شعر اشعار پابلو نرودا | شاعر شیلی

پس چشم به راهت خواهم ماند
همچون خانه ای متروک
که بیایی و در من زندگی کنی
که بیایی و
پنجره هایم دیگر درد نکشند

پابلو نرودا

ترجمه : بابک زمانی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Keihan
و اکنون تو از آن منی
با رویا هایت در رویای من بیارام
عشق و رنج و کار
یکسره در خواب رفته اند
شب بر ارابه ناپیدایش می راند
و تو در کنارم چونان کهربا آرمیده ای

کسی دیگر ، عشق من
در رویاهایم نخواهد آرمید
تو خواهی آمد
و ما دستادست بر فراز سیلاب زمان خواهیم گذشت
کسی دیگر در گذر از سایه ها همسفرم نخواهد بود
تنها تو ، همیشه سبز
همیشه خورشید
همیشه ماه

دستانت آماده گشودن مشتهای ظریفشانند
تا آیات حادثه ای لطیف از آنان بچکد
چونان دو بال خاکستری
چشمانت بسته اند
و من بال می گشایم

در میانه امواجی که تو بر آورده ای
من ربوده می شوم
شب ، جهان ، باد ، در دایره تقدیرشان می چزخند
بی تو
من
تنها خیال واره تو هستم
و این خود همه چیز است

پابلو نرودا

مترجم : سیامک بهرام پرور
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
چنان سیب سرخی در دست می فشارمت
چنان سیب سرخی که آب شیرین را از خاک می نوشد
تو را می نوشم
در تملکم نیستی
نه شبت ، نه هوایت ، و نه سپیده دمت
نه ، من تو را با دست هایم محصور نمی کنم
که بوی خوش تو
متعلق به تمام سرزمین من است
به تمام کاج های بلند سرزمین من
تنها ، گاه گاه
چنان سیب سرخی در دست می فشارمت
چنان سیب سرخی که آب شیرین را از خاک می نوشد
تو را می نوشم

پیش از این شاید مرده بودم من
پیش از آنکه بیایی
قبل از اینکه عاشقت باشم
پیش از این شاید مرده بودم من
تا تو آمدی
و تا دهانت به قلب من بوسه ای زد
و تا عشق در من زاده شد
تداعی بوسه هایت
از پس خیابانی بلند
خیابانی بلند با نام زندگی
ادامه ام داد
ادامه ام داد چونان مردی مجروح
که دست بر دیوار
خود را به کلبه معشوقه اش می کشاند

مردی در آستانه مرگی
تا در پس خیابانی بلند تو را یافتم
تو را شناختم
و من امروز در سرزمین خویش خوشبختم
سرزمینی از بوسه هایت
و آتشفشان سینه هایت

پابلو نرودا
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Keihan
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین