نویسنده عزیز، از اینکه انجمن کافه نویسندگان را برای ارتقای قلم خود و انتشار آثار ارزشمندتان انتخاب کردید، نهایت تشکر را داریم.
لطفا پس از هر پارت گذاری در گپ نظارت اعلام کنید. تعداد مجاز پارت در روز 3 پارت می باشد. در غیر این صورت جریمه خواهید شد. پس از هر ده پارت، رمان شما باید طبق گفته های ناظر ویرایش گردد وگرنه رمان قفل می شود.
پس از ویرایش هر پستی که ناظر در این تاپیک ارسال کرده است، آن را نقل قول زده و اعلام کنید که ویرایش انجام شده است.
از دادن اسپم و چت بی مربوط جدا خودداری کنید
نویسنده: @Zeynabgol
ناظر: @Noghre
لینک اثر...
خلاصه:
آگرین، شکارچی جادوگری که با پنجاه روح در سرش زندگی میکند، در هیاهوی دنیایی پر از جنگ و آشوب به دنبال طعمههایش میگردد؛ اما سرنوشت او را به سمت حوادث بزرگتر و تاریکتری میکشاند.
نویسنده عزیز، از اینکه انجمن کافه نویسندگان را برای ارتقای قلم خود و انتشار آثار ارزشمندتان انتخاب کردید، نهایت تشکر را داریم.
لطفا پس از هر پارت گذاری در گپ نظارت اعلام کنید. تعداد مجاز پارت در روز 3 پارت می باشد. در غیر این صورت جریمه خواهید شد. پس از هر ده پارت، رمان شما باید طبق گفته های ناظر ویرایش گردد وگرنه رمان قفل می شود.
پس از ویرایش هر پستی که ناظر در این تاپیک ارسال کرده است، آن را نقل قول زده و اعلام کنید که ویرایش انجام شده است.
از دادن اسپم و چت بی مربوط جدا خودداری کنید
عنوان : عروسک شیشهای
ژانر : ژانر: تراژدی/ روانشناختی/ معمایی
ناظر: @Noghre
نویسنده : فریبا احتشام
خلاصه : تارا دختری که زندانی یک آسایشگاه متروک شده؛ روزها و سالهایی زیادی را در آن محیط وهمآلود، سپری میکند. او به هر ریسمانی برای فرار از آنجا چنگ میزند، ریسمانی که گاهی مرگ و گاهی زندگی دوباره است.
نویسنده عزیز، از اینکه انجمن کافه نویسندگان را برای ارتقای قلم خود و انتشار آثار ارزشمندتان انتخاب کردید، نهایت تشکر را داریم.
لطفا پس از هر پارت گذاری در گپ نظارت اعلام کنید. تعداد مجاز پارت در روز ۵ پارت می باشد. در غیر این صورت جریمه خواهید شد. پس از هر ده پارت، رمان شما باید طبق گفته های ناظر ویرایش گردد وگرنه رمان قفل می شود.
پس از ویرایش هر پستی که ناظر در این تاپیک ارسال کرده است، آن را نقل قول زده و اعلام کنید که ویرایش انجام شده است.
از دادن اسپم و چت بی مربوط جدا خودداری کنید
نام اثر: پادزهر مهلک
نویسنده: دال.سین
ژانر: روانشناختی، عاشقانه
ناظر: @Noghre
خلاصه: او روزی دخترکی بود با چشمهایی بیگناه. او روزی مردی بود که قول داد همیشه بماند. قولی که از او بُتی برای پرستش دخترک ساخت؛ اما آنگاه که گذشتهی خونین پرسهزنان بازمیگردد، قولها شکسته میشوند. هیولایی از دل معصومیت زاده میشود و کسی قربانی میشود که روزی، قبلهگاه همان هیولا بود.
مقدمه: روی خرده شیشهها راه رفت. خرده شیشههای قولی که زمانی به او هویت بخشیده بود و حالا داشت زخمیاش میکرد. یادگاری بیرحمانه از سوی معشوقهی بیوفایش. انتهای راه، برگشت و به ردِ خون روی زمین نگاه کرد. خونی که...