فیلم It Happened One Night یا «در یک شب اتفاق افتاد» ساخته فرانک کاپرا، یکی از بهترین کمدیهای کلاسیک عاشقانه است. داستان فیلم درباره دختری از یک خانواده ثروتمند به نام «الی» است که برخلاف میل پدر خود قصد دارد با نامزدش در نیویورک ازدواج کند. به همین خاطر الی از قایق تفریحی پدرش فرار میکند تا خود را به نیویورک برساند. در بین راه و در یک اتوبوس، او با خبرنگار اخراجی به نام «پیتر» آشنا میشود. خراب شدن اتوبوس در جاده باعث میشود تا الی و پیتر یک شب را مسافرخانه کنار جاده بگذرانند. الی تمام فکر و ذکرش رسیدن به نیویورک است و پیتر هم قصد دارد تا با تهیه گزارشی از ماجرای فرار الی از پدر میلیونرش، بتواند دوباره کارش را در روزنامه آغاز کند. اما ماجراهای فیلم بهگونهای پیش میروند که این دو نفر عاشق هم میشوند.
It Happened One Night اولین فیلمی است که موفق شد هر پنج جایزه مهم اسکار (بهترین فیلم، کارگردانی، بازیگر نقش اول مرد، بازیگر نقش اول زن و فیلمنامه غیراقتباسی) را برنده شود. پس از آن، فقط دو فیلم دیگر یعنی One Flew Over the Cuckoo's Nest و The Silence of the Lambs موفق به کسب چنین افتخاری شدهاند
«بعضیها داغشو دوست دارن» یک فیلم کمدی رمانتیک از بیلی وایلدر است که به جرئت میتوان آن را یکی از ارزشمندترین آثار تاریخ سینما نامید. قصه فیلم Some Like It Hot درباره دو نوازنده به نامهای «جو» و «جری» است که بهدنبال کار میگردند. یک روز آنها بهطور اتفاقی شاهد کشت و کشتار گروه تبهکارها میشوند و از ترس آنکه خودشان هم کشته شود، ظاهر خود را به شکل زنها درمیآورند و از این طریق با گروهی از نوازندگان دختر با قطار به سمت میامی حرکت میکنند. در طول این سفر جو به یکی از دختران نوازنده به نام «شوگر» (با بازی مرلین مونرو) دل میبندد و از طرف دیگر یک سرمایهدار خوشگذران که خیال میکند جری زن است، عاشقش میشود. به این ترتیب شرایط برای جو و جری تا حد زیادی پیچیده و حتی بحرانی میشود
برجستهترین فیلم ساخته شده به وسیله مانتی پایتون بدون شک همین «جام مقدس» است. نام فیلم به جام معروفی اشاره دارد که مسیح در شام آخر از آن نوشید. برای این جام در افسانههای قدیمی، ویژگیهای خارقالعادهای ذکر شده است. داستان فیلم نیز به جستجوی شاه آرتور و شوالیههایش برای پیدا کردن همین جام مقدس اشاره دارد، اما با لحنی کاملا طنزآمیز روایت میشود و با ماجرای اصلی نیز تا حدی متفاوت است.
این فیلم مانند دیگر ساختههای مانتی پایتون، از شوخی با مذهب و اخلاق ترسی ندارد و از همین جهت نیز با انتقادات زیادی مواجه شده است. بااینحال طنز منحصربهفرد فیلم و شوخیهای کلامی جالبش هر مخاطبی را به خنده میاندازند. بد نیست بدانید مانتی پایتون و جام مقدس در فهرست ۱۰۰ فیلم برتر کمدی تاریخ سینما که در وبسایت IMDb منتشر شده جایگاه اول را به خود اختصاص داده است
«هواپیما» محصول سال ۱۹۸۰ به کارگردانی جیم آبراهامز و برادران زوکر، تقلیدی مسخره از ژانر سانحهای است. بهطور مشخص داستان و شخصیتهای محوری آن از فیلم «ساعت صفر» قرض گرفته شدهاند و بسیاری از صحنههای فیلم بیننده را به یاد «فرودگاه ۱۹۷۵» میاندازند.
ماجرای فیلم درباره یک خلبان جنگی به نام «تد استرایکر» (با بازی رابرت هیز) است که در طول جنگ دچار ترس از پرواز شده و خلبانی را کنار گذاشته است. تد برای بازگرداندن نامزدش «ایلین» که مهماندار است بهطور ناخواسته سوار هواپیما میشود. در طول پرواز مشخص میشود که ماهیهای استفاده شده در غذای مسافران هواپیما فاسد بودهاند و این موضوع باعث مسمومیت آنها شده است. از بخت بد، خلبان و کمک او هم که ماهی مصرف کردهاند مسموم میشوند و فرد دیگری برای کنترل هواپیما وجود ندارد. ناگهان ایلین به یاد میآورد که در این شرایط فقط تد است که میتواند به آنها کمک کند، اما مشکل اینجا است که او از پرواز کردن وحشت دارد
ولگرد کوچولو مشغول متر کردن خیابانها بود که ناگهان با یک دختر گلفروش روبهرو شد. در نگاه اول زیبایی دختر دلش را برد. وقتی خواست از او یک شاخه گل بخرد متوجه شد که دخترک نابیناست. ولگرد تصمیم گرفت که رفتگر شود تا از این طریق پول بهدست بیاورد و چشمان دختر را معالجه کند، اما چون دیر سر کارش حاضر شده بود از آنجا اخراج شد. او سپس در مسابقات بوکس شرکت کرد تا شاید با برنده شدن بتواند خرج عمل دختر گلفروش را فراهم کند، ولی در مسابقه باخت و ناامید شد. ولگرد یک دوست میلیونر دائمالخمر داشت که او را در حالت مستی از خودک*شی نجات داده بود. او میتوانست به ولگرد کمک کند، اما مشکل اینجا بود که مرد میلیونر فقط در حالت مستی ولگرد را به یاد میآورد و در هنگام هشیاری وی را نمیشناخت.
دقت کنید چاپلین در فیلم City Lights چه طعنه ظریفی به اختلاف طبقاتی موجود در جامعهاش زده و بهطور غیر مستقیم به مخاطبانش میفهماند که انسانها وقتی هشیار هستند دوستی و کمک به همنوعان را فراموش میکنند! مرد میلیونر هنگامی که مس*ت است میتواند فرشته نجات ولگرد و دختر گلفروش باشد، اما وقتی هشیار است حتی ولگرد را به زندان میاندازد. در پایان فیلم میبینیم که ولگرد از زندان آزاد شده و با دختر گلفروش که اکنون بیناییاش را به دست آورده و در یک مغازه مشغول به کار است روبهرو میشود. دخترک ابتدا ولگرد را نمیشناسد، اما هنگامی که برای فروختن یک شاخه گل به او دستانش را لم*س میکند میفهمد که این مرد کوچک همان کسی است که دیدن دوباره روشناییهای شهر را مدیون اوست.
به عقیده بسیاری از طرفداران چاپلین، «روشناییهای شهر» بهترین فیلم او و قویترین فیلم تاریخ سینما در ژانر کمدی رمانتیک است.