شعر شـــآه بیـــت

سبز می‌پوشی، کویر لوت جنگل می‌شود

عاقبت جغرافیا را هم تو عاشق می‌کنی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
سبکِ نقاشیِ چشمانِ سیاهت سخت است

چند سالی ست دلِ فرشچیان می گیرد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
چشم درویش بکن موقع صحبت با من

من دلم خواسته شاید به شما زل بزنم :|
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آهِ من دیشب به تنگ آمد دوید از سینه‌ام
داشت می‌آمد بسوزاند تو را نگذاشتم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
عشق حراج می کنی ، قلب اجاره می دهی

نرخ خریدنت مرا خانه به دوش می کند
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نترسم که با دیگران خو کنی
تو با من چه کردی که با او کنی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
همه ی حرف دلم با تو همین است که دوست

چــه کنــم؟ حـرف دلــــم را بزنــم یا نزنــم؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تو آن شعری که من جایی نمی‌خوانم، که می‌ترسم
به جانت چشم زخم آید چو می‌گویند تحسینم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
از من گذشت و من هم از او بگذرم ولی

با چون منی به غیر محبت روا نبود
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
چو بید بر سر ایمان خویش می‌لرزم
که دل بدست کمان ابرویست کافر کیش
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
عقب
بالا پایین