوتری از بالابالاها، تصمیم گرفت خودش را سبک کند. مطابق با رنگ لباس پیر مریدان که سفید رنگ بود، تنظیمات سبک شدنش را روی رنگی تیره قرار داد و ناگهان سبک شد!
رئیس مریدان پس از برخورد سبکی‌های کبوتر با شانه‌اش، ناگهان از خواب پرید. زیر ل*ب زمزمه کرد:
- آه چه خواب شیرینی بود، منتظر تحقق آن خواهم ماند.
پیرمرد برخاست و آبی به سر و رویش زد و ناخودآگاه دستی به شانه‌اش کشید. خیالش که راحت شد، از خانه بیرون زد.
شب گذشته که پیرمرد به خانه رفته بود رو به روی خانه‌اش جز بیابان و چند خانه کوچک هیچ نبود، اما حال که صبح شده بود، به صورت ردیفی، هزاران موسسه مالی و وزارت های مجوز بده، افتتاح شده بودند و مقابل هر کدام از آنها هم هزاران مرید در صف منتظر بودند.
از وقتی که خزانه انجمن ایجاد شده بود و سکه‌های طلا درست گردیده بودند، مریدان نمی‌دانستند این سکه‌ها به چه دردشان می‌خورد و برای همین برای هر چیز بیهوده‌ای آنها را خرج می‌کردند. پیرمرد جلو رفت و با مریدانی که جلوی سازمان امور صنعتی جمع شده بودند، هم کلام شد:
- چه می‌کنید؟
مریدان یک صدا پاسخ دادند:
-پروانه‌ی کسب می‌خواهیم!
پیر مریدان دست راستش را بالا برد، آن را از آرنج کمی خم کرد و کف دستش را به پیشانی‌اش کوبید:
-ای بی خبران، به چه دردتان می‌خورد؟
-که کسب کنیم!
-همانا که بی‌خبرید، این مجوز مهر و امضای مدیرِ مدیران را ندارد و فاقد اعتبار است، همانا که مدیرانش می‌خواهند سکه‌های شما را جمع کرده و با آنها عشق و حال کنند.
مریدان در اینجا به دو قسمت تقسیم شدند، آنهایی که جامه دریدند و گریستند و یک نفر از آنها که از قبل جامه نداشت.
پیرمرد گفت:
- تو چرا از ابتدا جامه نداشتی؟
جمع مریدان گفتند:
-او دهقان فداکار است، بین مسیر یه قطار هم نجات داد و بعد به ما ملحق شد.
پیرمرد نگاهی به مجوز انداخت، واقعا زیبا طراحی شده بود، زیر ل*ب به طراحش احسنت گفت و حال که از نجات دادن مریدان خرسند گشته بود، داشت می‌رفت که در میان راه دید گرگی درصف نانوایی ایستاده و مقداری آرد سفارش می‌دهد، پیر به مریدان در صف گفت:
- گرگه‌ها! نمی‌خواین کاری کنین؟
مریدان گفتند:
-این سالهاست در کف شنگول و منگول است، به ما کاری ندارد.
پیرمرد حس کرد دیگر گنجایش دیدن عجایب بیشتری را ندارد، بیخیال شد و به منزل بازگشت تا حداقل به جای زیر گرمای تابستان بودن، زیر باد کولر قرار گیرد و اندکی مغزش خنک شود!
به خانه که رسید، برق‌ها رفته بود، به ساعتش نگاه کرد، دقیقا راس ساعت اعلام شده قطع شده بود. خدا را سپاس گفت بابت این همه دقت و ریزه کاری و به سمت باد بزنش رفت تا کمی خودش را باد بزند.

ژورنالیست: @مَمّد
 
آخرین ویرایش:
🗂 پرونده ویژه موسسات مالی کافه‌نویسندگان: چهارمین گزارش از سلسله اخبار اقتصاد فانتزی انجمن
خبرنگار ویژه‌ی ما در بخش دهکده‌ی طنز،

در ادامه بررسی‌هایش به سندی تازه برخورد کرد:
هنوز جو قرعه‌کشی پرشین پابرجا بود که موسسه‌ای جدید با نام طولانی: (موسسه وزین رغیب پرشین - با کمتر از نیم‌روز سابقه) مثل قارچ بعد از باران، در قلب انجمن سبز شد و دفتر مرکزی خود را دقیقاً سه متر آن‌طرف‌تر از پرشین تأسیس کرد.
این مؤسسه به‌طرز عجیبی در کمتر از چهار ساعت، یک وکیل با امضای دیجیتال و قراردادی رسمی جذب کرد. سرعت رشد سرمایه‌گذاری آن‌ها آن‌قدر بالا بود که @PerS!aN به‌محض دیدن این رقابت شدید، بیانیه‌ای صادر کرد: «پول‌هاتون رو تو موسسه‌های فیک نریزید. به‌زودی تاپیکشون با مجوز مراجع ذی‌صلاح پلمپ میشه، ما شکایت کردیم!»

💰بحران با پول‌پاشی رفع نمی‌شود!

در پاسخ، @MelicaMelica عضو تأیید شده است. (مدیر ارشد تالار نماوا و مؤسس رغیب پرشین) با انتشار مجوزی با مهر کمیسیون عالی کافه‌نویسندگان، نوشت: «طلا که پاکه، چه منتش به خاکه؛ یا هر دو تاپیک حذف میشن، یا هیچ‌کدوم؛ ما کوتاه نمیایم.»

این درگیری با ورود @والـــہوالـــہ عضو تأیید شده است. ، مدیر کل انجمن، ابعاد جدیدی به خود گرفت. او در یک خطابه‌ی غیررسمی به ملیکا نوشت: «ملیکا جان، تو نمی‌تونی با این بانک رقابت کنی، دوستم!»
ساعتی بعد، خبرنگار ما در گفت‌وگویی غیررسمی با @بی صدا (ملقب به عموگودرز، مدیر رسمی تیم تدوین) به اطلاعات جدیدی رسید. با احتیاط و درحالی‌که اطرافش را می‌پایید، گفت: «شنیدم ملیکا قصد داره به‌زودی سیستم وام‌دهی راه‌اندازی کنه... تازه به من گفته اگه حمایتش کنیم، به تدوینگرا وام بلاعوض هم میده!»
در ادامه، «موسسه رغیب پرشین» با انتشار اطلاعیه‌ای، وعده وام مخصوص دانشجویان و حتی قبولی تضمینی برای پشت‌کنکوری‌ها را مطرح کرد، وعده‌ای که واکنش‌های متفاوتی در پی داشت.
@هوشـــنگ ، مدیر بازنشسته‌ی انجمن، با لحنی کاملاً جدی در تاپیک پرسید: «من قصد سرمایه‌گذاری واقعی دارم... سرمایه رو کجا و چطور تقدیم کنم؟ دستی؟ کاغذی؟!»
کمی بعد، @Azaliya ( وکیل ۱۰ سکه‌ای موسسه رغیب پرشین) با لحنی اطمینان‌بخش نوشت:
«به ما اعتماد کنید؛ در صورت خیانت در امانت، رمان‌هاتون رایگان خونده میشه و حتی قلب هم دریافت می‌کنه...»
این در حالی بود که @Tiam.R مدام هشدار می‌داد که :«این‌ها کلاهبردارن، فقط پول مردم رو می‌خورن!»
اما هوشنگ در پاسخ به او، با چشمانی پر شده از قلب و لحنی که گویی طلسم شده است، گفت: «راستش... دلم می‌خواد گولشون رو بخورم. پیشنهاد وسوسه‌انگیزی دادن؛ قلب برای رمانم...!»

🧾بخش دوم پرونده / کشف اسناد محرمانه

🔔 هشدار امنیتی، اولین بیانیه موسسه«رغیب پرشین» منتشر شد:
گزارشگر ویژه‌ی ما، حوالی ساعت ۱۹:۴۸ موفق شد، تصویر اولین بیانیه رسمی موسسه (رغیب پرشین- با کمتر از نیم‌روز سابقه) را به دست آورد. در این بیانیه که با عبارت «سلام به سرمایه‌گذارهای گلم…» شروع میشد، نکاتی مشکوک به چشم می‌خورد که در ادامه به آن می‌پردازیم:
🔸ادعای نجات کاربران از «موجودی به نام پرشین»
🔸وعده پرداخت سود سه‌روزه (با واریز ۱۰+ سکه در مرحله اول)
🔸اهدای ۵ سکه رایگان به برخی کاربران، بدون دلیل مشخص.
🔸و از همه مهم‌تر: اعلام گردش مالی (دوهزارسکه) عددی که حتی پرشین تا این لحظه به آن نرسیده است!
سرانجام درمقابل این فضای سرمایه‌گذاری، عرضه‌ی مجوز و در میان ریسک‌های نجومی و غرق در نا‌اطمینانی‌های صنفی، یک منبع آگاه به خبرنگار ما گفت: «وقتی موسسه‌ای در کمتر از چهار ساعت وکیل و سرمایه‌گذار جذب می‌کنه و ۵ سکه هدیه میده، باید پی برد که یا پشتش به خزانه‌داری انجمن گرمه و یا بخت بهش رو آورده و یک برگ لاتاری برنده شده!»
و در حال حاضر هیچ‌یک از طرفین حاضر به پاسخگویی شفاف نشده‌اند.
در گزارش بعدی، جزئیات جلسه غیرعلنی پرشین با کمیسیون عالی و واکنش آزلیا (وکیل ۱۰ سکه‌ای موسسه رغیب پرشین) منتشر خواهد شد.

🔍ادامه دارد...

ژورنالیست‌: @malihe
 
عقب
بالا پایین