ای رفته از جان...| انجمن کافه نویسندگان

خودمون بال و پرشون میدیم بعد میرن با بقیه میپرن : )
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
جدی عشق خیلی ترسناکه ،
فکر کن یکی هست که هرکاریم باهات بکنه
بازم دوسش داری...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
هیچوقت نمیفهمی چقدر قوی ای..
تا وقتی که به خودت بیای و ببینی قوی بودن تنها راهیه که برات مونده!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
هستی اما کم رنگ

حرف میزنی اما تلخ



محبت میکنی اما سرد

چه اجباریست دوست داشتن من...؟؟!



? فریبا وفی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

فقط همین دلیل که
من مَحرَم اسرارش بودم
کافی بود
تا هرگز نتوانم
معشوقه اش باشم ..



| رومن پولانسکی |
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
به خاطر خودت می‌گویم دوستم داشته باش

که در سالن انتظار بلیط سینما را صدبار نخوانی که سرت را گرم کرده باشی.

که در اتوبوس راحت بخوابی و نترسی ایستگاه را جا بمانی.

که اس ام اس ساده "رسیدم، بخواب"، دلت را خوش کند.

که در مهمانی کسی ناگهان پشت گردنت را ببوسد.

که بتوانی راحت شعر سیدعلی صالحی را کنار دفترت بنویسی.

که ترست بریزد و تو هم شعر بنویسی.

که ترست بریزد و در کوچه برقصی.

که عصر جمعه دستت برود به من زنگ بزنی.

به خاطر خودت می‌گویم

دوستم داشته باش

که ادبیات بی استفاده نماند...



| پوریا عالمی |
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
پنجره ام شاید.
و تو همان درختِ خرمالویِ ایستاده در مقابلم.
از من تا به تو رسیدن چند قدم راه نرفته است و جدایی ما به اندازه یِ صدایِ یک تبر.
سال ها بعد با دیدن تمامِ پنجره هایِ قدیمی شهر من را به خاطر بیاور.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
L

Lidiya

مهمان
اگه دوستت داشته باشه، دنبالت میاد و هردوشون همین فکر رو میکنن...
 
آخرین ویرایش:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین