شعر اشعار بروژ آکره‌ای | شاعر کرد

ممکن است چند روز دیگر
جیب هایم پر شود از برف.
ممکن است چند روز دیگر
نامه های گرسنه برسند
و شرم سیگاری برایم بگیرند.
ممکن است ناگهان چایی ام سرد شود.
ممکن است زیر سیگاری در بالکن بگذارم
و پر شود از مه
سینه ام از دل
دلم از صدا
صدایم از گریه
ممکن است … .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: TELMA
پنهان نمی كنم

پيش از اين

درخت سبز رنگ را در چشمانت آب داده‌ام

والا‌ّ چه فرقی می‌كرد ؟

اين تابلو از من باشد

يا جادوگری كه لبخند زنی را دزديد !

و با كمی دموكراسی

انداخت در دهان اين مردم

كه شام آخرشان باشد !

حالا برگرد !

دوباره نگاهم كن !

رنگ های رفته ی دنيا

در چشمانت قشنگ می ‌ماند .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین