انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

تو، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت.
من همه، محو تماشای نگاهت.



فریدون_مشیری
 
آخرین ویرایش:
انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

جرمی ندارم بیش از این

کز دل هوا دارم تو را ...!


حضرت_مولانا

 
آخرین ویرایش:
انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

چنانت دوست می‌دارم که گر روزی فراق افتد
تو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نتوانم


سعدی
 
آخرین ویرایش:
انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

┘جای دارو، دکترم تنها سفر تجویز کرد
گفت گاهی دل بریدن رو به راهت می‌کند└
مریم عمرانی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

┘در عزاداری او رسم چهل رو کم است
یاد چشم‌اش همه‌ی عمر سیه‌پوشم کرد└
کاظم بهمنی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

آنکه بی یار کند، یار شود باز تویی
آنکه دل داده شود، دل ببرد باز تویی

آنکه عشقش به نفس باده دهد باز تویی
آنکه بی باده کند جان مرا مس*ت تویی



حضرت_مولانا
 
آخرین ویرایش:
انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

این صبر که من می کنم

افشردن جان است


هوشنگ_ابتهاج
 
آخرین ویرایش:
انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

در دلم چیزی هست ،
مثل یک بیشه نور ...
مثل خواب دم صبح ...


سهراب_سپهری


 
آخرین ویرایش:
انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

فرصتِ عشق، مهم نیست اگر کم باشد
لیک حَوّای کسی باش که " آدَم" باشد



جلال_پرآذران
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

┘خودم چشمت زدم از بس که بی‌پروا تو را
خواندم
لبت مضمون شعرم بود و اسپَندی نچرخاندم└
...
┘از آن گیسو که در دست رقیبان، رایگان می‌گشت
اگر یک تار مو هم می‌فروشی من خریدارم└
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین