من قبلا مرده بودم
به عزت و شرف لا اله الا الله
در پیچ و واپیچ حرف های هزار تویی که
بوی حلوا و الرحمن میداد، بوی بار سفر بستن و رفتن..
اما بی من!
من قبلا مرده بودم
به عزت و شرف لا اله الا الله
درون تابوتی به اندازه ی چمدانی کوچک، کنار در نیمه بازی که برای آمدن نبود!
من قبلا مرده بودم
به عزت و شرف لا اله الا الله
جایی میان چروک های پیراهنی که
بوی نا آشنای تلخ و دلچسبش به جای عطر شیرین و آشنای همیشگی جان میگرفت!
من قبلا مرده بودم
به عزت و شرف لا اله الا الله
لابلای شب موهای کسی که به جای من، دست غریبه ای میان دریای مواجش پیچ و تاب میخورد برای اولین بار!
من قبلا مرده بودم
به عزت و شرف لا اله الا الله
موقع گره خوردنِ هرمِ دلخواهِ دستی که سهم من بود و گمان میکردم هست و خواهد بود در گرمای دست های لعنتیِ هر کسی غیر از من!
من قبلا مرده بودم
به عزت و شرف لا اله الا الله
در برزخِ جهنمی شدن بهشت آغوشی که
پناه تازه واردی شده بود که هیچ شبیهِ من نبود!
من قبلا مرده بودم
به عزت و شرف لا اله الا الله
میان تکه پاره های عکس های دوتایی قدیمی و خرده ریز های بی ارزش
دلی بی صاحب و
بغض های بدونِ گریه
و خنده های گریه دار و شب های بیداری و روزهای بی تابی!
من قبلا مرده بودم
به عزت و شرف لا اله الا الله
به وقت پیام های نرسیده ی سرگردان در سیم های مخابرات و تماس های مانده پشت بوق اشغالِ همیشگی و قرارهای بی قرار و
یک عمر انتظارِ بی پایان!
من قبلا مرده بودم،
در غربت نگاهی که روزگاری آشناترینم بود..
به عزت و شرف لا اله الا الله!
طاهره اباذری هریس