ابوریحان بیرونی در سوم ذیحجه سال ۳۶۲ قمری در اطراف کاث در خوارزم متولد شد. بیرونی در اشعارش اذعان میکند که از خانواده خود اطلاعی ندارد. مورخان از این سخن او چنین استنباط کردهاند که ابوریحان بیرونی از خانوادهای اشرافی نبوده است. او ۲۵ سال ابتدای زندگی خود را در شهر کاث گذراند و در آنجا به آموختن علوم فقه و الهیات، ریاضیات و نجوم مشغول شد. ابوریحان در این مدت از محضر دانشمندی چون بونصر عراقی بهرهمند شد. در دوران جوانی با ابنسینا که در آن زمان نوجوان بود، مکاتبه داشته است. برخی از این مکاتبات که مربوط به فلسفه بوده، هنوز باقی مانده است. بیرونی طرفدار سلسله آلفریغ در خوارزم بود و با آنان نسبت دور خانوادگی داشت.
با سقوط سلسله آل فریغون، زادگاهش را به مقصد بخارا ترک کرد و به نزد امرای آل سامان رفت. گفته شده ابوریحان بیرونی در رفتن به بخارا بهقدری عجله کرد که نتوانست تحقیقاتش را با خود همراه ببرد. ابوریحان در بخارا به دیدار امیر منصور سامانی رفت و امیر از او حمایت کرد.
ابوریحان زمانی که از حمایت آل سامان برخوردار شد، بهراحتی سفرهای خود را در پیش گرفت. او به گرگان رفت و با امیر قابوس بن وشمگیر دیدار کرد و مدتی را در دربارش ماند. ابوریحان بیرونی اولین کتاب خود یعنی کتاب «آثارالباقیه عنالقرون الخالیه» را در گرگان نوشت و آن را به امیر قابوس بن وشمگیر تقدیم کرد. پس از آن به ری رفت، در این زمان به فقر دچار شده بود؛ اما امرای آل بویه به او توجهی نکردند. مدتی در ری ماند و توانست دوستانی در این شهر پیدا کند و از طریق آنها اوضاع مالی خود را بهبود دهد. او با دو ریاضیدان به نام کوشیار گیلانی و ابومحمود خجندی آشنا شد که منجم نیز بودند. خجندی دستگاهی برای رصد ستارگان ساخته بود و بیرونی رسالهای در توضیح این دستگاه نوشت.