شعر اشعار چشم های کهکشانی

کهکشان چشم هایت





چشم هایت مثل دریای جنوب ،

آبی و لبریز مرجان بود و بس

آنچه با هر گردشش از من گرفت ،

شک ندارم قیمتش جان بود و بس





اینکه میگویند زیبا مثل ماه ،

گوشه چشمان زیبای تو نیست

چونکه ماه از دیدن رخسارتو ،

بینوا نالان و گریان بود و بس





باتو یک منظومه کامل میشود ،

تو خودِ خورشید ، نه ، روشنتری

کهکشان هم بی تو کم می اورد ،

چشم تو مجموع کیهان بود و بس





هشتم اردیبهشت از غنچه ای ،

آمدی تا گل شود شرمنده ات

گل فقط یک پلک از مژگان توست ،

حسرتش آن پیچ مژگان بود و بس





این همه ابیات پی در پی که گفت ؟

من که مدهوش دو تاچشم توام

من گمان دارم کلام شاعری ،

ظاهرا مس*ت و غزل خوان بود و بس







#امیرحسین_مقدم

بیست و دوم ماه بهشت نودوشش
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
یک باقران* شعر و غزل می لغزد از آن چشم هایت
کندوترین جام عسل می لغزد از آن چشم هایت
شد کهکشان راه شیری مات و مبهوت نگاهت
رنگین کمان های زحل می لغزد از آن چشم هایت
حس تو مجموع زبان های زمان را ترجمان است
نجوای عشاق مِلل می لغزد از آن چشم هایت
آن ناخدای ناب امثال الحکم کو تا ببیند
هر لحظه یک ضرب المثل می لغزد از آن چشمهایت
ایماژهای چشم تو شهنامه باران خراسان
صد خوان هشتم بی جدل می لغزد از آن چشمهایت
یک قرن گرمای نگاهت را طلبکار زمانم
بی وقفه هی ضرب الاجل می لغزد از آن چشم هایت!
سراینده : فهیم بخشی
زمستان92
بیرجند
*باقران (باغران)نام رشته کوهی است در جنوب بیرجند
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تا چشم های تو هست چه نیازی به آسمان
یک عمر هرشب عمق مشکی چشم هایت را جستجو کنم
باز هم هزاران راز پنهان در آن ها موج خواهد زد
تنها خدا می داند برق چندین کهکشان را در چشمانت جای داده ای
که پروانه دلم را اینگونه بیتاب کرده است
شاعر:ریحانه قدرتی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
چشم هایت
سیاه چاله های کهکشان خیال من اند
وقتی به آنها زل میزنم
زمان و مکانم را باهم
از من می گیرند
شاعر:داود نوروزی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
در گیر و دارِ چشم‌های تو؛
ناگهان صاعقه ای زد،
از جا پریدم و در نگاهت محو شدم.
چشم هایت را بستی؛
شب به حقیقت وجودش پی بُرد،
و من، در اعماق وجودت معلق بودم.
چشمهایت بسته بود و روز نمی آمد.
دلم گرفت.
باران می بارید.
من بودم و آسمانِ شب.
در مداری سرد قدم میزدم؛
و یک کهکشان تنهایی، همراهِ من.
شاعر:رضا همایون
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بنشین نگاه من کن طناز ٬ شوخ مغرور

یک شاخه سبز کرده است در چشم هایت انگور

بچکان دو پلک در من انگور چشم هایت

مستم کن و رها کن در شور چشم هایت

یاد تو نیست قلبم چشمی فشردی در خویش

یک قطره اب کردی انگار مردی در خویش

انگور قطره قطره از چشم ها تو جاری

انگور مس*ت شادی بر گونه ها تو جاری

انگور مس*ت شادی یک قطره باز من ریز

از چشم هایت این بار وقت نماز من ریز

یک قطره اب کردی گفتی وضو کن امشب

هم خواب ! گفتی برخیز و شستشو کن امشب

من در تو آب گشتم ٬ انگور و مس*ت گشتم

من در تو لختی مردم ٬ من با تو هست گشتم

یک شاخه بعد مستی و تاک چشم هایت

دامن دریده ماندم در چاک چشم هایت

پیراهنم بیا در ٬ صد چاک کن زلیخا

بنشین < ورق ورق کن>* در خاک کن زلیخا

بنشین ورق ورق کن انگور مس*ت پر کن

قاب نگاه من را بر روی دست پر کن
شاعر:ا.Gh
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تو را می خواهم آری از وجودم
به سوی قبله ات من در سجـودم

به پــای التماس چشـم هــایت
تمــام هستی ام، بود و نبودم
شاعر:عاکف-م
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
زمان باغ
به وقت چشم هایت بود
که باد با گیلاس
بر جویبار می رقصید
و کودکانه چقدر
من دویدم تا سبز...
وعاشقانه چقدر
پرکشیدم تا سرخ ...


ساعت کوکیم را باد
برد تا
پشت پرده های شب
زیر نور مهتابی ...
که گاهی
می پرم از خواب
به رنگ لنزهایی که نمی دانم
ساعت چند است !؟

تاریخ سرایش :
۱۳۸۸/۰۱/۲۵
شاعر:مازیار نوری
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
چشمت به سرت زیادی می کند انگار
آهای با توام!
چشم هایت:
ماهی کنار آب ل*ب تشنه مانده است
بابا خودش را روی ل*ب هایش دود می کند
مادر روی اجاق خودش را سرخ
آب کارون دارد خشک می شود
آسمان شهر پر از گرد و غبار
چشم هایت دارد زیاد می شود
آهای این همه چشم را می خواهی چه کار؟
بنشین و (( امن یجیب)) بخوان
همین بس است
اینجا برای آینه ها کف نمی زنند
شاعر:احمد تمیمی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
غرقم میان موج های آن نگاهت

هوای سـرد من دارد هوایــت

نمی دانم رسید آن قاصدک که

بدسـت بـاد فرسـتادم برایــت؟

بر این برفی که بر قلبم نشسته

هنوز باقیـست اینجا جــای پایت

به هر سویی بدنبالت دویدم

چه سازم با غزال چشم هایت؟!

دلم اینجا پریشان است گمانم

کـه شانه میزنی بر زلف هایت

شنیدم گفته بودی که بگویم

گـــــذار روزگـــارم را برایت:

به روز با قصه هایت میکنم سر

به شب روشن دلم با شعر هایت!
شاعر:سروش کیانی قلعه سردی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین