دل نوشت | انجمن کافه نویسندگان

از یه جایی به بعد
با خیلی از آدما کم حرف میشی،
چون احساس می‌کنی، اونجور که باید
نمی‌فهمنت، و این خیلی دردناکه!
دردِ فهمیده نشدن
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
چرا باید دوست پیدا کنیم وقتی قراره از دستشون بدیم؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
متاسفم برای همه ی چیزهایی که خراب کردم تا خودم را دوباره بسازم.
متاسفم برای همه ی کسانیکه ترکشان کردم تا خودم را پیداکنم.
متاسفم برای همه ی دلهایی که شکستم تا دل خودم را دریابم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دوست داشتن را هنوز پیدا نکرده‌ام. زیاد شنیده‌ام اما از آن‌هایی بودند که قاچاقی از مرز رد کرده بودند، حسابی دست به دست شده بود و طعمِ اصلش را نمی‌داد. نمی‌دانم در زندگی داریم چه بلایی سر خودمان می‌آوریم. اینکه آدم‌ها کنارِ هم باشند، به قصدِ دوست داشتن؛ مگر قرار نبود همه چیز را حل کند؟ آنجا که صدایمان را می‌بریم روی سرمان، چشممان را می‌بندیم، دهانمان را باز می‌کنیم، حواسمان را کجا انداخته‌ایم؟ فکر کنیم به این که این آدم همانی‌ست که بسیارها دوستش دارم و این کار واقعا همان کاری‌ است که با دوست داشتنم می‌کنم؟! یک عمر تنها بودم و حالا رسیده‌ام به آنی که باید، که این‌ها را بگویم؟ آدم می‌ترسد از دوستت دارم‌ها. از مراقبت هستم‌ها. اینجا همه چیز را از مرز رد کرده‌اند...



#مریم_قهرمانلو
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Sreanoosh
اگر فقط یک‌ نفربا بودنِ تو ساده‌تر نفس کِشید،تو موفق شده‌ای!

-گابريل گارسیا مارکز
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Sreanoosh
به من فراموشی هدیه کن... سپس سفر کن اگر می خواهی!

#نزار_قبانی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
هی ... دلبستگی، دلبستگی به زندگانی! زندگانی چه بود؟ ای داد ... آدمیزاد، آدمیزادِ شیرِ خام خورده! کاش خود می‌دانست که چیست، که کیست! من که ندانستم، ندانستم ... فقط این را دانستم و می‌دانم که آدمیزاد، فقط با آب و نان و هوا نیست، که زنده است! این را دانستم و می‌دانم که: آدم به آدم است ، که زنده است. آدم ، به عشقِ آدم زنده است.

كليدر

#محموددولت‌آبادی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان


خیلی اوقات دیگران به من می گویند که عوض شده ام.
اما در حقیقت، زندگی کردن به شیوه ی دیگران را کنار گذاشته ام و اونطوری که آنها توقع دارند رفتار نمی کنم..
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آدما گاهی دلشون میگیره بی دلیل حال و هوای دلشون ابری میشه،
بی بهونه و هیچوقتم کسی نیست که بهشون کمک کنه،
درست مثل آسمونی که تو چله ی تابستون بغض کرده‌و هر آن ممکنه اشکش سرازیر بشه..
مردم همیشه متعجب مدام از خودشون میپرسن:‌ الان چه وقتِ باریدن بارونه؟!
ما آدما از ازل تا ابد همین بودیم، همیشه دنبال دلیل بودیم، کاش یاد بگیریم آرامش بدیم بدون پرسیدن، لذت ببریم بدون دونستن،
کاش یاد بگیریم سکوت رو، یاد بگیریم که نپرسیم چرا،
وقتی حتی خودشونم دلیلش رو نمیدونن..

#سارینا_سلوکی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
‏غرض رفتن است نه رسیدن. زندگی کلاف سردرگمی است، به هیچ جا راه نمی‌برد، اما نباید ایستاد، با این که می‌دانیم نخواهیم رسید، نباید ایستاد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین