K Kallinu مدیر بازنشسته مدیر بازنشسته نوشتهها نوشتهها 5,152 پسندها پسندها 18,869 امتیازها امتیازها 483 سکه 170 1/17/24 #31 مرگم را از چشم تولدم می بینم آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/17/24
K Kallinu مدیر بازنشسته مدیر بازنشسته نوشتهها نوشتهها 5,152 پسندها پسندها 18,869 امتیازها امتیازها 483 سکه 170 1/17/24 #32 ل*ب هایم آلزایمر گرفته و لبخند را فراموش کرده است ! آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/17/24
K Kallinu مدیر بازنشسته مدیر بازنشسته نوشتهها نوشتهها 5,152 پسندها پسندها 18,869 امتیازها امتیازها 483 سکه 170 1/17/24 #33 وقتی توجهام را جلب کرد که حکم فراموشیاش را صادر کرده بودم... آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/17/24
K Kallinu مدیر بازنشسته مدیر بازنشسته نوشتهها نوشتهها 5,152 پسندها پسندها 18,869 امتیازها امتیازها 483 سکه 170 1/17/24 #34 تور ماهیگیری دل پری از دریا دارد. آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/17/24
K Kallinu مدیر بازنشسته مدیر بازنشسته نوشتهها نوشتهها 5,152 پسندها پسندها 18,869 امتیازها امتیازها 483 سکه 170 1/17/24 #35 ترس که برش داشت، دیگر سرجایش نگذاشت! آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/17/24
K Kallinu مدیر بازنشسته مدیر بازنشسته نوشتهها نوشتهها 5,152 پسندها پسندها 18,869 امتیازها امتیازها 483 سکه 170 1/17/24 #36 اگر دستِ من بود هیچگاه خالی از دستانِ تو نبود. آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/17/24
K Kallinu مدیر بازنشسته مدیر بازنشسته نوشتهها نوشتهها 5,152 پسندها پسندها 18,869 امتیازها امتیازها 483 سکه 170 1/17/24 #37 بعضی ها خیاط نیستند ، اما خوب وصله هایی به آدم می چسبانند. آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/17/24
K Kallinu مدیر بازنشسته مدیر بازنشسته نوشتهها نوشتهها 5,152 پسندها پسندها 18,869 امتیازها امتیازها 483 سکه 170 1/17/24 #38 برای اینکه صدای شکستن دلش شنیده نشود با صدای بلند میخندید. آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/17/24
K Kallinu مدیر بازنشسته مدیر بازنشسته نوشتهها نوشتهها 5,152 پسندها پسندها 18,869 امتیازها امتیازها 483 سکه 170 1/17/24 #39 رفتنت، برایم، آمد نداشت. آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/17/24
K Kallinu مدیر بازنشسته مدیر بازنشسته نوشتهها نوشتهها 5,152 پسندها پسندها 18,869 امتیازها امتیازها 483 سکه 170 1/16/24 #40 قلبش معدن سنگ بود، به عاشق شدنش سختیِ کار تعلق میگرفت. آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/16/24