«من عزیز دلم، از تو جدا بشوم؟ من که اینجا پشت میزم در آرزوی روی تو مُشرف به مرگ هستم؟ امروز موقعی که بیرون، توی راهروی تاریک، دستم را میشستم چنان در فکر تو دست و پا میزدم که برای آرام کردن خودم نزدیک بود در اثر تاریکی هوا به بیرون پنجره قدم بگذارم. این است حال و روز من...»
"فرانتس کافکا"