شعر [ عاشقانه های نظم گونه ]

شاعر:فریدون مشیری



عشق بی سامان
چنین با مهربانی خواندنت چیست ؟
بدین نامهربانی راندنت چیست ؟
بپرس از این دل دیوانه من
که ای بیچاره ماندنت چیست ؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بحر عشق
بحری است عاشقی که هیچش کناره نیست آن جا جز آن که جان بسپارند چاره نیست

آن دم که دل به عشق دهی خوش دمی بود در کار خیر حاجت هیچ استـــــخاره نیست
24.gif
حافظ
24.gif
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
گفتی که چو خورشید زنم سوی تو پر چون ماه شبی می کشم از پنجره سر


انـدوه خــورشید شــــدی تنگ غــــروب افسوس کــــه مهتاب شدی وقت سحر
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
جان پَر و بال مي زنددر طربِ هوايِ تو...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ظاهـــرا ً معنــی ِ
برگرد
نمی دانـــی چیســت !؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان


پـلکی بـزن ،
بلـرزان
ایـن
جـانِ مبتـلا
را ..

| مریم قهرمانلو |
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
الهی باشی و بسیار باشی
به شرط آن که با ما یار باشی

درویش دهکی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
‏دردم این است که من بی تو دگر
از جهان دورم
و بی خویشتنم ..


#مهدیاخوانثالث
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مرا بیدار در شب های تاریک، رها کردی و خفتی
یاد میدار!

#مولانا
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
من كہ هرشب با خيالت گرمِ صحبت مى شوم
هر كجا هستى بخواب آرامِ جانم شب بخير ..


#مهدى_خداپرست
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین