اختصاصی ~ایده یاب رمان~

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
ژانر طنز (۳)

خب میریم برای ادامه راه حل نوشتن طنز خوب?

۴- نقش‌های سنتی و همیشگی رو عوض کنید

خب همه‌ی ما از غافلگیر شدن خوشمون میاد و گاهی برامون خنده دار هم هست پس یه لطفی در حق خودت به عنوان نویسنده و خواننده بکن
خاص باش تا اسمت رو همه بشناسن!
نویسنده می‌تونه باید عوض کردن چیزهای تکراری رمان رو جذاب کنه. یعنی چی؟!
یعنی اینکه مثلاً شغل شخصیت که بر اساس عرف جامعه است رو عوض کن. اگه توی رمان یه باند خلافکار وجود داره که توش پر پسرهای مغروره عوضش کن، رییس گروه خلافکار ها رو دختر بزار! یا راننده تاکسی خانمی که بعد فوت شوهرش باید درامد زایی کنه، یا جای اینکه رییس یه تالار ازدواج رو خانم قرار بده

۵- از آدم‌های ناشی استفاده کن

الان می‌پرسی یعنی چی؟!
خب بزار بهت بگم که می‌تونی برای تنوع تو ایده رمان مثلاً جای آشپز ریاست جمهوری رو با رییس جمهور جابه‌جا کنی. چرا چون آشپز داستان وقتی سیبلشو می‌زنه شبیه رییس جمهور میشه!
یا مربی فوتبالی که مجبور میشه سرمربی گری تیم والیبال رو تو مسابقات المپیک بکنه.
و خیلی از جا‌به جا شدن آدم ها که رمانت رو خاص می‌کنه.

۶- با زمان و مکان بازی کنید

بزارید اینو با مثال براتون راحت تر بکنم، فرض کن
ناصر الدین شاه از زمان گذشته به اسپانیا بره?
مردی که توی تاریخ بسیار با خانم‌ها خوب بوده?
و حالا با اون لباس های قدیمی و سیبیل توی استادیوم سانتیگو برنابئو مادرید ظاهر بشه!
خب لباس‌هاشو بزاریم کنار اون حتی اسپانیایی هم بلد نیست، و بسیار دوست داره حرم سرا شعبه‌‌ی دو رو تو مادرید بزنه?
پس خود به خود اتفاقات های خاص براش می‌افته که میتونه خواننده رو بخندونه?
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ژانر فانتزی:

اسمش روشه، فانتزی!
نمی‌‌دونم از کی و کجا تو ذهن نویسنده‌ها شکل گرفت اما باعث شد نویسنده‌های معروفی مثل:
جی.کی رولینگ، جی آر آر تالکین پدیدار بشند.
تو ژانر فانتزی باز محدودیتی نیست، شما به عنوان نویسنده می‌تونید تفکرات و آرزوهای خودتون رو روی برگه بیارید. دنیاهای عجیب و غریب بسازید. کارکترهای خارق العاده یا حتی معمولی که توی دنیای عجیب گیر می‌کند.
خیلی از رمان‌ها رو‌ می‌تونید الگو خودتون قرار بدید.
چیزی که من به شخصه نمی‌پسندم زیاد شدن رمان‌های خون آشامی هست. زیادی برام تکراری هست.
حالا بیاید یه ایده خام بهتون بدم؛ فرض کنید:
پسری که سگ‌های توی خیابون رو آزار میده و به همین خاطر فرشته‌ی حیوانات اون رو جادو می‌کنه!
حالا پسر بچه داستان ما توی بدن یک سگ ژرمن شپرد گیر کرده و باید خودش رو نجات بده!

اشتراک یادتون نره?
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کلیشه‌ای ننوسیم (۱)

سلامی دوباره❤️

از اسم موضوع امروز منظورم رو کاملاً می‌فهمید.
امروزه خیلی از نوجوان‌ها علاقه به نوشتن دارند و چون اکثرا به دنبال راحت نوشتن هستند و دوست دارند با مسائل خلاف قوانین ارشاد بنویسند به اینستاگرام روی میارند.
چند وقته دارم دنبال نویسنده‌های با استعداد توی فضای خارج از انجمن می‌گردم و خب متاسفانه فعلاً هیچ کس رو پیدا نکردم!
اما ایراد واقعاً چیه؟
بزرگترین مشکل یه نویسنده کلیشه‌ای نوشتنشه!
از نظر من اگه جذاب ترین رمان دنیا هم بنویسی و توش از کلیشه‌ها استفاده کنی، خودت رو باختی.
من به عنوان کسی که از چهارده سالگی می‌نویسه و شاهد پیشرفت های خودش بوده می‌خوام این بحث رو خیلی رک و صادقانه باز کنم.
بذارید از رمان نابود کرد، نابود شد ( جلد اول) شروع کنم.
سال ۹۴ من این رمان رو نوشتم، برای دوره‌ی خودش تو نظر سنجی محبوب ترین رمان دوم شد، اما نسخه اولیه‌اش واقعاً کلیشه‌ای بود!
یعنی الان که دارم بازنویسی می‌کنم خودم به خودم می‌خندم که چرا حدیث!؟
مثلا تو نسخه‌ی اول همه‌ی کارکترها دانشجو حقوق بودند و توی دانشگاه تحصیل می‌کردند.
و متاسفانه یه عالمه توش کل کل نوشته بودم?
منی که خودم الان راحت توی نقد‌هام با این کل کل ها مخالفم!
توی نسخه‌ی اولیه نفس تو دانشگاه کتک کاری می‌کنه?
چرا اینجوری نوشتم؟ خودم جوابش رو بهتون میدم چون من از محیط دانشگاه خبر نداشتم!
پس لطفاً قبل از نوشتن رمان یکم تحقیق کنید.
اگر قراره رمان تو محیط دانشگاه باشه، چارچوب ‌ها رو رعایت کنید.
اگر قرار توی بیمارستان باشند چند تا اصطلاح پزشکی یاد بگیرید.
اگر قراره پلیس باشند، رو عقل و منطق یه پلیس باشند نه تو سن ۱۸ سالگی طرف سرهنگ باشه!
از قنداق هم اگه اسلحه دستش بگیره باز تو ۱۸ سالگی سرهنگ نمی‌تونه باشه?
پس از کلیشه به دور باشید
تو ادامه بیشتر براتون توضیح میدم

اشتراک یادتون نره❤️
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کلیشه‌ای ننوسیم (۲)
چهره پردازی کارکترها

یه چیز دیگه‌ای که خیلی تکراری شده، خوشگلی بیش از حده!
من به عنوان یه نویسنده خودم دچار این سندروم بودم؛ من بهش میگم سندروم خوشگل پسند?
وقتی شروع به نوشتن یه رمان میکنی دوست داری همه چیز پرفکت و فوق العاده باشه و من حق میدم!
چون آدم حس می‌کنه مثلاً امیر داستان اگه چشم‌هاش آبی نباشه یعنی نمی‌تونه مرد منحصر به فرد داستان باشه.
همه‌ی ما به دنبال زیبایی هستیم و در این شکی نیست اما باید یه جایی این بازی کثیف رو تموم کنیم??
پس قدم به قدم این مشکل رو حل کنید؛ البته بهتون ارفاق می‌کنم و می‌ذارم اول با شخصیت‌های فرعی شروع کنید❤️
۱- از کارکترهای چاق شروع کنید؛ توی ایران، توی خیابون خیلی‌ها هستند که اضافه وزن دارند پس چه ایرادی داره توی رمان استفاده بشند؟
۲- چرا همیشه شخصیت‌های منفی یا خنثی رمان‌ها کجل هستند؟ مگه همه‌ی دنیا مو دارند؟
سخته می‌دونم ولی حداقل از پدر کارکتر اصلی شروع کنید!

۳- خال و زخم یه چیز طبیعی هست، اما خب من ندیدم زیاد توی چهره‌ی شخصیت‌ها استفاده بشه.

۴- موهای کوتاه پسرونه برای دختر رمان؛ چه ایرادی داره غزل قصه‌ی ما موهاش تا کمرش نباشه و موهای کوتاه داشته باشه؟ مگه دخترهای مو کوتاه عاشق نمیشند؟

من نمیگم یه مشت زشت رو بریزید تو رمانتون!
من میگم یک جوری کارکتر ها رو توصیف نکنید که انگار خواننده با مدل‌های چشم بور اروپایی طرف هست!
تابو ها رو بشکنید?
 
آخرین ویرایش:
کلیشه‌ای ننویسم(۴)
وجدان لعنتی...!


سلام من باز برگشتم با نجات کافه نویسندگان?
امروز می‌خوام راجع به چرت‌ترین و رو اعصاب‌ترین بخش رمان‌های نویسنده تازه‌کار با شما صحبت کنم.
( ببخشید خیلی رک قراره حرف بزنم)
چند وقتی هست که متوجه این قضیه وجی توی رمان‌های انجمن شدم.
خواهر من، برادر من! این بازی کثیف رو تمومش کن!
اول از همه وجدان یه چیز کاملاً جدیه و چیزی نیست که هی به مسخره‌ گرفته بشه!
وقتی من خواننده یک رمانی رو می‌خونم دنبال یه چیز متفاوت و به دور از کلیشه می‌گردم.
هیچ انسانی انقدر با وجدانش حرف نمی‌زنه!
اگر وجدان می‌تونست حرف بزنه به هیلتر می‌گفت که آلمانی‌ها رو نکشه!
اگر وجدان می‌تونست حرف بزنه، قتل و جرم و کلاه‌برداری اتفاق نمی‌افتاد.
پس لطفاً این بحث وجدان ( وجی) توی رمان نیاورید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

دیـوادیـوا عضو تأیید شده است.

مدیر ارشد دپارتمان کتاب + مدیر تالار کپیست
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر رسـمی تالار
منتقد ادبی
مـدرس
مترجم
مشاور
کپیـست
داور آکادمی
نوشته‌ها
نوشته‌ها
3,448
پسندها
پسندها
8,550
امتیازها
امتیازها
503
سکه
2,257
ژانر وحشت:

خب من قبلاً راجع به ژانر ترسناک صحبت کرده بودم، اما بنا بر درخواست یکی از نویسنده‌های عزیزمون...
یک سری نکات دیگه می‌خوام بگم.

  • لحن داستان برای ایجاد یک اتمسفر تاریک، بی‌احساس و پر از ترس و وحشت باید باشه. مثل این می‌‌‌مونه که نویسنده با تشریح نکردن یک موقعیت خاص، خواننده را حرص میده تا در ناشناخته بودن یک موقعیت یا شخص، احساس ترس و دلهره ایجاد بکنه.
  • حوادث ناگهانی باید صورت بگیره. البته به تعداد کم، چون باید غیرقابل پیش‌بینی باشند و پشت سرهم یکم سیر رمان رو تند می‌کنه.
  • داستان‌ها معمولاً با خشونت بالا باید روایت بشند .
  • کارکتر‌ها در موقعیت‌های مختلف داستان، نیمه‌ی تاریک خود را باید نشان بدهند تا باعث انزجار مخاطب بشه.
  • معمولاً بهترین فرم داستان‌گویی، سوم شخص است و راوی خود نویسنده می‌تونه باشه.

اشتراک یادتون نره✅❤️
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: malihe
فانتزی حماسی

1. یک شاهزاده متوجه می شود که توانایی برقراری ارتباط با اژدهایان باستانی را دارد، اما استفاده از این قدرت لعنتی تاریک را بر پادشاهی او وارد می کند.

2. در دنیایی که جادو با سنگ های قیمتی گره خورده است، یک معدنچی جواهری را کشف می کند که به او قدرت غیرقابل تصوری می بخشد اما دشمنان خطرناکی را نیز جذب می کند.

3. یک جنگجو از یک پادشاهی سقوط کرده به دنبال انتقام از جادوگری است که به مردمش خیانت کرده است و پیشگویی فراموش شده ای را کشف می کند که ممکن است سرنوشت او را تغییر دهد.

4. یک جادوگر جوان باید بر قدرت های پر هرج و مرج خود مسلط شود تا جنگ بین جناح های جادویی رقیب را متوقف کند، اما بزرگترین دشمن او ممکن است ترس های خودش باشد.

5. آخرین نفر از نژاد الف ها برای یافتن درختی افسانه ای که می تواند مردم آن ها را احیا کند، تلاش می کند و با آزمایش هایی روبرو می شود که عزم و اراده او را آزمایش می کند.

6. در سرزمینی که سایه ها می توانند زنده شوند، یک دزد به طور تصادفی سایه یک قهرمان افسانه ای را می دزدد و باید از آن برای مبارزه با تاریکی در حال افزایش استفاده کند.

7. یک مصنوع جادویی به صاحبان خود قدرت بسیار زیادی می بخشد، اما به قیمت تبدیل آنها به سنگ. یک قهرمان اکراه باید تصمیم بگیرد که آیا از آن برای نجات دنیای خود استفاده کند یا خیر.

8. ناخدای کشتی نقشه ای باستانی را کشف می کند که به جزیره ای شناور در آسمان منتهی می شود، شایعه شده است که مکان استراحت یک خدای گمشده است.
 
ایده مهیج

1. زنی در اتاق هتل از خواب بیدار می شود و به یاد نمی آورد که چگونه به آنجا رسیده است و یک چاقوی خون آلود در دستش می یابد.

2. مردی از طرف آینده‌اش یک تماس تلفنی دریافت می‌کند و به او هشدار می‌دهد که در 24 ساعت آینده کسی قرار است او را بکشد.

3. یک کارآگاه متوجه می‌شود که تمام قربانیان یک رشته قتل‌های اخیر دارای یک نشانه غیرعادی مشابه هستند.

4. گروهی از دوستان یک مجله قدیمی و مرموز پیدا می کنند که هر یک از مرگ های آنها را به طور دقیق پیش بینی می کند.

5. یک روزنامه نگار به طور تصادفی به یک انجمن مخفی برخورد می کند که قرن هاست وقایع جهان را کنترل می کند.

6. یک جراح مشهور متوجه می شود که یکی از بیمارانش یک قاتل سریالی بدنام است.
 
ایده برای نوشتن |فانتزی تاریک|

1. در پادشاهی که خورشید هرگز طلوع نمی کند، یک شاهزاده نفرین شده باید در شب ابدی حرکت کند تا نفرین خانواده اش را بشکند. اما سایه ها رازهایی در خود دارند که روح او را تهدید می کند.

2. یک مرد مرده ارتشی از مردگان را برای بازپس گیری تاج و تخت دزدیده شده اش برمی انگیزد، اما متوجه می شود که ارواح او برنامه های شوم خود را دارند. آیا او تاریکی را کنترل خواهد کرد یا او را کنترل خواهد کرد؟

3. یک روستا هر دهه یک کودک را قربانی می کند تا ارواح جنگل را آرام کند و از برداشت پرباری اطمینان حاصل کند. هنگامی که خواهر قهرمان داستان انتخاب می شود، آنها به جنگل های خالی از سکنه می روند تا حقیقت پشت این پیمان باستانی را کشف کنند.

4. طاعون شهری قرون وسطایی را فرا می گیرد و قربانیان خود را به موجودات هیولایی تبدیل می کند که هوس گوشت انسان را دارند. در میان هرج و مرج، یک درمانگر تنها متوجه می شود که درمان در یک آیین باستانی و ممنوعه نهفته است.
 
ایده های ماجراجویانه برای نوشتن

6. در یک سفر جاده ای بین کانتری، سواری را سوار می کنید که ادعا می کند از بعد دیگری است. آنها به کمک شما برای جلوگیری از یک فاجعه در دنیای خود نیاز دارند، اما زمان در حال اتمام است.

7. شما یک فانوس دریایی مخروبه بر روی صخره ای مشرف به دریای خائن را به ارث می برید. همانطور که آن را بازسازی می کنید، یک تونل مخفی را کشف می کنید که به یک یارو دزدان دریایی مخفی پر از تله ها و گنجینه های باستانی منتهی می شود.

8. در حین غواصی در دریای کارائیب، یک کشتی غرق شده را می یابید که یک دفتر خاطرات به شهر گمشده طلا اشاره می کند. شما باید در آب های خائن حرکت کنید و از شکارچیان بی رحمانه گنج پیشی بگیرید تا اسرار شهر را کشف کنید.

9. طوفان برف شما را در دهکده ای دورافتاده با رازی تاریک به دام می اندازد - ساکنان آن هرگز پیر نمی شوند. همانطور که راز را کشف می کنید، متوجه می شوید که رفتن ممکن است خطرناک تر از ماندن باشد.

10. در طی یک سافاری در آفریقا، گروه شما با یک دره پنهان روبرو می شود که حیوانات ماقبل تاریخ هنوز در آن پرسه می زنند. حالا باید قبل از تبدیل شدن به طعمه راهی برای فرار پیدا کنید.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا پایین